زمستان سال 91ساكنان ساختماني در تهران صداي درگيري و مشاجره زن و شوهري جوان را از داخل آپارتمانشان شنيدند و موضوع را به پليس اطلاع دادند. دقايقي بعد مأموران در محل حاضر شدند اما دير شده بود و آنها در خانه مورد نظر با جسد خونين زن و شوهر جوان و پسر2.5 ساله آنها روبهرو شدند.
مرد جوان و پسرخردسالش هنوز زنده بودند اما زن جوان جانش را از دست داده بود. همسايهها ميگفتند اين زوج جوان از مدتها قبل با يكديگر اختلاف داشتند و مرد جوان به همسرش بدبين بود. درحاليكه كارآگاهان سرگرم تحقيقات ميداني بودند از بيمارستان خبر رسيد كه مرد جوان و فرزندش از خطر مرگ گريختهاند. مأموران راهي بيمارستان شدند و به تحقيق از مرد جوان پرداختند.
وي گفت: همسرم از مدتي قبل به بيماري افسردگي و روحي مبتلا شده بود. شب حادثه در خواب بودم كه وقتي چشمانم را باز كردم ديدم همسرم بالاي سر من ايستاده است. او چاقويي در دستش بود و سراسيمه بلند شدم و خواستم چاقو را از او بگيرم اما وي چند ضربه بهخودش زد. پس از آن هم ضربهاي به من زد و هر دوي ما مجروح شديم. من حتي نميدانم كه پسرم در اين ماجرا چطور چاقو خورده است.
با اظهارات مرد جوان، او آزاد شد اما همچنان تحقيق در اين خصوص ادامه داشت. پرونده به پزشكي قانوني فرستاده شد و پس از مدتي كارشناسان اعلام كردند كه ضربههاي چاقويي كه به زن جوان وارد شده، خودزني نبوده بلكه دگركشي بوده است؛ اين يعني زن جوان نميتوانسته آن ضربات را بهخودش وارد كند و به قتل رسيده است. از سويي پدر و مادر زن جوان با شكايت از دامادشان عنوان كردند كه وي دست به قتل دخترشان زده است.
آنها گفتند كه دخترشان هيچ مشكل افسردگي و بيماري روحي نداشته و مطمئن هستند كه دامادشان دست به قتل زده است. در چنين شرايطي قاضي حسين پور بازپرس شعبه پنجم دادسراي جنايي تهران دستور تشكيل كميسيون در پزشكي قانوني را صادر كرد تا نظر نهايي در اين حادثه اعلام شود. پس از تشكيل اين كميسيون، متخصصان باز هم تأكيد كردند كه ضربات چاقويي كه به زن جوان وارد شده دگر كشي بوده نه خودزني. همين نظريه كافي بود تا قاضي دستور احضار شوهر مقتول را صادر كند. او روز گذشته در دادسرا حاضر شد و بازهم گفتههاي قبلي خود را تكرار كرد و گفت كه همسرش دست بهخودزني زده است.
هرچند او خود را بيگناه دانست اما قاضي جنايي دستور بازداشت وي را صادر كرد تا با انجام تحقيقات، ابعاد پنهان ماجرا آشكار شود.