تاریخ انتشار: ۲۰ شهریور ۱۳۸۶ - ۰۶:۰۳

آرش حقیقی: برای اسپانیا هفته پیش روزهای غمگینی رقم خورد. پوئرتا بازیکن شماره16 سویا 3 روز بعد از سکته کردن در زمین فوتبال، از دنیا رفت.

آگوست 2007 هرگز از یاد دنیای فوتبال نخواهد رفت. آگوست 2007 تلخ‌ترین ماه تاریخ باشگاه بود. ماهی که نیمه آن شاهد شیرین‌ترین پیروزی‌ها برای مردان آندلس مقابل رئال مادرید بود، نهایتا به روز اول لالیگا رسید و جدال ختافه پیش آمد؛ تراژیک‌ترین بازی خوان‌ده راموس، تراژیک‌ترین بازی رناتو، تراژیک‌ترین بازی کانوته، تراژیک‌ترین بازی لوئیس فابیانو، تراژیک‌ترین بازی... و آخرین بازی آنتونیو پوئرتا.

آنتونیوی 22ساله با همان شماره 16 همیشگی پا به میدان گذاشت تا فصل جدید را همراه هم‌تیمی‌هایش آغاز کند و با گام‌هایی استوار امسال نیز چون سال پیش با درخشش پیش رود اما...

اتفاق افتاد؛ دقیقا همان چیزی که هیچ‌کس انتظارش را نداشت؛ آنتونیو به ناگاه روی زمین افتاد و بی‌حرکت ماند. شاید در این لحظه هیچ‌کس حتی توانایی تصور عمق فاجعه را نداشت. شاید این یک اتفاق معمولی فوتبالی بود. شاید این یک مصدومیت جزئی بود. شاید و شاید و فقط شاید.

اما آنتونیو جایی دیگر به سر می‌برد. به هر حال او را از زمین خارج کردند و بازی ادامه یافت و هم‌تیمی‌هایش با 4 گل ختافه را بدرقه کردند اما...

3 روز گذشت و آنتونیو همچنان بیهوش روی تخت بیمارستان بود و واژگان دکترها لحظه به لحظه وحشتناک‌تر می‌شد؛ سکته، مرگ مغزی و در آخر همان مفهوم آشنای همیشگی؛ مرگ.

آگوست تلخ، این‌چنین برای اهالی آندلس به پایان رسید؛ مردمی که 3 شب در خیابان و دور بیمارستان گرد آمده بودند و با شمع‌هایی در دست برای بازیکن جوانشان دعا می‌خواندند تا شاید دوباره چشمانش را باز کند. سرودهای مخصوص باشگاه هم طنین‌انداز شب‌های سویا شده بود و مردمی که در اسپانیا معروف به خونسردی و آرامش محض هستند، این بار دیگر به جوش و خروش درآمده بودند. اما دیگر کار از کار گذشته بود و پوئرتا از میان ما رفت تا همه را در شوکی فرو ببرد که شاید به این زودی‌ها سایه سنگین‌اش از آسمان سویا کنار نرود.

روزهای پس از فاجعه

خبر فوت پوئرتا خیلی زود همه را به واکنش واداشت. یکی از اولین واکنش‌ها از سوی یوفا و شخص میشل پلاتینی بود که سریعا و به پیشنهاد خود دیدار برگشت سویا مقابل آ.ا.ک آتن را به تاریخی دیگر موکول کرد و حتی آماده بود به درخواست خود باشگاه میلان، تاریخ دیدار سوپر کاپ اروپا – که قرار بود روز جمعه در ورزشگاه لویی دوم موناکو برگزار شود – را هم عوض کند.

ولی بازیکنان سویا و خوان‌ده راموس به دنبال هدف دیگری بودند؛ آنها می‌خواستند مقابل میلان قرار بگیرند تا به نام پوئرتا و برای پوئرتا بجنگند و افتخاری را کسب کنند که اگر پوئرتا همچنان در بینشان بود، از به دست آوردن آن خوشحال می‌شد. پس بدین ترتیب میلانی‌ها هم پای به موناکو گذاشتند و در دیداری که هر لحظه آن تحت تاثیر این فاجعه بود، حریف عزادار خود را در نیمه دوم شکست دادند.

اما این پیروزی، شیرینی چندانی برایشان نداشت. حتی قبل از اینکه بازی آغاز شود، ‌ماسیمو آمبروسینی – که روی یک بازویش بازوبند کاپیتانی و روی دیگری بازوبند سیاه بسته شده بود – این مسابقه را تجربه‌ای عجیب برای خودش و یارانش می‌دید؛ جدالی که در آن پیروزی یا شکست از کمترین اهمیت برخوردار بود؛ «پیروزی در سوپر کاپ می‌تواند تجربه فوق‌العاده‌ای باشد ولی به هیچ‌وجه نمی‌توانم اتفاقی که افتاده است را فراموش کنم».

پس از اتمام بازی، آندرا پیرلو که به عنوان بهترین بازیکن میدان برگزیده شده بود گفت: «این تلخ‌ترین فینالی بود که در آن حضور داشتم». و شاید این تلخ‌ترین مسابقه و به طور حتم سخت‌ترین دیدار برای بازیکنان سویا بود که تصمیم گرفتند به جای نشستن و عزاداری کردن، بجنگند و لحظه لحظه بازی را به یاد بازیکنی پیش ببرند که جان خودش را به خاطر موفقیت سویا از دست داده بود.

کاکا هم که در این دیدار نمایش خوبی از خود نشان داد، با ابراز همدردی با بازیکنان سویا، تصمیم آنها را برای کناره نگرفتن از بازی تحسین کرد و گفت:« بازی خوب هر دو تیم، بهترین راه برای ادای احترام به پوئرتا بود».

اما از همه بیشتر، کلارنس سیدورف تحت تاثیر جو ورزشگاه قرار گرفت؛ «احساس عمیقی بود که نه‌تنها به من بلکه به همه میلانی‌ها دست داده بود. این یک تجربه استثنایی بود و چیزهای زیادی به ما آموخت.

تماشاگران هر دو تیم مانند مراسم مذهبی دست در دست هم آواز می‌خواندند و این همان چیزی است که باید درسی برای آینده و آیندگان باشد. فوتبال می‌تواند تبدیل به چیزی فراتر از یک رخداد ورزشی شود».

در پایان بازی، خوان‌ده راموس هم به عنوان نماینده همه سویایی‌ها گفت: «ما نمی‌خواهیم آنتونیو را فراموش کنیم و مسلما هم این کار را نخواهیم کرد. آنتونیو پوئرتا در تمام فصل با ما خواهد بود. درست است که حضور فیزیکی ندارد اما در قلب تک تک ما زنده است و حالا باید تنها با خاطره‌اش زندگی کنیم».

سه‌شنبه  نحس
یکی از خرافات رایج میان مردم اروپا، اعتقاد به نحس بودن روز سه‌شنبه است و حتی اسپانیایی‌ها در مثلی می‌گویند  سه‌شنبه‌ها نباید از خانه بیرون آمد چون حتما اتفاق شومی در کمین نشسته است.

به هر حال مرگ آنتونیو پوئرتا هم روز سه‌شنبه حادث شد تا تقارن این روز و این فاجعه، علاوه بر بار تروماتیک آن، بار تراژیک هم داشته باشد. هرچند مرگ پوئرتای جوان اولین فاجعه فوتبالی با این کیفیت نبود و پیش از او هم چند بازیکن در مستطیل سبز به همین سرنوشت دچار شده بودند اما شخصیت سمپاتیک و دوست‌داشتنی آنتونیوی 22ساله و همچنین حادثه مرگ او در روزهایی که تیمش نگاه خیلی‌ها را به خود معطوف کرده بود و خودش هم در پست هافبک چپ به تازگی توجه منتقدین را جلب کرده بود، باعث شد تا مراسمی که به یاد او برپا کردند، گسترده‌تر و باشکوه‌تر از مراسم همسفران متاخرش باشد.

اگر بخواهیم یکی از نزدیک‌ترین این همسفران را به یاد بیاوریم، نام مارک ویوین فو در ذهن‌هایمان نقش می‌بندد؛ بازیکن تیم ملی کامرون که در جام کنفدراسیون‌های 2003، مانند پوئرتا در میانه میدان سقوط کرد و البته کارش دیگر به بیمارستان هم نکشید و همان جا تمام کرد؛ انگار بلیتش سریع‌السیر بود و مجالی برایش باقی نمی‌گذاشت.

آن مسابقات با وجود شوک بزرگی که متحمل شده بود ادامه یافت و نهایتا تیم ملی فرانسه فاتحش شد. اما تفاوتی که آن سال با امسال داشت، کمی ما را به فکر فرو برد؛ به این فکر که آیا واقعا همه چیز در دنیای فوتبال به سمت صنعتی شدن و بی‌روح‌تر شدن پیش می‌رود یا این دید بیش از حد بدبینانه است؟

در جام کنفدراسیون‌ها، در اولین بازی پس از مرگ فو، وقتی تیم فرانسه روی همکاری رابر پیرس و تیری آنری به گل رسید، واکنش این دو بازیکن پس از به ثمر رساندن گل، تحسین همگان را برانگیخت.

پیرس و آنری در حالی که همان بازوبندهای سیاه معروف را بر بازو داشتند، هر دو دست راستشان را به سوی آسمان بردند تا در حرکتی نمادین این گل را به روح بازیکن درگذشته کامرون تقدیم کنند و بقیه بازیکنان فرانسه نیز آن دو را همراهی کردند تا صحنه‌ای ناب، سرشار از روح حقیقی ورزش شکل گیرد. این حرکت کاملا خودجوش بود و هیچ فرمالیته یا کلیشه‌ای پشتش نبود.

حال بازگردیم به خاطره‌ای به مراتب نزدیک‌تر؛ دیدار دوستانه بارسلونا مقابل اینترمیلان - با توجه به اینکه پیش از فاجعه مرگ پوئرتا پیش‌بینی شده بود - پس از این سه‌شنبه نحس، به نوعی در مقام بزرگداشت او برگزار شد.

همه بازیکنان 2 تیم در ابتدا با پیراهن شماره 16 سویا که نام آنتونیو پوئرتا بر آن نقش بسته بود، وارد زمین شدند و پس از تمام شدن مراسم ابتدایی بازی، آن پیراهن را از تن درآوردند و بازی آغاز شد. پس از اینکه گل اول بارسا به ثمر رسید، متوجه شدیم که 2 تیم چه قراری گذاشته‌اند.

بله، قرار بر این شده بود که هیچ‌کس بعد از باز کردن دروازه حریف خوشحالی نکند تا حداقل در ظاهر همدردی خود را با عزاداران پوئرتا نشان دهند. اما انگار دوس سانتوس – مهاجم جوانِ مکزیکی بارسا – این قرارداد را فراموش کرده بود و پس از به ثمر رساندن گل، شروع کرد به شادی و خوشحالی مرسومِ پس از هر گل؛ اما به ناگاه متوجه اشتباه‌اش شد و آرام و ساکت سرش را پایین انداخت و به نیمه زمین خودشان بازگشت.

با کنار هم قرار دادن این صحنه و صحنه دیگری که پیش از این ذکر شد، نکته‌های جالب زیادی را می‌توان برداشت کرد و حتی اگر نخواهیم با رویکردی بیش از حد بدبینانه قضیه را بررسی کنیم،‌حداقل باید به این حقیقت گریزناپذیر اشاره کرد که این تفاوت آشکار 2 بازیکن، تنها تفاوت میان 2 شخصیت متفاوت نیست بلکه ریشه در روندی همه‌گیرتر و ژرف‌تر دارد. البته این تفاوت‌ها تغییری در اصل قضیه ایجاد نمی‌کند.

چون آنتونیو دیگر با پیراهن شمارة 16 در سانچس پیسخوان حاضر نخواهد شد و هنوز صدای تماشاگران شنیده می‌شود که برای او می‌خوانند:

«از پی تو خواهیم آمد
همان‌طور که پیش از این نیز از پی‌ات می‌آمدیم
و با هم می‌خوانیم
بدرود تا ابد، آنتونیو...».