اين مذاكرات به درخواست دولت آمريكا و وقتي انجام ميشد كه سفراي ما بهدنبال مناقشات ديپلماتيك از دمشق فراخوانده ميشدند.بشار و پدرش حافظ، سياستشان اين بوده كه با هيچكس در سفارت آمريكا در آن دوران مناقشه گفتوگو نميكردند. اما با من گفتوگو ميكردند. من متوجه شدم كه بشار هيچگاه براي گرفتن توصيه يا اطلاعات به زيردستانش مراجعه نميكند. تغييرناپذيرترين ويژگي او سرسختياش بود. همچنين از نظر روانشناختي، تغيير عقيده براي او غيرممكن بود بهويژه وقتي تحت فشار قرار داشت.
قبل از شروع انقلاب درماه مارس 2011، سوريه نمونه خوبي از روابط هماهنگ و يكدست ميان گروههاي مختلف قومي و مذهبي ازجمله عربها، كردها، ارمنيها و آشوريها از اديان و مذاهب مختلف مسيحيت، يهوديت، سني، شيعه و علوي بود. خاندان اسد از 1970بر اين كشور حكومت كردهاند و به اين هماهنگي و يكدستي ميان گروههاي مختلف افتخار ميكردند.
وقتي اعتراضها در سوريه با شعار اصلاحات در نظام سياسي شروع شد، پرزيدنت اسد آن را تلاشي غيرقانوني براي سرنگوني حكومت مشروع خود خواند و مصمم شد كه در مقابل اين تلاش مقاومت كند و از هر ابزاري استفاده كند. به دلايل بسيار و پيچيده، او مورد حمايت قواي نظامي سوريه، اكثر مسيحيان، يهوديان، شيعيان، علويها و ديگراني قرار داشت كه از قدرت گرفتن سنيهاي تندرو در سوريه هراس داشتند.
دورنماي سرنگوني او از همان ابتدا هم دور از دسترس به نظر ميرسيد. بنياد كارتر از اوائل دهه 1980بهشدت و عميقا در سوريه درگير بود و ما ديدگاههاي خود را با مقامات ارشد واشنگتن درميان ميگذاشتيم تا امكان و فرصت دستيابي به راهحل سياسي براي اين مناقشه رو به رشد را فراهم كنيم. با وجود مخالفت شديد و البته محرمانه ما، موضع اوليه دولت آمريكا بر اين قرار گرفت كه گام اول حل اين مناقشه بايد بركناري اسد از قدرت باشد. آنها كه اسد را ميشناختند، اين موضع را يك درخواست بينتيجه ميدانستند اما با وجود اين، اين موضع بيش از 4سال مورد تكرار و تأكيد قرار گرفت و ادامه يافت. در نتيجه تلاشها براي دستيابي به صلح، غيرممكن شد.
كوفي عنان، دبيركل پيشين سازمان ملل و اخضرابراهيمي وزيرخارجه پيشين الجزاير تلاش كردند در جايگاه نمايندگان ويژه سازمان ملل در امور سوريه، به اين مناقشه پايان دهند. اما بهدليل عدمهماهنگي گسترده ميان آمريكا و روسيه و ديگر كشورها درباره جايگاه و وضعيت بشار اسد در خلال روند صلح، اين تلاشها را بينتيجه يافتند و رفتند.
بعدها من از پرزيدنت پوتين درباره حمايتش از اسد و 2 جلسه ديداري كه او آن سال با نمايندگان گروههاي مختلف سوريه داشت سؤال كردم. پوتين جواب داد كه پيشرفت اندكي صورت گرفتهاست و او فكر ميكند كه تنها شانس واقعي پايان دادن به اين مناقشه اين است كه آمريكا و روسيه در كنار ايران، تركيه و عربستان پيشنهاد صلح جامعي را آماده و ارائه كنند. او بر اين باور بود كه همه گروهها در سوريه به جز داعش، هر طرحي را كه مورد تأييد قوي اين 5 كشور باشد را ميپذيرند چرا كه ايران و روسيه حامي اسد هستند و 3 كشور ديگر حامي مخالفان. با تأييد پوتين، من اين پيشنهاد را به واشنگتن بردم.
طي 3 سال گذشته، بنياد كارتر مشغول كار با سوريهايهايي از همه طيفهاي سياسي، رهبران گروههاي مسلح مخالف و ديپلماتهايي از آمريكا و اروپا بوده تا راه سياسي براي پايان دادن به اين مناقشه بيابد. اين تلاشها مبتني بر تحقيقات مستدل و اطلاعاتمحور، درباره فاجعه سوريه كه توسط اين بنياد تهيه شده، است. اين تحقيقات درواقع موقعيت جناحهاي مختلف را نشان ميدهد و نشان ميدهد كه هيچ كدام از طرفها در سوريه نميتوانند از نظر نظامي موفق شوند.
چندماه پيش ايران پيشنهادي چهاربندي را ارائه كرد كه شامل آتشبس، تشكيل يك دولت آشتي ملي، اصلاحات در قانون اساسي و انتخابات بود. با كار كردن در چارچوب شوراي امنيت سازمان ملل و ارائه پيشنهادي توسط 5كشور، ميتوان مكانيسمهايي براي تحقق اين اهداف يافت.
مشاركت روسيه و ايران در اين ميان حياتي است. تنها امتيازي كه اسد طي 4 سال گذشته داده، تسليم كردن سلاحهاي شيميايياش بوده كه آن را هم تنها تحت فشار روسيه و ايران انجام داد. اين جنگ با دادن امتياز از سوي اسد تحت فشار غرب، به پايان نميرسد. او به درخواست همپيمانانش گوش ميكند نه به تحميل و فشار غرب.
حكومت بشار اسد ميتواند طي يك روند برنامهريزي شده به پايان برسد و يك دولت فراگير در سوريه مستقر شود و آن وقت تلاشها براي رفع تهديد داعش هماهنگتر پيش ميرود.آنها كه بايد امتياز بدهند و به تعامل برسند، گروههاي مشغول جنگ در سوريه نيستند بلكه كشورهايي هستند كه براي اثبات ادعاي صلحشان بايد با يكديگر درباره سوريه همكاري كنند.
- رئيس جمهور پيشين آمريكا