اين درحالي است كه عرفان و معنويت ناب شيعي توان مضاعفي براي اين موضوع و راهنمايي نسل جوان دارد. عرفان اسلامي چيزي جز معنويت و جوهره ديانت مقدس اسلام نيست. ما به آن عرفان اسلامي و شيعياي اعتقاد داريم كه مايههاي خودش را از قرآن و احاديث و روايات ميگيرد.
بنابراين هر توجيهي در ضرورت دين براي زندگي انسان وجود دارد عين آن ضرورت را ما در وجهههاي معنوي و عرفاني ديانت بهويژه در كتب اهلبيت - سلامالله عليهم اجمعين- جستوجو ميكنيم و بر آن باور داريم. عرفان دعوت به گذشتن از ظاهر و پيوستن به جان و معنويت حاكم بر اين ظاهر است.
معناي اين حرف اين نيست كه ما به ظاهر ديانت كم اعتنا باشيم يا وقتي ميگوييم گذر از ظاهر به باطن، ظاهر را آغاز و ابتداي كار و معنا را انجام و انتهاي كار بدانيم. ما بر اين باوريم كه همانطور كه انسان وقتي انسان خوانده ميشود كه هم جسم و هم روح دارد و اگر هر كدام از اين دو بعد از دست برود ديگر اطلاق اسم انسان بر پيكره بيجان و بر جاني كه در پيكرهاي جاي نگرفته است القا نميشود. عرفان جان و روح ديانت است و نگاهي به دستورات عرفاني و باورهاي معنوي و تهذيب هاو تزكيههايي كه در عرفان ناب شيعي انجام ميگيرد كافي است كه ما را متوجه ضرورت حضور اين معنويت در جامعهمان كند.
اخلاق با عرفان اين تفاوت را دارد كه در اخلاق ما تزكيه و تهذيب داريم اما يك انسان فارغ از تعلق به مبدا اعلي نيز ميتواند اخلاقي باشد اما در ديانت انسان با همه رفتارهاي پسنديدهاش بايد درصدد جلب رضاي خدا و پروردگار عالم باشد و در همه شئون زندگي او از اقوال و افعالش گرفته تا احوال و نياتش خداوند حضور داشته باشد.
چگونه ميتوان منكر شد كه صداقت يك امر اخلاقي عرفاني است كه در هر فردي يا جامعهاي وجود داشته باشد زندگي او را توام با آسايش و آرامش و سعادت و سلامت ميكند. عبادات و ديگر فضايل اخلاقي نيز اينگونهاند. پيراستن دل و جان از آلودگيها و رذايل اخلاقي و در حقيقت پليديهاي باطني نيز همينطور است. بنابراين ما نعمت واقعي خدا را در كنار اين همه نعمتهاي بيكران همان نعمت هدايت و معنويت ميدانيم.
«... وَاذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا...». هيچ نعمتي بالاتر از نعمت عرفان و معنويت ناب شيعي وجود ندارد. امام هادي(ع)در زيارتي كه براي شيعيان با عنوان زيارت جامعه كبيره انشاد فرمودهاند تبلوري راستين از اين مدعا را بهدست ميدهند. هر كس ميخواهد معناي عميق عرفان شيعي و معنويت در ولايت اهلبيت و بركات مكتب قران و عترت را بداند كافياست اين زيارت را از ابتدا تا به انتها بخواند تا ببيند امام هادي(ع) اولياي دين را چگونه معرفي ميكنند و اين الگوها و اسوههاي حقيقي عرفان و معنويت بايد داراي چه ويژگيهايي باشند.
براي آشنا كردن نسل جوان با اين معارف اصيل و پيشگيري از جذب نسل جوان توسط مدعيان دروغين عرفان و معنويتهاي كاذب بايد با زبان خود نسل جوان يعني با جاذبههايي كه ميتواند در يك زبان هنري و با رفتار انساني و اسلامي وجود داشته باشد با آرامش و اطمينان جوانان را با اين معارف آشنا كرده و به آن سوق داد.
به مجردي كه ذائقه اين نسل با لذتها و شيرينيهاي حقايق معرفت و عرفان اسلامي آشنا بشود چنان كششي در اين معنويت وجود دارد كه به اين سمت سوق داده ميشوند و بهرههاي لازم را ميبرند. ما بايد مقداري روانشناسانه به اين مسئله نگاه كنيم. كساني كه اين دغدغه را نسبت به نسل جوان دارند - و بهنظر من بايد همه اين مسئوليت را بپذيرند و فرزندان ما را با اين معنويت آشنا كنند - ابتدا بايد خودشان آراستگيهاي لازم معنوي را داشته باشند و باورهاي نسل جوان را در اين زمينه تقويت كنند تا با كشش انسانها و ملايمت و نرمي به سوي خود دعوت به عرفان و معنويت ناب شيعي را دنبال كنند.