او خیلی زود به ستاره برنامههای تلویزیونی تبدیل شد و اجرای برنامههای زنده و شاد موسیقی سبب شد، بیش از پیش مورد توجه علاقهمندان قرار گیرد.
پاواروتی فراتر از موسیقی به واسطه فعالیت خیرخواهانهاش نیز شناخته شده و مورد احترام بود. او از هنر خود در فعالیتهای انساندوستانه کمک میگرفت و کنسرتهایی را به نفع سازمانهای خیریه برگزار میکرد که طرفداران بسیاری داشت.
با تأسیس مؤسسهای به نام پاواروتی و دوستان آلبومهایی را با همکاری خوانندگان مشهور پاپ به بازار عرضه کرد و عواید آن را برای کمک به صلیب سرخ و آوارگان جنگهای بوسنی، گواتمالا، کوزوو و عراق اختصاص داد.
پس از جنگ بوسنی نیز مرکزی را به نام مرکز موسیقی پاواروتی در بوسنی پایهگذاری کرد تا زمینه مناسبی را برای پرورش استعدادهای هنرمندان بوسنی فراهم کند و به همین دلیل بسیاری او را به عنوان حامیصلح و کودکان مظلوم جهان میشناسند.
لوچیانو پاواروتی در 12 اکتبر سال 1935 در شهر مدنا در شمال ایتالیا متولد شد. پدرش فرناندو پاواروتی هم خوانندهای آماتور بود که شغل اصلیاش نانوایی در ارتش بود. مادرش نیز در یک کارخانه تولید سیگار کار میکرد. اگر چه پاواروتی همواره با علاقه از دوران کودکیاش یاد میکرد اما در خانوادهای نسبتاً فقیر بزرگ شد.
پاواروتی خواننده میشود!
لوچیانو در سال 1954 یعنی درسن 19 سالگی تحصیلات در عرصه موسیقی را نزد آریگوپولا آغاز کرد. او استادی برجسته در تنور ایتالیا بود و با توجه به شناختی که از وضعیت خانوادگی و استعداد پاواروتی داشت بدون دریافت هرگونه دستمزد تعلیم او را برعهده گرفت.
در سال 1955 پاواروتی اولین موفقیت هنری خود را تجربه کرد. پس از چند سال تمرین صدا و اجرای نمایشهای آماتوری به عضویت گروه کر مردان مدنا درآمد و به همراه پدرش برای شرکت در مسابقات بینالمللی به شهر والس رفت و موفق به کسب جایزه اول این مسابقه شد. پاواروتی این موفقیت را مهمترین تجربه زندگی و زمینهساز موفقیتهای بعدی در این زمینه میدانست.
در همین زمان بود که برای نخستین بار با آدوا ورونی که از خوانندگان اپرا بود آشنا شد و در سال 1961 با او ازدواج کرد. حاصل این ازدواج سه دختر و یک نوه است. پس از اینکه استادش آریگو پولا به ژاپن رفت تحصیلات خود را نزد راتوره کمپوگالیانی که استاد دوست دوران کودکیاش میرلافرنی بود، ادامه داد.
فرنی نیز همانند پاواروتی علاقه زیادی به موسیقی پاپ داشت و این دو هنرمند در چندین اپرا با هم بر روی صحنه به هنرنمایی پرداختند. در طول سالهایی که به تحصیل موسیقی ادامه داد برای تأمین مخارج زندگی در مشاغل نیمهوقت مشغول به کار شد.
پس از عدم موفقیت در تدریس در یک مدرسه ابتدایی به عنوان کارشناس یک شرکت بیمه به فعالیت مشغول شد. در شش سال اول آموزشها، چندان نتیجهبخش نبود. در چند کنسرت محلی در شهرهای کوچک شرکت کرد و پول زیادی از این راه بهدست نیاورد. امیدوار بود که روزی در شهر بزرگتری روی صحنه برود، اما ناگهان با حادثه ناگواری مواجه شد.
تصمیم گرفت با خوانندگی برای همیشه خداحافظی کند. به اعتقاد پاواروتی این تصمیم از لحاظ روانی تأثیر شگفتانگیزی روی او گذاشت.
همینکه احساس کرد بار سنگینی از روی دوش او برداشته شده است برآمدگی روی حنجرهاش از بین میرود و چنانکه در زندگینامهاش به آن اشاره کرده با از میان برداشتن موانع موجود برای رسیدن به هدف توانست بار دیگر صدای طبیعی و آموختههای موسیقی را به دست آورد و به آنچه مدتها در آرزوی رسیدن به آن بود، برسد.
عضوی از خانواده اپرا
از دهه 60 میلادی فعالیت حرفهای خود را در اپراهای ایتالیایی آغاز کرد. نخستین بار در آوریل سال 1961 با اجرای نقش رادولفو در اپرای لابوهم اثر پوچینی آهنگساز نامدار قرن نوزدهم در سالن اپرای رجیو امیلیادر ایتالیا به روی صحنه رفت و با اجرای این نقش به عنوان یکی از اعضای خانواده اپرا رسمیت یافت. صدا و بازیگری در این اثر با استقبال بینظیری روبهرو شد و همین موضوع حضورش در صحنههای اپراهای ایتالیا و شهرهای بزرگ اروپا مانند آمستردام، وین، زوریخ و هامبورگ را تضمین کرد.
اگرچه بهخوبی از عهده نقشهایی که برعهده گرفته بود برآمده بود اما همچنان به تلاش خود ادامه میداد. مدتی بعد به دعوت جان ساترلند خواننده مشهور سوپرانو به ایتالیا رفت. این دو هنرمند در مدت دو ماه اقامت در این کشور 40 اپرا را بر روی صحنه اجرا کردند.
در سال 1967 پاواروتی با گروهی به همراه ساترلند برای اجرای اپرا به آمریکا سفر کرد. قرار بود در این اجرا نقش کوچکی را در یکی از صحنههای اپرا برعهده داشته باشد اما ظاهراً شانس با او همراه بود.
جوزپهری استفانو خواننده تنوری که قرار بود در این اپرا به ایفای نقش بپردازد در حین سفر بیمار شد و چون خواننده جانشین دیگری در این گروه نبود، به پیشنهاد ساترلند نقش او به پاواروتی داده شد.
این حادثه راه را برای انجام فعالیتهای گستردهتر در اسپانیا، مجارستان، چک اسلواکی،... لهستان و استرالیا هموار کرد، تا اینکه سال 1972 موفقیت بزرگی را برای او به ارمغان آورد. پاواروتی با اجرای اپرا در سالن متروپلتین نیویورک شنوندگان را تحتتأثیر صدای شگفتانگیز و منحصربهفرد خود قرار داد.
حضور او در صحنه اپرا در کشورهای مختلف جهان زمینهای را فراهم ساخت تا از او به عنوان خوانندهای با صدای بینظیر یاد شود. اگرچه در ابتدا در اجرای نقشهای سبکتر مهارت داشت، اما بعدها توانایی اجرای نقشهای سنگینتری را در اپرای اول بالماسکه بهدستآورد و کنسرتها و نمایشهای بسیاری را در استادیومهای ورزشی چند هزار نفری اجرا کرد.
کنسرت پاواروتی در هایدپارک لندن که با حضور پرنس چارلز و دایانا همسر سابق ولیعهد انگلیس برگزار شد، باوجود بارندگی شدید مورد توجه جمعیت یکصد و پنجاه هزار نفری علاقهمندان قرار گرفت و کنسرت بعدی او در پارک مرکزی نیویورک که رکوردی تاریخی در اجرای موسیقی کلاسیک بهشمار میآید نیز با استقبال 500 هزار نفری علاقهمندان مواجه شد. او امیدوار بود از این طریق بتواند نقش مهمی در معرفی اپرا به مردمی که تا آن زمان چیزی از اپرا نمیدانستند، داشته باشد و آنها را با این سبک از موسیقی آشتی دهد.
پاواروتی در جام جهانی
دهه نود میلادی شهرت پاواروتی را از میان علاقهمندان خاص به میان عامه مردم برد. با وجود تحسین صدا و مهارت لوچیانو توسط منتقدان عرصه موسیقی، برخی از حامیان و طرفداران اپرای سنتی از فعالیت او در اجرای برنامههای سبکتر و عامهپسندتر احساس نارضایتی میکنند و او را به بازاری کردن اپرا متهم میسازند.
پاواروتی در اوایل دهه 80 میلادی مسابقه بینالمللی آواز پاواروتی را برای جوانان و نوجوانان پایهگذاری کرد تا بتواند نقش مهمی را در پرورش نسل آینده هنرمندان اپرا ایفا کند. او با افرادی که به مرحله نهایی میرسیدند اجراهای مشترکی را برگزار میکرد.
اگرچه این خواننده استثنایی در دهه شصت و هفتاد میلادی بزرگترین موفقیتهایش را جشن گرفت اما یکی از مهمترین رویدادها در فعالیتهای هنری او اجرای یک کنسرت تلویزیونی در مسابقه پایانی جامجهانی فوتبال ایتالیا بود. در سال 1990 میلادی پاواروتی به همراه 2خواننده دیگر اپرا یعنی پلاسیدودومینکو و خوزه کارواس با هدف ترویج اپرا و علاقهمند کردن مردم عادی به این هنر گروهی را به نام 3خواننده تنور تشکیل داد.
اپرا شاخهای از موسیقی است که بسیاری از مردم یا با آن ناآشنا هستند یا به دلیل سنگینی و پیچیدگی سبک اپرا علاقه زیادی به آن ندارند. اما پاواروتی و اعضای گروه 3 تنور با اجراهای سبکتر و مردمپسندتر از اپراهای شاخص و معروف در مردمیکردن این هنر بسیار تأثیرگذار بودهاند.
اجرای تکآواز (نگذارید کسی به خواب رود) اثر پوچینی از اپرای تورانوو که ابتدا به عنوان موسیقی شبکه تلویزیونی بیبیسی برای پخش مسابقات جامجهانی فوتبال ایتالیا انتخاب شد، سبب شد تمام مردم جهان حتی کسانی که به موسیقی کلاسیک علاقهمند نبودهاند نیز این اثر هنری را به نام او بشناسند.
این گروه در مسابقه پایانی جامجهانی فوتبال ایتالیا در سال1990 کنسرتی را در رم اجرا کرد که جایزه «گرمی» سال بعد را از آن خود ساخت. همکاری اعضای گروه تا اواخر سال2002 ادامه داشت و گروه سه تنور و در برنامههای دیگری مانند مراسم پایانی و اختتامیه جامجهانی 1994 در لوسآنجلس، 1998 در پاریس و 2002 در یوکوهامای ژاپن برنامه اجرا کردند و این 3آلبوم به عنوان پرفروشترین آثار کلاسیک جهانی شناخته شده است.
او داستان زندگیاش را تحتعنوانهای پاواروتی: داستان «خودمن» در سال 1981 و پاواروتی: «دنیای من» در سال 1995 منتشر کرد.
خواننده تنور ایتالیا در 13مارس سال2004 با اجرای آخرین برنامهاش در سالن مترو پولتین نیویورک به طور رسمیاز دنیای موسیقی خداحافظی کرد و برای آخرینبار در ابتدای سال2006 در مراسم افتتاحیه المپیک زمستانی تورین برنامهای عمومیاجرا کرد.
قرار بود در آخرین هفته زندگیاش، به پاس فعالیتهای ارزشمندی که در ترویج فرهنگ ایتالیا داشته است جایزه فرهنگ این کشور را دریافت کند که متأسفانه نتوانست دریافت چنین جایزهای را تجربه کند.