ماجراي اين پرونده به 18مهرماه سال 88بر ميگردد. آن روز مأموران پليس باقرشهر در جريان يك درگيري در بيابانهاي اطراف شهر قرار گرفتند و راهي آنجا شدند. بررسيها نشان ميداد كه قرباني پسرجواني است كه با ضربه گزنه كفاشي به قتل رسيده بود. عامل جنايت كسي جز دوست مقتول نبود كه با دستور قاضي ويژه قتل بازداشت شد. او در بازجوييها به قتل دوستش اعتراف و انگيره خود را خصومت شخصي اعلام كرد. پس از آن به بازسازي صحنه جنايت پرداخت و مدعي شد كه بهخاطر يك لحظه عصبانيت دستانش به خون دوستش آلوده شده است.
- قصاص
بعد از مدتي پرونده با صدور كيفرخواست به دادگاه كيفري فرستاده شد و متهم در شعبه 113پاي ميزمحاكمه رفت. او درخصوص انگيزهاش چنين گفت: من و مقتول با يكديگر دوست بوديم اما او از مدتي قبل اصرار داشت كه من گوشي موبايل او را سرقت كردهام. هرچه به او ميگفتم كه من گوشي او را برنداشتهام او حرف خودش را ميزد. ميگفت آخرين بار زماني كه من پيش او بودم مشغول صحبت با موبايلش بوده اما پس از رفتن من به طرز عجيبي گوشياش ناپديد شده است. همين حرفهاي او باعث شد كه من يك موبايل برايش بخرم تا او دست از كنايههايش بردارد اما اين بار مقتول ادعاي ديگري داشت. او ميگفت گوشي خودش ارزش بيشتري داشت و همين باعث شد كه اختلاف ما ادامه پيدا كند.
متهم ادامه داد: من از دست دوستم خيلي عصباني بودم. روز حادثه با هم در بيابان قرار گذاشتيم و در آنجا او با چوب به من ضربه زد و من هم با گزنه كفاشي كه همراهم بود ضربهاي به وي زدم كه باعث مرگش شد. من قصد جنايت نداشتم و حالا هم پشيمانم. در پايان جلسه دادگاه قضات به شور نشستند و طبق درخواست اولياي دم متهم را به قصاص محكوم كردند. حكم صادره به تأييد قضات شعبه 9ديوان عالي كشور رسيد و پس از آن پرونده براي انجام مقدمات اجراي حكم در اختيار اجراي احكام دادسراي جنايي تهران قرار گرفت.
- بازگشت از پاي چوبه دار
با قطعي شدن حكم، متهم فاصله چنداني با چوبه دار نداشت تا اينكه چند وقت پيش پاي چوبه دار رفت تا مجازات شود. آن روز اما وي توانست از اولياي دم مهلت بگيرد و به زندان برگردد. پس از آن رايزنيها آغاز شد تا اينكه اولياي دم حاضر به بخشيدن قاتل جوان شدند. آنها با حضور در اجراي احكام دادسراي جنايي تهران پاي برگه رضايت را امضا كردند و بدينترتيب متهم به قتل از مجازات قصاص رهايي يافت. او بهزودي از لحاظ جنبه عمومي جرم در دادگاه كيفري محاكمه خواهد شد.