امیر حاج‌رضایی: در گذشته‌های نه‌چندان دور، پیران برکت خانه‌ها بودند. افراد کهنسال در درجه اول مورد احترام خانواده‌ها بودند و در سطحی کلان‌تر در اجتماع مورد توجه قرار داشتند.

فردي كه عمري را پشت سر گذاشته بود به عنوان انساني كه تجربه طولاني‌زيستن دارد مورد مشورت قرار مي‌گرفت و ريش‌سفيدي در جامعه يك امتياز محسوب مي‌شد.

بسياري از دعواهاي خانوادگي با همين ريش‌سفيدي‌ها حل مي‌شد و معمولا فرد سن و سال‌داري در خانواده يا محله مورد ارجاع قرار مي‌گرفت كه حرفش حجت بود و حكميتش پذيرفته مي‌شد. هنوز هم ميان خانواده‌ها و محله‌هايي كه سنتي‌تر هستند اين احترام به پيران به چشم مي‌خورد. هرچند جوان‌هاي امروز نسبت به جوان‌هاي ديروز كمتر هواي پيران و پيشكسوتان را دارند.

به عنوان يك برادر بزرگ‌تر از جوان‌ها مي‌خواهم سالخورده‌ها را تاريخ مصرف گذشته ندانند و حواس‌شان به اين نكته باشد كه اينها چه مسير پر فراز و نشيبي را طي كرده‌اند تا به كهنسالي رسيده‌اند. چه تجربه‌هايي از سر گذرانده‌اند، چه خون‌دل‌ها خورده‌اند و چه بار سنگيني از مسئوليت را به دوش كشيده‌اند.

بحران كهنسالي بحران بدون درماني است. معمولا در اين سن انواع و اقسام بيماري‌ها سراغ انسان مي‌آيد. بيماري‌هايي كه در مورد بسياري از آنها مي‌توان گفت درمان پزشكي و مصرف دارو تنها قدري از درد و آلامش را مي‌كاهد. در چنين شرايطي آن چه مي‌تواند بحران كهنسالي را كاهش دهد توجه و ابراز محبت به افراد پير است. برخورد حذفي و بي‌اعتنايي به كهنسالان بيش از بيماري‌هاي دوران پيري آنها را مي‌آزارد. گذاشتن افراد پير در سراي سالمندان در برخي مواقع واقعا اجتناب‌ناپذير است ولي حتي در اين موارد گريزناپذير هم مي‌توان با سرزدن مداوم و بذل توجه و محبت، مقداري جبران مافات كرد.

به هر جهت توجه جوان‌ها به افراد كهنسال اهميت بسياري دارد. گاهي اوقات اعمالي از فرد پير سرمي‌زند كه وي نسبت به ارتكاب آن اختيار و كنترلي ندارد. واقعا ظلم است كه در چنين مواردي كهنسالان با رفتارهاي نامناسب مواجه شوند. فراموش نكنيم كه ما هم روزي به اين سن و سال مي‌رسيم و چشم بر هم بزنيم بهار جواني طي مي‌شود و پاييز ميانسالي و بعد زمستان كهنسالي از راه مي‌رسد.

چند سال پيش فوتبال‌نويس جواني خطاب به مرحوم ناصر حجازي نوشت: «ناصرخان! كار شما تمام شده، برايتان در پارك‌ها هميشه جاي خالي‌اي روي نيمكت‌ها هست.»

من كه سنم از مرحوم حجازي بيشتر بود از اين رفتار خيلي دردم آمد. به اين نويسنده جوان گفتم: «اگر پدر خودت هم بود باز هم او را حواله مي‌دادي به نيمكت پارك‌ها؟ خيلي بي‌انصافي!»

اميدوارم اين رفتارها تصحيح شود و براي آدم‌هايي كه سني ازشان گذشته، دنبال تبعيدگاه نگرديم.

  • مربي اسبق تيم ملي و كارشناس فوتبال