وحید غروی . مدرس دانشکده بینالملل وزارت خارجه در ستون سرمقاله شرق با تيتر«باخت تلآویو در اتاوا»نوشت:
انتخابات اخیر پارلمانی در کانادا، گذشته از اینکه خشنودی اکثریت مردم کانادا را در پی داشته و آنها را از یک دولت محافظهکار و مخالف سیاستهای سنتی گذشته کانادا در چند دهه گذشته، نجات داده است، احتمالا رویکرد سیاست خارجی اسرائیلمحور این کشور را نیز تغییر میدهد. در این انتخابات، حزب لیبرال، به رهبری جاستین ترودو ٤٣ساله و فرزند پیر ترودو، نخستوزیر سابق این کشور، با پیروزی چشمگیر، حزب محافظهکار و سایر احزاب رقیب را با اختلاف بسیار زیاد و پیشبینیناپذیر پشت سر گذاشت. ترودو در چهار نوامبر، کابینه ٣١ نفره خود را معرفی کرد و مراسم سوگند رسمی را به همراه تیم خود بهجا آورد.
حزب لیبرال توانست ١٨٤ کرسی از ٣٣٨ کرسی مجلس عوام کانادا را به دست آورد، درحالیکه حزب محافظهکار توانست تنها ٩٩ کرسی به دست آورد. در واقع ٧٠ درصد کاناداییها مخالفت خود را با شیوه حکومتداری «هارپر»، از طریق صندوقهای رأی نشان دادند. با عنایت به سیاست حمایت از تنوع فرهنگی حزب لیبرال، تعداد درخور توجهی از اقلیتهای قومی، ازجمله دو نفر ایرانی و یک افغان به پارلمان راه یافتند.
در میان اعضای دولت دگراندیش جدید، چهار وزیر با اصلیت هندی (پنجابی که سه نفر از آنها سیک هستند) و یک نفر افغانیالاصل بهنام خانم مریم منصف (اولین وزیر مسلمان در تاریخ دولتهای کانادا) به عنوان وزیر مؤسسات دموکراتیک حضور دارند. یکی از هندیهای سیک به وزارت دفاع منصوب شده است. از شگفتیهای درخور توجه این دولت، حضور دو وزیر از میان بومیهای کاناداست توجه جهانیان را به این کابینه استثنایی و با تنوع فرهنگی جلب کرده است.
از دیگر شگفتیهای این کابینه حضور دو وزیر با معلولتهای جسمی (یک نفر فلج و یک نابینا) و جالبتر از این، تساوی کامل جنسیتی (١٥ وزیر زن و ١٥ مرد) این دولت است. کشوری که در گذشته (قبل از قدرتگیری محافظهکاران افراطی) در برنامههای بشردوستانه، از قبیل مشارکت در برنامههای تغییرات اقلیمی (گرمشدن کره زمین و مسئله گازهای گلخانهای) ایجاد صلح، کمک به پناهندگان و حتی کمک مالی به عملیات امدادرسانی سازمان ملل، ویژه پناهجویان فلسطینی (UNRWA) همکاری سازندهای داشت، از زمان رویکارآمدن دولت محافظهکار «هارپر»، همه این برنامهها را تعطیل کرد و در تعامل بسیار صمیمی و نزدیک با رژیم صهیونیستی، بهویژه در دوران نخستوزیر راست افراطی اسرائیل، نتانیاهو، موضعی خصمانه علیه آرمان فلسطین و میلیونها فلسطینی آواره یا ساکن در مناطق اشغالی در پیش گرفت.
حتی سازمانهای مردمنهاد کانادایی که از مردم غیرنظامی و آوارگان فلسطینی حمایت میکردند با بیمهری مواجه شدند و کمک مالی دولت به آنها متوقف شد. در دوره ١٠ساله حکومت حزب محافظهکار، دولت کانادا از حملات نظامی اسرائیل علیه مردم غزه حمایت میکرد و فلسطینیها را با زدن انگ تروریست سرزنش میکرد. دولت هارپر از ساخت و گسترش شهرکهای صهیونیستنشین در اراضی اشغالی فلسطین حمایت کرد، درحالیکه جامعه جهانی و نیز اتحادیه اروپایی اقدامات اسرائیل را در این زمینه محکوم میکردند و حتی اتحادیه اروپایی واردات محصولات کشاورزی تولیدشده در شهرکها را ممنوع اعلام کرد و صادرکنندگان را موظف کرد با زدن بر چسبِ محلِ تولید به محصولات اسرائیلی، اتحادیه را در جلوگیری از ورود کالا از شهرکهای صهیونیستنشین کمک کنند.
این اقدام اتحادیه اروپا از سوی باراک اوباما نیز تأیید شد. گویا دولت هارپر بهاصطلاح کاتولیکتر از پاپ شده و حتی از آمریکا در طرفداری از رژیم صهیونیستی پیشی گرفته بود. در ادامه حمایتهای بیدریغ از اسرائیل، دولت راست افراطی کانادا موافقتنامه تجارت آزاد با اسرائیل را تصویب کرد و علاوهبراین، واردات کالاهای تولیدی در شهرکهای صهیونیستنشین واقع در اراضی اشغالی پس از سال ١٩٦٧ را مشمول معافیت گمرکی قرار داد. سالهاست در کانادا نهضتی به نام تحریم سرمایهگذاری و خرید کالاهای اسرائیلی ایجاد شده و اعضای این نهضت که عمدتا از دانشجوها، استادان و روشنفکران هستند، در مکانهای عمومی با پخش تراکت و دردستداشتن تابلوهایی دال بر تحریم اسرائیل، شهروندان کانادایی را به تحریم محصولات صادراتی اسرائیل ترغیب میکنند.
هارپر این حرکت را مصداق آنتی سمیتیسم (یهودستیزی) قلمداد و بارها نکوهش کرد. وی در ژانویه ٢٠١٤ به سرزمینهای اشغالی سفر کرد و اولین نخستوزیر کانادایی بود که در پارلمان این رژیم (کنست) به سخنرانی پرداخت. او خطاب به نمایندگان گفت: «کانادا خود را به آب و آتش میزند تا در کنار شما بایستد». در هیأت همراه او یکی از رهبران شاخه کانادایی سازمان راست افراطی یهودی آمریکا بهنام لیگ دفاع یهود حضور داشت. این سازمان از سال ٢٠٠١ از سوی افبیآی در آمریکا و نیز در اسرائیل به عنوان یک سازمان تروریستی شناخته شده و متهم به جنایات متعددی شده است. حمایتهای غیرعادی دولت محافظهکار به جایی رسید که پس از شکست فاحش هارپر در انتخابات، روزنامه تایمز اسرائیل نوشت: «دولت هارپر، یار و تیم رؤیایی نتانیاهو بود». پس از ایجاد جو اسلامهراسی پس از وقایع ١١ سپتامبر، دولت راستگرای کانادا جو اسلامهراسی را به بهانه دغدغه امنیتی و مبارزه با تروریسم شدت بخشید و باعث شد مسلمانان و حتی سایر اقلیتهای قومی، ناخشنودی خود از این دولت را از طریق مخالفت با حزب محافظهکار در کارزار انتخاباتی به نمایش گذارند. اکثریت ایرانیان مهاجر مقیم کانادا نیز در انتخابات به نفع آقای ترودو آرای خود را به صندوقهای رأی ریختند.
اکنون با باخت راستهای افراطی در کانادا و همزمان با بهرسمیتشناختن دولت فلسطین توسط کشورهای مختلف بهویژه فرانسه و سوئد و برافراشتهشدن پرچم دولت فلسطین در مقر سازمان ملل متحد در نیویورک، سردی روابط اوباما و رژیم اسرائیل و مواردی ازایندست، خواب نتانیاهو و همفکرانش آشفته شده است. هرچند باید بهسرانجامرسیدن موفقیتآمیز مذاکرات هستهای میان ایران و قدرتهای جهانی را نیز در همین راستا دید. دولت پیشین کانادا در هماهنگی کامل با رژیم صهیونیستی و با توصیه و هماهنگی نتانیاهو، در سال ٢٠١٢ روابط دیپلماتیک خود با جمهوری اسلامی ایران را قطع کرد. هارپر در یکی از سخنرانیهایش در راستای سیاست ایرانستیزی گفته بود: «ما از تلاشهای گروه ١+٥ در رسیدن به یک توافق قدردانی میکنیم ولی ما قضاوتمان را درباره ایران براساس عملکرد و نه حرف آن کشور اعلام میکنیم... ایران بهخاطر جاهطلبیهای هستهای خود، حمایت مداوم از تروریسم، تهدیدهای مکرر برای نابودی اسرائیل و بیتوجهی به موازین حقوق بشر، هنوز یک تهدید جدی برای صلح و امنیت بینالمللی به حساب میآید». رابینسون، وزیر خارجه هارپر، نیز گفته بود باوجود توافق برجام، کانادا تحریمهای ضد ایرانی را متوقف نخواهد کرد.
دولت جدید کانادا اعلام کرده روابط با ایران را دوباره برقرار خواهد کرد. بدون شک اهمیت ایران بهعنوان یک قدرت منطقهای بهویژه پس از برجام و نیز حضورهزاران ایرانی تحصیلکرده و نخبه در کانادا از عوامل مؤثر در جهتگیری دولت جدید خواهد بود. دولت جدید همانند دولتهای پیشین از موجودیت رژیم اسرائیل حمایت خواهد کرد ولی درعینحال نسبت به شهرکسازیها و تعهدات اسرائیل در قبال پذیرش دو دولت و نیز کمک به مسئله آوارگان فلسطینی، بیتفاوت نخواهد بود. باید با سیاست صبر و انتظار، تحقق شعارهای انتخاباتی ترودو را نظارهگر باشیم.
- اهداف و پیامدهای حملات تروریستی پاریس
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
اکنون 14 سال پس از لشکرکشی آمریکا به افغانستان و عراق با ادعای مبارزه با تروریسم، نه تنها تروریسم از منطقه رخت برنبسته بلکه گسترش یافته و به قلب اروپا رسیده و شاید وقتی دیگر دوباره به خود آمریکا ختم شود.
هنوز زود است تا تحلیل جامعی از حوادث تروریستی فرانسه ارائه داد و باید منتظر بود تا بخشی از اسرار نیمه پنهان این حادثه تروریستی به مرور آشکار شود. اما علت این حوادث قطعا از دو حالت خارج نیست: 1- فرانسه در تامین امنیت شهروندانش ناتوان و ضعیف است. 2- دستگاههای جاسوسی امنیتی حامیان تروریستها از جمله خود فرانسه و آمریکا و رژیم صهیونیستی پشت این حوادث قرار دارند. برای تحلیل این دو گزاره باید به این سوال پاسخ داد که چرا چنین حملات پیچیده و دقیق و برنامهریزی شده تروریستی در یک کشور اروپایی مدعی امنترین کشور جهان رخ میدهد و این کشور به یک پادگان نظامی تبدیل میشود؟ جواب:
یک- اگر این اتفاق را دلیلی بر ضعف و ناتوانی دستگاههای امنیتی فرانسه در برقراری امنیت شهروندانش تلقی کنیم، این سوال مطرح میشود که چنین کشوری با این اندازه ناتوانی چگونه مدعی تامین امنیت در دیگر کشورهای جهان از جمله غرب آسیا و به ویژه سوریه با اقدامات مداخلهجویانه خود است؟
دوم- اگر فرانسه نپذیرد که دستگاههای امنیتی و جاسوسی آن ناتوان و ضعیف هستند پس گزینه دوم قویا تأیید میشود و باید به دنبال اهداف آن گشت.
سوم- اگر گزاره اول را بپذیریم باید صدای این حملات تروریستی به درستی در وین شنیده شود و تصمیم صحیحی برای نابودی تروریستهای تکفیری گرفته شود، اما قرائن و شواهدی وجود دارد، (از جمله تلاشهای دیپلماتیک آمریکا در حاشیه نشست وین برای به شکست کشاندن نتایج آن)، که احتمالا صدای انفجارات 13 نوامبر پاریس همچون حملات 11 سپتامبر نیویورک در جای دیگری شنیده خواهد شد، حال در صحنه میدانی سوریه و عراق؟؛ یا روسیه و یا جای دیگری؟. باید منتظر بود!.
چهارم- شاید حملات تروریستی 11 سپتامبر نیویورک تجربه خوبی برای تحلیل حملات تروریستی 13 نوامبر فرانسه باشد که چه اهدافی میتواند پشت آن باشد. قطعا با شکستهای اخیر آمریکا و متحدانش در سوریه و تغییر توازن قوا به نفع مقاومت، این کشورها درصدد جبران شکستهای خود و تغییر توازن قوا به نفع تروریستها هستند. لذا کشورهای منطقه و دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی آنها باید کاملا هوشیار باشند.
پنجم- اما فضاسازیهای رسانهای درباره دست داشتن داعش در این عملیات تروریستی نباید به راحتی ایده دست داشتن کشورهای غربی و متحدان منطقهای آنها را در حملات تروریستی پاریس و بیروت و همچنین سقوط هواپیمای روسی بر فراز صحرای سینا مخدوش کند. چرا که اولا براساس مستندات فراوان، تروریستهایی که ادعا میشود مسئولیت این حوادث تروریستی را برعهده گرفتند، خود دست پرورده سرویسهای جاسوسی و امنیتی آمریکا و کشورهای غربی عربی هستند و به عنوان ابزار کاخسفید و کاخ الیزه و کاخ واتینگهام و تلآویو، با پول عربستان و قطر و امارات و پادویی ترکیه و اردن در راستای اجرای نقشههای آمریکا ایفای نقش میکنند. ثانیا باید توجه داشت که انگشتنگاریهای انجام شده اولیه در فرانسه تأیید کرده که حداقل یکی از عاملان حملات پاریس دارای تابعیت فرانسوی است.
ثالثا حدود هزار و 500 نفر از سه هزار تروریست آموزش دیده اروپاییتبار که به سوریه اعزام شدهاند، فرانسوی هستند. رابعا هنوز هیچکس در دنیا عملیات ائتلاف ضدداعش را جدی نگرفته است و حتی گزارشهای مستند زیادی از ادامه حمایت تسلیحاتی کشورهای غربی از داعش حکایت دارد. بنابراین به سود داعش نیست که علیه متحدین غربی خود عملیات تروریستی انجام دهد. خامسا در حملات خونبار پاریس که 150 نفر کشته شدند، فقط 100 نفر از آنها در سالن باتاکلان، محل برگزاری کنسرت گروه موسیقی راک آمریکایی به نام «ایگلز» کشته شدند، اما جالب توجه اینکه به هیچ کدام از این گروه آمریکایی آسیبی وارد نشد و همه آنها جان سالم به در بردند.!
سادسا، اساسا فضای ابهام و غبارآلودی که تروریستها در منطقه و جهان به وجود آوردهاند موجب شده است محافل امنیتی و اطلاعاتی کشورهای غربی و رژیم صهیونیستی هر جنایتی را مرتکب شوند و با نسبت دادن آن به تروریستها، ردی از خود بر جای نگذارند.
لذا گزاره دوم را قویا باید مد نظر داشت و مسائل را براساس آن تجزیه و تحلیل کرد. بر این اساس در نگاه اول چند هدف میتوان پشت حملات تروریستی فرانسه متصور بود:
1- تحتالشعاع قرار دادن پیروزیهای اخیر محور مقاومت و شکستهای آمریکا و متحدانش در سوریه و همچنین نشست وین برای باجگیری و تحمیل نظرات قیم مابانه خود بر ملت سوریه، چنانکه تهران و مسکو در روزهای اخیر قبل و بعد از نشست وین دو درباره اقدامات خودسرانه آمریکا در حاشیه این نشست چندبار هشدار داده بودند. به نظر میرسد آمریکا برای سوریه نقشهای دارد که تلاش میکند نشست وین را به شکست بکشاند.
2- احتمالا موج جدیدی از تبلیغات رسانهای به راه خواهد افتاد که ما گفتیم تا اسد نرود نمیتوان با تروریسم مبارزه کرد، و آمریکا و کشورهای غربی وانمود خواهند کرد که اقداماتشان در جهت تامین امنیت خودشان است و خود را محق خواهند دانست تا دخالتهای علنیتری در سوریه انجام دهند و یا مستقیما به سوریه حمله کنند.
3- به نظر میرسد با متهم کردن مسکو و دمشق و تهران، هدف، جلوگیری از تغییر رویکرد غرب در برخورد با دولت بشار اسد پس از این حملات است.
4- آمریکا نیاز دارد برای مداخلات بیشتر خود در سوریه، دیگر کشورها را با خود همراهتر کند و از امکانات آنها استفاده هر چه بیشتری را ببرد. لذا با این حملات تروریستی در فرانسه طبیعی خواهد بود که هم عزم فرانسه و هم عزم دیگر کشورها برای همکاری با آمریکا تحت عنوان مبارزه با تروریسم بیشتر شود.
5- قطعا با رخ دادن چنین اقدامات تروریستی، همه کشورها اقدام به محکوم کردن تروریستها و حملات آنها میکنند و بر مبارزه بینالمللی با تروریسم تاکید خواهند کرد. لذا به نظر میرسد آمریکا با سوءاستفاده از اظهارنظر مقامات ایرانی و روسی و فضاسازی رسانهای قصد دارد تهران و مسکو را با خود بیشتر همراه نشان دهد.
6- این گمانه نیز وجود دارد که آمریکا به دنبال وارد آوردن شوکی به متحدان خود بوده تا به آنها گوشزد کند که اگر پشت آمریکا و تروریستها را خالی کنند به آنها ضربه زده خواهد شد و آنها همچنان باید با آمریکا همراه باشند. بر همین اساس فرانسه به عنوان یک کشور اروپایی که کمترین تحرک نظامی را در سوریه دارد، انتخاب شده است. کما اینکه قبل از فرانسه نیز ترکیه به عنوان یک کشور غرب آسیایی که احساسات ترکها علیه سیاست همراهی دولت اردوغان با اهداف آمریکا بالا گرفته بود، مورد هدف حملات تروریستی قرار گرفت و ثمره آن را در انتخابات اخیر این کشور برداشت کردند.
7- نشانه رفتن انگشت اتهام مقامات و رسانههای غربی به سوی داعش و برجسته کردن نقش داعش در این حملات نشان میدهد آمریکا قصد دارد تروریستهای مورد حمایت خود را به عنوان تروریستهای خوب، از تروریستهای بد که داعش است جدا کند تا بتواند در راستای تلاشهای دیپلماتیکاش در نشست وین از آنها حمایت و به عنوان مخالفان دولت سوریه در مذاکرات وین جا بزند.
8- با توجه به دستگیری تروریستهای تکفیری گسیل شده به ایران، عملیات تروریستی در برج البراجنه در منطقه ضاحیه لبنان و همچنین کشته شدن 224 نفر در سقوط هواپیمای روسی، آمریکا و صهیونیستها نگران واکنش مقاومت اسلامی و مسکو به این اقدامات هستند. لذا این گمانه نیز مطرح است که حوادث تروریستی پاریس برای گم کردن رد محافل امنیتی و اطلاعاتی غربی صهیونیستی و منطقهای در این حوادث طراحی شده و به نوعی این کشورها اقدام به «خود زنی» کرده باشند.
9- هدف این حوادث، جامعه بیش از چهار میلیونی مسلمانان فرانسوی نیز میتواند باشد که مدتهاست در فشار اسلام هراسی رژیم صهیونیستی قرار گرفتهاند و این رژیم به دنبال تنگ کردن عرصه بر مسلمانان فرانسوی است که شواهد این امر با تشدید اقدامات امنیتی علیه مسلمانان فرانسه بعد از حملات تروریستی پاریس با به راه افتادن موج تبلیغاتی نسبت دادن این حملات به مسلمانان، در حال آشکار شدن است.
10- از طرف دیگر آوارگان بسیاری از کشورهای درگیر جنگ با داعش به ویژه سوریه پشت مرزهای اروپا حیران و سرگردانند و اروپاییها قصد پذیرش آنها را ندارند و این گونه حملات میتواند بهانه خوبی برای عملی کردن این قصد مقامات اروپایی باشد.
11- با این تفاسیر میتوان نتیجه گرفت آمریکا سعی دارد به هر قیمتی، حتی عملیات تروریستی و کشتار غیر نظامیان در کشورهای متحد خود، جلوی پیروزیهای ارتش سوریه و متحدانش را بگیرد. بنابر این دمشق و متحدانش باید با تلاشهای دیپلماتیک مناسب و اقدامات امنیتی لازم از تاثیرات و پیامدهای چنین حوادثی بر سیاستهای راهبردیشان در منطقه جلوگیری کنند. منطقه غرب آسیا طی یکی دو ماه آینده، احتمالا آبستن حوادث جدیدی خواهد بود، اما تجربه همراهی با آمریکا در افغانستان بعد از حادثه 11 سپتامبر و محور شرارت نامیدن جمهوری اسلامی، باید دولت یازدهم را هوشیار کرده باشد که این بار چه راهبردی در پیش بگیرد تا متحدین ما که مدتها با تروریستها در حال نبردند، مایوس نشوند.
- ایران و دیپلماسی مقابله با ترور
سید حسین موسویان مسئول پیشین کمیته سیاست خارجی شورایعالی امنیت ملی در ستون سرمقاله روزنامه ايران نوشت:
ترورهای اخیر در پاریس جهان را شوکه کرده است.دیروز هنگام وقوع ترورها در یک کنفرانس بینالمللی نشسته بودم که دهها مقام فعلی و سابق عالیرتبه جهانی از کشورهای غربی، جهان عرب،روسیه، چین و از جمله نمایندهای از مجلس فرانسه هم حضور داشتند. نماینده مجلس فرانسه در حالی که بسیار عصبانی بود، خطاب به عربستان سعودی و ایران گفت که تا کی میخواهید این خصومتها را ادامه دهید. تروریستها بهخاطر دعوای شما امنیت ما و جهان را بهخطر انداختهاند. طبیعی بود که جو کنفرانس تحت تأثیر این فاجعه شوم قرار گیرد.
در پی مطالب احساسی نماینده مجلس فرانسه خطاب به حضار گفتم که تا زمانی که با ریشه اصلی تروریسم افسار گسیخته فعلی در خاورمیانه برخورد نشود، امنیت منطقه و جهان روز بهروز در معرض تهدید بیشتر خواهد بود. پنج مورد را بهشرح زیر بهعنوان ریشه تروریسم تکفیری برای حضار برشمردم:
1- ایدئولوژی: منشأ ایدئولوژیک گروههای تروریستی داعش، القاعده، جبهه النصره، بوکو حرام و امثالهم مکتب وهابی است که توسط کشورهای متحد امریکا و اروپا تبلیغ،گسترش و حمایت شده و میشود.
2- سیستم های حکومتی فاسد و دیکتاتور در جهان عرب که چندین دهه از سوی امریکا و غرب حمایت شده و امروز هم میشود.
3- بحران فلسطین و جنایات اسرائیل که مادر بحرانهای خاورمیانه است و جهان غرب هم یکپارچه از اسرائیل حمایت میکند.
4- تجاوز نظامی به کشورهای منطقه همچون حمله نظامی امریکا به افغانستان و عراق و اخیراً هم حمله نظامی عربستان به یمن و
5- خلأ یک سیستم همکاری امنیتی منطقهای، موضوعی. ایران سالهاست اعلام آمادگی کرده و کشورهای عرب متحد امریکا طفره میروند چون بهدنبال قرض امنیت از امریکا هستند.
در کنفرانس کسی با اظهارات من مخالفتی نکرد و برخی از کشورهای عربی هم با وجود ناخرسندی، مجبور به سکوت شدند. اما بعد از جلسه یکی از وزیران خارجه سابق اروپایی نزد من آمد و ضمن تشکر گفت که ما میدانیم ریشه همه این مصیبت ها از وهابیسم سعودیهاست اما ایران باید قدمهای جدیتری برای حل این معضل بردارد. من به آن وزیر گفتم فعلاً که جدیترین کشور در مقابله با تروریسم ایران است و هرروز شاهد شهادت سرداری از سرداران سپاه ایران هستیم.
اما گفته این سیاستمدار برجسته اروپایی مرا در فکر فرو برد. او میخواست به من بگوید که حملات تروریستی پاریس فرصتی است برای ایران. این پیام ضمنی او به ایران بود و پیام مهمی هم بود. حقیقت این است که شهادت سرداران عزیز ما در مقابله با تروریسم تکفیری کافی نیست. ما باید به فکر ابتکاری جذاب برای همکاری با قدرتهای جهانی و منطقهای در مقابله با تروریسم تکفیری باشیم. امروز اروپا و امریکا و روسیه و هند و چین همه و همه تهدید را لمس میکنند و بهگونهای درماندهاند. گمان نمیکنم کشوری در تاریخ معاصر به اندازه ایران تجربه عملیدر مقابله با تروریسم کسب کرده باشد.
مناسب است بهدنبال «دیپلماسی هستهای»، ایران «دیپلماسی مقابله با تروریسم» را در رأس کار قرار داده و رهبری منطقهای آن را به عهده گیرد. هیأتی به ریاست آقای ظریف و با حضور فرماندهان کارکشته نظامی و امنیتی ما رایزنیهای دیپلماتیک را آغار کنند.کار را از گفتوگو با اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل و دبیر کل این سازمان آغاز کنند. روسیه شریک جدی و آماده و پا بهرکابی خواهد بود. گفتوگو با قدرتهای منطقهای و اتحادیههای بزرگ امنیتی جهان ازجمله ناتو را در دستور کار قرار دهند. با طرحی جامع و عملیاتی وارد مذاکرات شوند. همزمان تهران میزبانی یک کنفرانس کاربردی جهانی مقابله با تروریسم را بهعهده گیرد. کنفرانسی متفاوت با کنفرانسهای معمول که عمدتاً به انجام سخنرانیها میگذرد. ایران از مدعوین بخواهد که با تیم و طرح عملیاتی مشخص در اجلاس شرکت کنند.
ایران بزرگترین قربانی تروریسم است و مستحق ایفای نقش راهبردی در سطح جهان ومدیریت راهبردی مقابله با تروریسم در سطح منطقه است.