تاریخ انتشار: ۲۸ شهریور ۱۳۸۶ - ۰۶:۱۸

رضا عطاران را باید جزو صاحب سبک‌های طنز در سینما و تلویزیون به حساب آورد.

 نه فقط به خاطر کارگردانی مجموعه‌های پرطرفداری مثل «خانه به دوش»، «متهم گریخت» یا «ترش و شیرین»؛ بلکه به دلیل خلق شخصیتی دوست داشتنی که در نهایت سرخوشی و شیطنت، تماشاگر را می‌خنداند و جذب می‌کند. این روزها فیلم «کلاهی برای‌باران» با بازی او در سینماها اکران شده، اثری که قصه چندان تازه‌ای ندارد و بار اصلی طنز، بر عهده عطاران است. به همین بهانه پرونده کاری‌اش را مرور کرده‌ایم.

«تکرار یکسری از حرکات و ویژگی‌ها در بازی‌ام به این دلیل است که دارم تلاش می‌کنم شخصیتی به وجود بیاورم که ذره‌ای ماندگاری داشته باشد. این ویژگی‌ها را لورل و هاردی هم داشته اند.

حتی چارلی چاپلین هم همین طور بوده. آنها به یک فرم در فیلم‌ها بازی می‌کردند. الان دارم سعی می‌کنم شخصیت واحدی را خلق کنم که همه آن را بپذیرند و برایشان ملموس باشد، ضمن اینکه بتواند در فیلم‌های دیگر هم تکرار شود و بی‌مزه هم نباشد».

رضا عطاران تلاش کرده تا شخصیتی خلق کند که در فیلم‌های مختلف قابل تکرار باشد، شخصیتی که در نهایت خونسردی، نوعی ساده لوحی هم در رفتارش دیده شود و گاهی هم با شیطنت‌هایش افراد دوروبرش را در مخمصه بیندازد. در همه مجموعه‌ها و فیلم‌هایی که عطاران نقشی در آنها بازی کرده، این سر به هوایی و شیطنت به چشم خورده و اتفاقا تماشاگران را هم جذب کرده است، نمونه‌اش همین «کلاهی برای باران».

او این بار هم مانند همیشه شوخ و شنگ و پرانرژی است که هیچ سدی جلودارش نیست. همان فرد بازیگوشی که گاهی دستش در جیب دیگری می‌رود، اما در همان لحظه هم هنوز وجدانش بیدار  است و بدجنسی‌اش را با قدری شوخی قابل تحمل می‌کند و نمی‌گذارد کسل کننده شود.

 کلاهی برای باران بار دیگر نشان داد که عطاران برای خلق آدمی با خصوصیات منفی و مثبت تسلط کافی دارد. خودش گفته: «به نظر من هیچ شخصیتی منفی منفی و مثبت مثبت نیست. خیلی از مشکلات کوچک  برای انسان پیش می‌آید که مدت‌ها او را تحت تأثیر قرار می‌دهد. این 100درصد نبودن کاراکتر‌ها را دوست دارم. برای همین هم از شخصیت‌های واقعی کمک می‌گیرم».

به همین دلیل، او به راحتی شبیه به یکی از افراد جامعه می‌شود و جنبه‌های مثبت و منفی را کنار هم می‌گذارد. اتفاقی که باعث می‌شود تماشاگر او را غریبه نداند و واکنش‌هایش را درک کند.

بازگشت به گذشته
اما عنوان «بازیگر کمدی» از چه زمانی به رضاعطاران تعلق گرفت؟ بسیاری او را با مجموعه «ساعت خوش»‌به یاد می‌آورند. اما پیش‌تر از آن، او در کنار مهران مدیری در تئاترهایی حاضر شده بود که اتفاقا علی‌رغم جدی بودن به شدت تماشاگران را می‌خنداند.

 عطاران در نمایش «سیمرغ» (به کارگردانی قطب الدین صادقی) نقش طوطی داشت و هر بار که روی سن حاضر می‌شد تماشاگران ریسه می‌رفتند. در نمایش هملت هم نقش روزن کرانتس را بازی کرد و مهران مدیری هم برادر افیلیا بود اما این نمایشنامه شکسپیر هم دردی را دوا نکرد و حضور آنها باعث انفجار خنده در سالن می‌شد.

کشف طنازی در این دو، باعث شد که آنها روانه تلویزیون بشوند و در مجموعه طنز «ساعت خوش» کنار هم قرار بگیرند. اگر چه رضا عطاران بعد از این مجموعه، راهش را جدا کرد و بیشتر فیلمنامه نوشت و کارگردانی کرد.

سال 76 در فیلم «کلید ازدواج» بازی کرد و باز هم نقش کمدی بر عهده داشت. اما در دومین حضورش در سینما بود که دست به کار ساختن کاراکتر سر به هوایی شد که بعدها در آثار دیگر به آن پروبال داد.

 «کلاه قرمزی و پسر خاله» همان نقطه آغاز بود . دزد ساده‌لوح دوست داشتنی که در مجموعه «خانه به دوش»‌و «متهم گریخت» تکمیل شد. او در سریال‌های خودش، سرخوشی بی‌حدو مرزی را به شخصیت‌اش اضافه کرد. «هوو»، نهایت این بی‌خیالی بود که با وجود ثروتمند بودن، مدام از این شاخه به آن شاخه می‌پرید تا راحت زندگی کند.

«ترش و شیرین» اما تجربه منحصر به فردی بود. جوان بی‌دست و پا ، تنبل، با نیش زبان غیرقابل کنترل این سریال، جلوتر از قهرمان‌های مجموعه، در بالای فهرست محبوب‌های تماشاگران قرار گرفته و بخش عمده‌ای از طنز را به دوش کشید.

او درباره اینکه در سریال‌ها نقش اصلی را بازی نمی‌کند گفته: «دلایل زیادی دارد. اول اینکه اگر نقش اصلی داشته باشم تمرکزم گرفته می‌شود و نمی‌توانم روی کلیت کار مسلط باشم. دوم هم به این برمی‌گردد که برای بعضی نقش‌ها یا کارها هیچ گزینه‌ای جز خودم وجود ندارد. بنابراین نفر دوم می‌شوم». اما نقش دوم باعث نشده او در سایه قرار بگیرد. او به راحتی در هر قابی دیده می‌شود.

آچار فرانسه
«آچار فرانسه» لقبی است که دوستان عطاران در تلویزیون به او داده‌اند. او در پشت صحنه چندین سریال از جمله «زیرآسمان شهر» فعالیت کرده، ابتدا به عنوان نویسنده فیلمنامه و بعد به عنوان کارگردان. اگر چه نامش هیچ وقت با این عنوان در تیتراژ سریال نیامده. این ایده‌ای است که در فیلم‌های سینمایی هم دنبال کرده. در «هوو» هم یک بازیگر صرف نبود و با علیرضا داوودنژاد روی فیلمنامه کار کرد. برای همین کارهای متفاوت است که لقب «آچار فرانسه» را گرفته است.

بالای شهر، پایین شهر
در آثار رضا عطاران دو عنصر بیش از همه تکرار شده. اینها تنها محدود به مجموعه‌هایی که ساخته نیستند. او برای بازی در فیلم‌ها هم بر اساس این 2 عامل نقش‌ها را انتخاب کرده است: «اختلاف طبقاتی» و «خانواده».

 در همه آثار او خانواده پولدار در کنار خانواده‌ای فقیر قرار می‌گیرد و براساس تضادها لحظات کمیک رقم می‌خورد. با وجود این، نگاه او از سر بغض نیست. بدجنسی کاراکترها هیچ گاه آزار دهنده نمی‌شود اما بر حدومرز طبقات مدام در مجموعه‌هایش تأکید می‌شود. عطاران می‌گوید: «این موضوع مورد علاقه من است.

 چون آن را می‌بینم برای همین نشانش می‌دهم». خانواده هم یکی از نقطه‌های ثقل آثار اوست. اغلب قهرمان‌های کارهای عطاران خودشان را برای خانواده‌شان به آب و آتش می‌زنند و علی‌‌رغم جدل‌های روزمره، و دعواها، کنار هم زندگی می‌کنند و افراد خانواده هیچ‌گاه از هم دور نمی‌شوند. نکته‌ای که در بیشتر سریال‌های خانوادگی معمول به آن پرداخته نشده است.

مرز
عطاران همچنان با آدم سرخوش و ساده لوح و پرشروشوری که خلق کرده دست و پنجه نرم می‌کند. گاهی مانند «ترش و شیرین» تماشاگر او را می‌بیند و به آن توجه می‌کند و بعضی وقت‌ها هم مانند «کلاهی برای باران»‌ در سطح باقی می‌ماند. شاید برای آنکه ماندگار باشد باید بیش از این مرزها را بشناسد.