در پيمان اتحاد مقدس كشورهاي غربي ارادة خود براي مقابله با نشانههاي انقلاب فرانسه را در دستور كار قرار دادند. شوربختي فرانسه نشانههايي از تحول انقلابي، جنگهاي منطقهاي و بحرانهاي پايانناپذير را در اروپا بهوجود آورده است.در اين فرايند، آمريكاييها احساس تعلق بيشتري نسبت به فرانسه دارند. فرانسه نخستين متحد بنيانگذاران آمريكا در انقلاب 1776و در روند جنگ استقلال آمريكا در سالهاي 83 - 1776بوده است.
در چنين شرايطي است كه باراك اوباما از مفاهيمي استفاده ميكند كه تعلق خاطر آمريكاييها به بنيانهاي سياست و ايدئولوژي فرانسوي را منعكس سازد. باراك اوباما در آنتاليا اعلام داشت كه فرانسه قديميترين متحد راهبردي آمريكا بوده است. از سوي ديگر، باراك اوباما در ديدار با رجب طيب اردوغان رئيسجمهور تركيه بر اين موضوع تأكيد داشت كه اقدامات تروريستي جمعه 13نوامبر 2015ائتلافهاي گذشته را تشديد ميكند. اوباما بر اين موضوع تأكيد داشت كه «اقدامات تروريستي در پاريس حمله به جهان متمدن است.»
بيان چنين رويكردي نشان ميدهد كه زمينههاي اجتماعي و سياسي جنگ صليبي جديدي در حال شكلگيري است. اوباما درصدد است تا راه نيمهتمام جورج بوش بعد از حادثة 11سپتامبر 2001را ادامه دهد. جورج بوش بعد از حادثة 11سپتامبر، تئوري جنگ عليه تروريسم را بيان كرد. بوش درصدد برآمد تا جهان و سياست بينالملل را قطبي كند. وي در اين ارتباط اعلام كرد كه جهان يا در حمايت از تروريسم قرار دارد و يا در مقابله با تروريسم ايفاي نقش ميكند.
هيچگاه جورج بوش از اقدامات تهاجمي طالبان و القاعده عليه ايران ياد نكرد. مبارزه با تروريسم هيچگاه نميتواند ماهيت تبعيضآميز داشته باشد. رئيسجمهور آمريكا و مقامات وزارت خارجه كشورهاي صنعتي غرب كه باراك اوباما از آنان بهعنوان جهان متمدن ياد ميكند، در برابر كشتار دستهجمعي اعضاي سفارت ايران در كنسولگري مزارشريف هيچگونه واكنش قانوني و نهادي به انجام نرساندند.
هماكنون اين پرسش مطرح ميشود كه وقتي كشورهاي پيرامون هدف اقدامات تروريستي قرار ميگيرند با آنچه در جهان صنعتي اتفاق ميافتد ماهيت متفاوتي دارد؟ يك ضربالمثل ايراني كهن وجود دارد كه به افراد توصيه ميكند: «وقتي خانة همسايهات در آتش ميسوزد، خوشحال نباش!». مقامات وزارت امورخارجه آمريكا و ساير مقامات رسمي جهان متمدن هيچگونه واكنشي در برابر اقدام تروريستي داعش در لبنان نشان ندادند. آنان براي تقويت داعش در جنگ عليه سوريه تمامي تلاش خود را در سالهاي گذشته انجام دادند.
اگر داعش هماكنون از قابليت لازم براي انجام اقدام تروريستي در كشورهاي اروپايي برخوردار است، بايد ريشة آن را در سياستهايي دانست كه كارگزاران سرويسهاي امنيتي و اطلاعاتي جهان متمدن يعني آمريكا، انگليس، فرانسه و آلمان به همراه مقامات عالية سرويسهاي امنيتي متحدين منطقهاي «جهان متمدن» يعني مصر دوران مبارك، قطر، امارات عربي متحده، عربستان و اردن از سال 2006در شرمالشيخ مصر گردهم ميآمدند تا سازوكارهاي مقابله با قدرت منطقهاي ايران را جستوجو كنند.
جهان غرب در سالهاي 15 - 2006يعني بهمدت 10سال زمينههاي اجتماعي، سياسي، سازماني و اقتصادي زمينه شكلگيري گروههاي بنيادگراي سلفي براي مقابله با قدرت منطقهاي ايران را فراهم آورد. تراژدي جديد آن است كه اگر جهان غرب از الگوهاي استاندارد دوگانه و سازوكارهاي تبعيضآميز در سياست امنيتي بهرهگيري كند، در آن شرايط با چالشهاي اجتنابناپذيري در آينده روبهرو خواهد شد. وقتيكه حادثة 11سپتامبر در 13نوامبر 2015يعني بعد از 14سال تكرار ميشود، بهمعناي آن است كه چنين حوادث تراژيكي ميتواند بار ديگر جهان غرب و بسياري از حوزههاي جهان پيراموني را دربرگيرد.
در عصر جامعة شبكهاي كه بسياري از فرايندهاي كنش امنيتي ماهيت كيهاني دارد، طبيعي است كه قدرتيابي گروهي مانند داعش در سوريه به حوزههاي ديگر منتقل خواهد شد. ويژگي اصلي جهان متمدن در ادبيات راهبردي را ميتوان «عقلانيت استراتژيك» دانست. چنين نشانههايي را نميتوان در تصميمگيري امنيتي و الگوهاي كنش راهبردي جهان غرب مشاهده كرد. در شرايطي كه ضرورتهاي مقابله با ايران و متحدانش در خاورميانة عربي و آسياي جنوب غربي ضرورتهايي مانند تشكيل داعش و القاعده را اجتنابناپذير ميسازد،
چنين فرايندي را ميتوان بهعنوان نشانة جديدي از تراژدي سياست خارجي و امنيتي قدرتهاي بزرگ دانست.
شايد زمان آن رسيده است كه تعريف جديدي از سازوكارها و الگوهاي امنيتي توسط جهان غرب ارائه شود. دوگانهسازي نظام جهاني و بهرهگيري از سازوكارهاي امنيت تبعيضآميز و الگوهاي غيرهمگون در فضاي سياست جهاني هيچگاه نميتواند ثبات و امنيت را به جهان غرب بازگرداند.
شايد دوران مانورهاي نمايشي بعد از حادثة «شارلي ايبدو» در فوريه 2015پايان يافته باشد. تروريسمي كه توسط جهان متمدن سازماندهي شده هماكنون عليه خود عمل ميكند به همانگونهاي كه بسياري از شهروندان فرانسه در حادثة تراژيك 13نوامبر 2015عليه امنيت ملي كشور خود ايفاي نقش كردند. شوربختي جديد فرانسه آن است كه از رهيافتهاي برنامهريزي اجتماعي در حوزةامنيتي فاصله گرفته و قادر نيست كه نقش مؤلفههاي اجتماعي در برنامهريزي راهبردي را درك كند.
- استاد دانشگاه تهران