منصور شمساحمدی-عضو شورایعالی انجمن حسابداران خبره ایران در ستون سرمقاله روزنامه شرق با تيتر«بانکها باید تست مقاومت بدهند»نوشت:
بالاخره برجام تصویب و اجرائی شد اما آیا بانکهای ما آمادگی لازم برای شرایط پسابرجام را دارند؟ در همین ابتدای کار، پاسخ منفی است. بانکها و سرمایهگذاران خارجی، زمانی که به ایران وارد میشوند، اولین نگاهشان به صورتهای مالی شرکتها و بانکهای ایرانی است. صورتهای مالی در ایران، حداقل از نظر شکل ظاهری، هیچ شباهتی به صورتهای مالی آنها ندارد، چه برسد به محتوای آنها. صورتهای مالی بانکها، فاقد بسیاری از یادداشتهای پیوست ازجمله تحلیل ریسکها و روشهای کنترل است و به جای آن یادداشتهایی را ضمیمه دارد که دربرگیرنده اطلاعات مفیدی نیست. ارائه صورتهای مالی بر اساس استانداردهای بینالمللی (IFRS) که جای خود را دارد، در این زمینه گاهی با ترجمههایی مواجه میشویم که بیشتر به کاریکلماتور میمانند.
کمیته مقررات و نظارت بانکی بازل سوئیس (کمیته بال) تاکنون سه بیانیه صادر کرده است:
بیانیه شماره ١ (بازل ١) که در سال ١٩٨٨ صادر شد به بحث کفایت سرمایه بانکها میپردازد و تمرکزش بر ریسک اعتباری است. در سال ١٩٩٦ الحاقیهای به بازل یک اضافه شد که در آن محاسبه ریسکهای ناشی از تغییرات نرخ ارز، قیمت سهام و ابزارهای مالی، که بانکها به قصد خرید و فروش نگهداری میکنند، تشریح شده است.
بیانیه شماره ٢ (بازل ٢) در سال ٢٠٠٦ منتشر شد. این بیانیه پیچیدهتر از بیانیه اول است و برخلاف بیانیه قبلی، که صرفا به کفایت سرمایه میپرداخت، سه رکن اصلی دارد.
رکن اول: الزامات حداقل سرمایه و روشهای ارزیابی و کاهش ریسکهای اعتباری، بازار و عملیاتی، رکن دوم: فرایند بررسی نظارتی و رکن سوم: انضباط بازار.
بنابراین در بازل ٢، بحث ارزیابی انواع ریسکها، روشهای کاهش آنها و همچنین افشای اطلاعات مالی و مدیریتی مطرح شده است. افزون بر آن تمهیداتی برای نظارت ناظران در رابطه با کفایت سرمایه و ارزیابی مدیریت ریسک پیشبینی شده که از آن جمله میتوان به نظارتهای درونسازمانی و استقرار نظام حاکمیت شرکتی در بانکها اشاره کرد.
بیانیه شماره ٣ (بازل ٣) در سال ٢٠٠٩، در پی بحرانهای مالی سالهای ٢٠٠٧ و ٢٠٠٨ میلادی تصویب و مقرر شد در سالهای ٢٠١٤ تا ٢٠١٨ به مرحله اجرا درآید.
در بازل ٣ با توجه به افزایش نسبتهای مربوط به کفایت سرمایه و همچنین حداقلهای مربوط به نسبتهای اهرمی و نقدینگی موردنیاز (پوشش نقدینگی کافی برای ٣٠ روز در شرایط بحرانی) عملا سرمایهگذاری تجاری و بنگاهداری بانکها کاهش مییابد.
در بازل ٣ بر ارزیابی و کاهش ریسک عملیاتی (ناشی از سهلانگاری، تقلب، کنترلهای داخلی ناکافی و...) تأکید بیشتری شده است.
با این اوصاف میبینید که دنیا به طرف بازل ٣ حرکت کرده است درحالیکه ما هنوز بازل یک را هم به طور کامل رعایت نکردهایم.
یکی از مباحثی که از دیدگاه بانکها و سرمایهگذاران خارجی حائزاهمیت است، بحث حاکمیت شرکتی است.
حاکمیت شرکتی مجموعه قوانین و مقررات، نهادها و روشهایی است که تعیین میکنند شرکتها چگونه و به نفع چه کسانی اداره شوند. در این نظام هیچکس بهتنهایی تصمیمگیرنده نیست و به موجب آن ارتباط بین هیأتمدیره کمیته حسابرس، حسابرسان داخلی، حسابرسان مستقل و ذینفعها مشخص میشود.
با فشار سازمان بورس و البته نه بهعنوان پاسخ به یک نیاز، اقدامات قابلتوجهی در دو، سه سال اخیر در این زمینه انجام شده است و کمیتههای حسابرسی تشکیل شدهاند اما هنوز تا حصول اطمینان از کارابودن این کمیتهها راه زیادی در پیش است.
بعضیوقتها ما خیلی خوب گل به خودی میزنیم. شما حاکمیت شرکتی (Corporat Govenance) را در گوگل جستوجو کنید. اولین سایت، سایت معروف ویکیپدیاست. درباره حاکمیت شرکتی، از بین این همه کشور، کشورهای هندوستان، آمریکا، انگلستان و ایران به عنوان مثال آورده شدهاند. درباره ایران، بر اساس تحقیق دو استاد دانشگاه، آمده است که در این کشور استانداردهای حسابداری به نحو مناسب رعایت نمیشوند و مدیران در اکثر موارد عملکرد واقعی خود را پنهان میکنند. این دو استاد با چند فرمول در مقاله خود به این نتیجه رسیدهاند که در شرکتهای بورسی، سهامداران اقلیت را به مجامع راه نمیدهند و صورت جریان وجوه نقد تهیه نمیشود. (البته انجمن حسابداران خبره سعی کرد این موضوع را در ویکیپدیا اصلاح کند اما گفته شد چون نتایج تحقیق دانشگاهی است، باید تحقیق دانشگاهی دیگری جایگزین آن شود).
با این تفاصیل در مذاکرات و چانهزنی با بانکها و شرکتهای خارجی، در موقعیت مناسبی قرار نداریم. بانکها باید بهسرعت بهخصوص در رابطه با اصول حاکمیت شرکتی، تجدید ساختار کنند و خود را نهتنها برای مقررات بازل ٢ بلکه از همین حالا برای بازل ٣ آماده کنند. بانکها باید تست مقاومت (Stress test) بدهند. انجام این تست در بازل ٣ پیشبینی شده است. این تست، میزان مقاومت بانکها مقابل بحرانهای اقتصادی را مشخص میکند. به عنوان مثال، وضعیت شاخصهای کفایت سرمایه، نقدینگی و سایر شاخصهای بانکی در صورت متغیرهایی چون کاهش تولید ناخالص ملی، رکود، افت بازار سهام، افزایش نرخ کارمزد بانکی و تغییرات قیمت نفت و غیره در سناریوهای مختلف بررسی میشوند و در صورت انحراف شاخصها با حداقلهای پیشبینیشده، بانک در این آزمون مردود میشود. در این تست ٢٥ بانک اروپایی در سال ١٣٩٤ از این نظر مردود شدند. حالا با این وضعیت آیا بانکهای ما برای انجام این تست آمادگی دارند؟
- فصلی نو برای کشورهای صادر کننده گاز
محمد مهدی مظاهری استاد دانشگاه در ستون سرمقاله روزنامه ايران نوشت:
در حالی که جهان همچنان در شوک و نگرانی حاصل از گسترش اقدامهای تروریستی گروه داعش علیه کشورهای مختلف و تهدید این گروه افراط گرا به تکرار و ادامه این حملات است، جمهوری اسلامی ایران به عنوان مرکز ثبات و امنیت در خاورمیانه میزبان یک نشست مهم بینالمللی، جهت تبادل نظر بزرگ ترین صادر کنندگان کالای استراتژیک و پر اهمیت «گاز» است. با گذشت کمتر از پنج ماه از توافق هسته ای، اینک کشورمان میزبان قدرتهای جهانی اثرگذار در حوزه گاز شده است.
مجمع کشورهای صادرکننده گاز یا اوپک گازی که به اختصار (GECF) نامیده میشود، سازمان تازهبنیانی است که در سال ٢٠٠١ پیشنهاد تشکیل آن از سوی جمهوری اسلامی ایران مطرح گردید و در سال 2008 اساسنامه آن به تصویب رسید. هر چند هدف اصلی این سازمان ایجاد هماهنگی بین صادرکنندگان بزرگ گاز در میزان تولید، سقف صادرات و کنترل قیمت گاز طبیعی در سطح جهانی بوده است؛ اما متأسفانه تا کنون این اهداف جنبه عملی به خود نگرفتهاند و این امر دلایل متعددی دارد.
در درجه نخست اوپک گازی طیفی از کشورها را با منافع و رویکردهای متنوع در بر میگیرد. ایران، روسیه و قطر به دلایل مختلف، از جمله دارا بودن حجم ذخایر از مهمترین بازیگران بازارهای انرژی محسوب میشوند. با این حال نوع روابط این کشورها و راهبرد هر کدام برای تعقیب منافع خود در حوزه انرژی، تأثیر تعیین کنندهای بر عملکرد و جایگاه اوپک گازی داشته است. متأسفانه در سالهای اخیر، شرایط مناسبی برای همکاری این کشورها مهیا نبوده است. از یکسو جمهوری اسلامی ایران به دلیل گرفتاری در پرونده هستهای و تحریمهای ناشی از آن، از ایفای نقش واقعی خود در بازارهای انرژی بازمانده و علی رغم پیشتاز بودن در راهاندازی و ایجاد این مجمع مهم جهانی، مقدورات کافی جهت رهبری و عملیاتی ساختن اهداف آن را نداشته است. روسها نیز در سالهای گذشته بیشتر ترجیح میدادند به طور انفرادی در بازار حضور داشته باشند و از برخی محدودیتها نظیر سهمیهبندی تولید و صادرات و رعایت محدودیت قیمت، نظیر آنچه در اوپک نفتی وجود دارد، رها باشند. از سوی دیگر قطر نیز به دلیل عضویت در شورای همکاری خلیج فارس و روابط تنگاتنگ با کشورهای غربی بویژه امریکا، خواهان تشکیل و تقویت سازمانی که به افزایش قدرت ایران کمک کرده و مصرف کنندگان غربی را به وحشت بیندازد، نبوده است.
در درجه دوم کشورهای خارج از این مجمع نیز تمایلی به قدرتگیری و نقش آفرینی آن نداشته و با تمام قدرت میکوشند کشورهای عضو آن را از اتخاذ تصمیمات مهم در راستای اهداف مجمع بازدارند. کشور هایی از جمله عربستان، امارات، امریکا و کانادا که خود منابع عظیمی از گاز را در اختیار دارند، اما عضو مجمع جهانی صادرکنندگان نیستند و تقویت این مجمع را به ضرر منافع و جایگاه خود در بازارهای انرژی ارزیابی میکنند. امریکا به عنوان اصلیترین مخالف، تضاد منافع جدی با دو کشور اصلی مجمع یعنی ایران و روسیه دارد و بنابراین از اتحاد استراتژیک این دو کشور بویژه در منطقه حساس خاورمیانه هراس دارد. عربستان نیز به دلیل سیاستهای تقابل گرایانه اش با ایران و البته روسیه در سوریه و یمن، از شکلگیری هر تشکیلاتی که به تقویت قدرت این دو رقیبش منجر شود واهمه دارد. اتحادیه اروپا نیز تشکیل هر سازمانی که کشورهای صادر کننده گاز را به یکدیگر نزدیک کند، تهدیدی مستقیم برای آینده تأمین انرژی خود میداند و به همراه امریکا از نفوذ خود برای تأثیر گذاری بر تصمیمات کشورهای عضو مجمع استفاده میکند. این چالشها سبب گردیده است که به دلیل اختلاف منافع، فقدان انسجام و اراده جدی در بین اعضا، نشستهای مجمع کشورهای صادر کننده گاز بیشتر جنبه صوری و نمایشی داشته و نتایجی جز تصمیمات سیاسی و آیین نامهای به دنبال نداشته باشد.
با این حال به نظر میرسد در وضعیت فعلی روابط بینالملل، شرایط به گونهای تغییر کرده است که کفه ترازو را به سمت افزایش نقش این مجمع تقویت خواهد کرد. از یکسو نگرانیهای زیست محیطی و افزایش حساسیت دولتها و ملتها به حفظ محیط زیست، استفاده از انرژیهای پاک را در صدر اولویتهای کشورهای مصرف کننده قرار داده است. بر اساس پیشبینی بریتیش پترولیوم(BP)، تقاضا برای گاز بیشترین رشد را در میان سوختهای فسیلی تا سال ٢٠٣٥ میلادی خواهد داشت و سالانه 9/1 درصد به آن افزوده میشود که بالاترین این رشد خصوصاً در قاره آسیا خواهد بود.از سوی دیگر تغییر سیاستهای روسیه در یکسال اخیر و علاقهمندی آن به مشارکت جدیتر در مسائل بینالمللی و تقابل آن با غرب میتواند به ایفای نقش جدیتر آن در مجمع کشورهای صادرکننده گاز کمک کرده و همراستا با سیاستهای ایران درصدد عملیاتی کردن اهداف این مجمع باشد. بنابراین برگزاری سومین نشست این مجمع در تهران نه تنها اقتدار دیپلماسی ایران را در آستانه لغو تحریمها به رخ همسایگان و جهانیان میکشاند؛ بلکه میتواند سرآغازی برای نقش جدی تر کشورهای صادرکننده گاز در بازارهای جهانی انرژی باشد.
- فراسوی اجلاس
روزنامه كيهان به قلم شريعتمداري در ستون سرمقاله اش نوشت:
دیروز ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه که برای شرکت در اجلاس سران کشورهای صادرکننده گاز به تهران آمده بود، در اقدامی بیسابقه و معنیدار، بلافاصله پس از ورود، به دیدار رهبر معظم انقلاب رفت. این اقدام پوتین که در ایران بیسابقه و در جهان به سختی میتوان برای آن نمونه مشابهی یافت، در حالی است که براساس پروتکلها و اصول تعریف شده در عرف دیپلماتیک، رهبران و رؤسای جمهور کشورها برای مراسم رسمی استقبال از سوی کشور میزبان اهمیت ویژهای قائلند تا آنجا که چگونگی مراسم استقبال و همخوانی آن با شأن و جایگاه خود را قبل از سفر به دقت ارزیابی میکنند و چنانچه مراسم پیشبینی شده برای استقبال، آنگونه که انتظار دارند، نباشد و بخش یا جزئی از آن را دون شأن خود تلقی کنند از انجام سفر نیز منصرف میشوند. از این روی چشمپوشی پوتین از استقبال رسمی و حرکت بیفاصله او برای دیدار رهبر معظم انقلاب، حیرت آمیخته با نگرانی محافل و رسانههای آمریکایی و اروپایی را به دنبال داشت. متن مذاکرات دو ساعته رئیسجمهور روسیه و رهبر انقلاب که ساعاتی پس از این دیدار منتشر شد، نشان داد که هم اقدام پوتین هوشمندانه و هدفمند بوده است و هم نگرانی آمریکا و متحدانش بیعلت نبوده است و در این باره گفتنیهایی هست؛
1- بهانه سفر پوتین به ایران و موضوع اعلام شده آن، شرکت در اجلاس سران کشورهای صادرکننده گاز بوده است بنابراین، انتظار آن بود که حضور در اجلاس یاد شده که مقدمه ضروری آن، پذیرش استقبال رسمی است، اولویت سفر رئيسجمهور روسیه باشد ولی اقدام غیرمنتظره و بیسابقه او در چشمپوشی از مراسم استقبال رسمی و حرکت بلافاصله برای دیدار با رهبر معظم انقلاب، به وضوح حاوی این پیام بود که شرکت در اجلاس سران کشورهای صادرکننده گاز، موضوع و برنامه اصلی سفر پوتین نیست. محافل غربی این پیام را خیلی زودتر از آنچه انتظار میرفت، دریافت کرده و نگرانی خود از موضوع «غیرگازی» این سفر و دیدار بیرون از عرف دیپلماتیک آن را پنهان نکردند. بیبیسی در تفسیری بدون اشاره به اجلاس سران کشورهای صادرکننده گاز که موضوع اعلام شده سفر پوتین بود، گفت؛
«اهمیت سفر پوتین به ایران را باید کیلومترها آن سوتر از تهران و در سوریه دید. هماهنگی و همکاری مسکو و تهران در سوریه، حالا به یک جبهه مهم و تأثیرگذار بدل شده و غرب را نگران کرده است. اصلیترین نگرانی غرب این است که اتحاد ایران و روسیه، جبههای نو در مسائل جهانی و منطقهای گشوده است که در آن غرب دیگر حرف اول را نمیزند.»
2- پوتین میداند که معادلات و مناسبات منطقه را جبهه گسترده مقاومت اسلامی رقم میزند. جبههای که از غرب آسیا تا شمال آفریقا را فراگرفته و نقشه آمریکا و متحدان غربی، عبری و عربی آن را برای سلطه و غارتگری ملتهای مظلوم این پهنه، با چالشی شکننده روبرو کرده است. رئیسجمهور روسیه به وضوح دیده و باور کرده است که هدایت این جبهه گسترده مقاومت به گونهای مستقیم و غیرمستقیم، از سوی رهبر معظم انقلاب صورت میپذیرد و بینش و منش حضرت ایشان است که در این عرصه حرف اول را میزند، این برداشت به پوتین توصیه میکند که روسیه برای حضور موثر و ایفای نقش در معادلات منطقه باید به کانون اصلی تصمیمگیری در این عرصه روی آورد.
3- نادیده گرفتن مراسم رسمی استقبال و دیدار با رهبر معظم انقلاب که بلافاصله پس از ورود به تهران صورت گرفت، این پیام روشن و خالی از ابهام را در خود دارد که پوتین از موضع رئیسجمهور یک قدرت بزرگ جهانی به ملاقات حضرت آقا نرفته است، بلکه مذاکره و تبادلنظر از موضع متوازن را دنبال میکرده است. این نکته با مراجعه به متن مذاکرات و گفتوگوی ردوبدل شده میان رهبر معظم انقلاب و رئیسجمهور روسیه به وضوح دیده میشود، هر چند بدون مراجعه به متن یاد شده نیز، این واقعیت قابل درک است، چرا که وقتی ایران اسلامی طی سی و چند سال گذشته به رهبری امام راحل(ره) و از آن پس با هدایت و رهبری خلف حاضر ایشان در مقابل تمامی توطئهها، باجخواهیها، تحریمها، حملات نظامی و دهها دسیسه آشکار و پنهان آمریکا و متحدان اروپایی و منطقهای آن نه فقط ایستاده و مقاومت کرده، بلکه به پیروزیها و دستاوردهای غیرقابل تردیدی در این عرصه دست یافته است، بدیهی است که روسیه و یا هر قدرت دیگر جهانی و منطقهای، تنها از موضع متوازن میتواند با جمهوری اسلامی ایران وارد مذاکره شده و به اتخاذ تصمیمهای مشترک دست یابد.
4- برخلاف رئیسجمهور و سایر دولتمردان آمریکایی- از کارتر تا اوباما- که در اوج کینهتوزی و جنایات وحشیانه علیه ایران اسلامی دست سالوس به همراهی با جمهوری اسلامی ایران و همکاری در معادلات و مناسبات منطقه دراز میکنند، پوتین، ابتدا و قبل از دیدار اخیر با رهبر معظم انقلاب، سابقهای از اقدامات عملی در بستر سیاستهای اعلام شده جمهوری اسلامی ایران را با خود همراه کرده است تا مقدمهای قابل قبول و اطمینانآور برای ادامه همکاری باشد و نه مانند دست چدنی پوشیده در دستکش مخملین اوباما که با حیله به سوی ایران دراز شده بود و با درایت ملکوتی رهبر معظم انقلاب، پس زده شد.
حضرت آقا در دیدار پوتین با اشاره به «مواضع و عملکرد رئیسجمهور روسیه به ویژه در یکسال و نیم اخیر» از جدیت وی برای گسترش روابط دوجانبه تقدیر کردند. قید «به ویژه در یکسال و نیم اخیر» اشاره به همان سابقه مقدماتی است که آقای پوتین برای ادامه همکاری با جمهوری اسلامی، همراه خود آورده است. همین جا باید اشاره کرد همکاری ایران و روسیه در مقابله با جنگ نیابتی آمریکا و متحدانش علیه جبهه مقاومت که در سوریه و عراق جریان دارد و یکی از اصلیترین مسائل سرنوشتساز این روزهای منطقه و جهان است، تجربه قابل قبولی برای ادامه تعریف شده این همکاری است. تجربهای که امروزه به کابوس آمریکاییها و متحدان غربی و عبری و عربی آنها تبدیل شده است و به نوشته وال استریت ژورنال «دولت اوباما و متحدان اروپایی و عرب آن را با سراسیمگی به چارهجویی برای دور کردن روسیه از متحد خود، یعنی ایران واداشته است.» و به قول نیویورکتایمز «اگر روسیه با ایران و اسد همراه باشد، امیدها برای رسیدن به یک اجماع بینالمللی - بخوانید آمریکا و متحدانش!- به یأس و ناامیدی بدل خواهد شد.» و دهها نمونه دیگر از این دست.
5- انزوای جمهوری اسلامی ایران در همه عرصهها و مخصوصا عرصههای سیاسی و اقتصادی یکی از اهداف استراتژیک آمریکا و متحدانش در تمامی طول سی و چند سال گذشته بوده است. با این پیشفرض که جمهوری اسلامی ایران در نهایت برای تأمین برخی از نیازهای خود چارهای جز رویکرد به غرب و باج دادن نداشته باشد. این خط استراتژیک آمریکا را یک جریان آلوده داخلی با هماهنگی رسانههای غربی و تعدادی از روزنامههای زنجیرهای تحت مدیریت خود دنبال کرده و میکند. جریان آلوده مورد اشاره که در ماجرای فتنه آمریکایی اسرائیلی 88 آشکارا در نقش ستون پنجم دشمن دست به وطنفروشی زده بود، این روزها نیز با تساهل غیرقابل توجیه برخی از مسئولان و مراکز داخلی، همان خط دیکته شده را پی گرفته است. این جریان آلوده عمدتا از سه محور مقصود مورد نظر را دنبال میکند. اول؛ بزک کردن آمریکا و سرپوش نهادن بر جنایات و غارتگریهای شیطان بزرگ. دوم؛ القای این توهم که تنها راه برای رسیدن به گشایش اقتصادی، نزدیکی به آمریکا و پرداخت هزینه این نزدیکی، یعنی تندادن به غارتگریهای گذشته آن است! و سوم؛ دور کردن سایر کشورهایی که بیرون از حلقه آمریکا و متحدانش قرار دارند و میتوانند در یک رابطه و معادله دوجانبه و متوازن برخی از نیازهای کشورمان را تأمین کنند و البته در مقابل، مانند همه روابط متوازن دیگر، سهمی از این تعامل نیز داشته باشند.
این روزها، ناخرسندی توأم با عصبانیت و سراسیمگی جریان آلوده مورد اشاره را از روابط دوجانبه و حسابشده ایران و روسیه به وضوح میتوان دید. «ترجیعبند» این جریان که به طور همزمان و هماهنگ از رسانههای داخلی تحت امر آنان و رسانههای تابلودار دشمنان بیرونی تکرار میشود، این است که روسیه قابل اعتماد نیست و احتمال آن که در روابط و معادلات فیمابین عهدشکنی کند وجود دارد! که در پاسخ باید گفت؛ آیا آمریکا و سایر کشورهای غربی که برای ورود آنها لحظهشماری کرده و فرش قرمز پهن میکنید قابل اعتمادند؟! مخصوصا آن که اولا؛ خطوط ارتباطی ایران و روسیه - آنگونه که اشاره شد - کاملا تعریف شده است و ثانیا؛ - به قول جریان یاد شده - بدعهدی و مکر روسیه یک «احتمال» است که در صورت وقوع به آسانی قابل جبران و بازگشت خواهد بود ولی کینهتوزی آمریکا «احتمال» نیست، بلکه واقعیتی غیرقابل انکار و محسوس و ملموس است.
و خدا بر درجات امام راحلمان- رضوانالله تعالی علیه - بیفزاید که در معرفی هدف اصلی این جریان آلوده میفرمودند «خط این بود که اصلا آمریکا منسی (فراموش) بشود. یک دسته شوروی را مطرح میکردند تا آمریکا منسی بشود. یک دسته، اللهاکبر را کنار میگذاشتند و سوت میزدند و کف میزدند، آن هم در روز عاشورا، خط این بود که قضیه مرگ بر آمریکا منسی بشود».