بعضیها انگار دشمن خونی هوای پاک و قاتل اکسیژناند. امروز آمدم ادای آدمهای سالم و سرحال را دربیاورم و تصمیم گرفتم بروم پیادهروی. برای پیادهروی و نرمش هم چه جایی بهتر از پارک؟ دم در پارک که رسیدم، نفس عمیقی کشیدم تا ریههایم پر از اکسیژن تازه شود، اما چیزی که در واقعیت اتفاق افتاد این بود که یکمشت مگس سفید رفتند توی دماغم! آنقدر عطسه و فینفین کردم تا مگسهای مرده یکییکی ازدماغم آمدند بیرون. خب این چیزها پیش میآید دیگر. چند قدم رفتم جلوتر و نفس عمیق دیگری کشیدم. یکدفعه ریههایم پر شد از رایحهی دوسیب، آلبالو و پرتقالنعنا! بله، چند نفر روی چمن نشسته بودند و فضای پارک را با قلیانشان عطرآگین میکردند! میخواستم چند قدم بروم جلوتر و نفس عمیق سوم را بکشم که یکدفعه آقایی از روبهرو آمد و دود سیگارش را فوت کرد توی صورت من!
تاریخ انتشار: ۵ دی ۱۳۹۴ - ۲۰:۵۷
مهناز محمدی: تا میگی «آخ»، ژلوفن و نوافن و بالکوفن و هزارفن دیگه رو میگیرن جلوی آدم. آخه من به کی بگم همهی دردا با قرص و دارو آروم نمیشه که! بعضی دردا هستن که کسی نمیبیندشون، چه برسه به اینکه بخواد بره دنبال درمونش! یه دردمونم اینه که...