اين سريال در قالب داستاني نهچندان تازه و در پيوند با چندداستانك با موضوعهاي تكراري ساخته شده و اصليترين عامل آن براي جذب و سرگرم كردن مخاطبان قرار گرفتن يك زن موعظهگر در موقعيتهاي دشوار زندگي و چگونگي مقابله و مقاومت او در برخورد با مشكلات خود و اطرافيان است.
حضور زني با اين مشخصات در اوضاع نابسامان و نمايش پايبندي اعتقادي يا سستي ايمان او در دامها و بلاها، درونمايه و حرف شاخص نفس گرم است كه به شرايطي ميتوانست به يك اثر ماندگار تلويزيوني تبديل شود. زني موعظهگر كه بايد زنان حاضر در جلسات روزانه خود را هدايت كند حالا خودش در طوفانهايي از وادي عشق و ايمان و شرايط سخت زندگي به مقابله با تنشها و هجمهها در كنكور زندگي برخاسته است.
با اين حال و با وجود داستانپردازي حول شخصيت مليحه با بازي مرجان گلچين، همچنان شخصيت او در پردازش ابعاد وجودي، ناكامل است و اين كمبود را در ساير شخصيتهاي مجموعه از مرتضي گرفته تا فروغ و ترانه و... ميتوان ديد. با اينكه عسگرپور براي انتخاب بازيگران سريال، زمان زيادي صرف كرده اما بهنظرم انتخابهايش چندان از سوي مخاطب پذيرفته نشده است.
شخصيتها با وجود داشتن ويژگيهاي خانوادگي و اجتماعي چندان قدرتمند خلق شدهاند و بازيگران با شخصيتها فاصله دارند و با اينكه تمام تلاش خود را ميكنند اما ضعف در پرداخت شخصيتها ديده ميشود. در اين ميان به خاطر ضرباهنگ كند مجموعه و پژوهش كم در حوزه روانشناختي، ويژگيهاي خوب سريال در سايه قرار گرفته است.
حادثهپردازي نهچندان دلچسب در سريال باعث شده نفس گرم سريالي گرم نباشد و تماشاگر تلويزيون همچنان «جراحت» را بهترين كار تلويزيوني عسگرپور بداند. با اين همه، تلاش كارگردان براي تقدسزدايي كاذب و مبارزه با خرافات و باورهاي نادرست بهعنوان پيام اصلي نفس گرم قابل تامل است و درواقع حرف اصلي سريال اين است كه انسانها حتي اگر در مقام يك روحاني باشند، احتمال خطا و گناه دارند. درست است كه نفس گرم به يك سريال درجه يك تبديل نشده اما كاري ضعيف هم نيست و بهخاطر داشتن مضامين و محتواي بديع و تازهاش مورد توجه قرار گرفته است.
- نويسنده و منتقد