این حقیقتها در لحظهلحظهی جهان جاریاند تا عالم و آدم آنها را تا ابد به یاد بسپارند.
جای خالی تو یکی از همین حقیقتهاست. نه، تو را نمیشود از تاریخ کنار زد. جای خالیات هرسال واضحتر از سال پیش میشود. تو هرسال عمیقتر از قبل شروع میشوی. آنقدر نامت در جان ما جریان دارد که بعید میدانم روزی کسی توانسته باشد مُهر پایان بر واقعهاي بزند كه با نام تو پيوند خورده است.
چه خیال خامی است که خواستند تو را تمام کنند. روز دهم هست، معرفت سقا هست، آبرو داریِ زنان و غم کودکان هست، اسبهای نجیب، خاک شرمگین و صدایی که پشت قامت تنهایی آن روز را از خجالت لرزاند: آیا یاری کنندهای هست؟ همه هستند.
اگرچه دیر، اگرچه با سالهای سال تأخیر، ولی ما هستیم. شاید نصفه و نیمه و دلنگران، ولی هستیم. بگو مولا، یاریکنندههایی شبیهِ ما بهدردت میخورند؟
ما کم هستیم، کوچکیم و دلآشوب، ولی با تمام اینها میخواهیم برایت بمانیم. میشود ما را کنار جملهی آنروزت جا دهی؟ میشود به ما از معرفت بگویی تا بیشتر از این غمت را درک کنیم؟
میخواهیم به تو نزدیک باشیم. زیارت عاشورا میخوانیم و بعد از نوشیدن آب به تو و خاندان لب تشنهات سلام میدهیم. ما را ببین! تلاش میکنیم تو را یاد بگیریم. دستمان را بگیر و درسهاي این واقعه را یادمان بده.
زیارت عاشورایمان به سلامهای انتهایش رسیده است. سلام میکنیم به تو، به علیات، به اولاد و به اصحابت و آخر زيارت سجده میکنیم؛ میخواهیم روز قیامت دستگیرمان باشی و ما را شفاعت کنی.
به نیت صد مرتبه، جانمان هزاربار صدایت زد. هزار مرتبه سلام کرد به روح پاک تو. از کودکی یادمان دادهاند جواب سلام واجب است و مطمئنيم جواب سلام ما را میدهی.