اين خوشايندي برآيند 3ويژگي بود: يك بغل گيري؛ به مفهوم اينكه روزنامه همشهري نسبت به روزنامههاي ديگر آن زمان قطع كوچكتري داشت. چنانكه ميشد در اتوبوس نشست، صفحات آن را تا كرد، تا نكرد و تورق كرد. در نتيجه فضاي مطالعه را در موقعيتهاي تنگدستي زندگي شهروندي گشود. نكته دوم رنگي بودن روزنامه بود. در آن فضاي ملتهبي كه به دلايلي جامعه يا سفيد بود و يا سياه، اين رنگيبودن كمك كرد ما خودمان را در برابر طيفي از رنگها قرار بدهيم. همانگونه كه زندگي همواره خودش طيفي از رنگها در برابر خود دارد.همانطور كه طبيعت 4فصلش را دارد.
آن رنگ و رنگآميزي جامعه را آرامتر و نرمخوتر كرد و فرصت داد كه فقط به نگاه كردن اكتفا نكنيم بلكه به ديدن برسيم و از ديدنهاست كه ميتوان جزئيات را ديد و در تامل در جزئيات به درك بيشتري از واقعيت برسيم و در خلال واقعيت به حقيقت تازهاي دست پيدا كنيم.
عامل سوم آن نيز بهنظر من روحيه و توجه و عنايت بالقوه و بالفعل به زيست شهري و شهروندي بود. درواقع احترام به كساني كه طالب يك زندگي شهري و رسيدن به يك امكانات و فرصتهايي هستند كه اقتضاي زندگي در هزارهاي است كه در آن به سر ميبريم. زندگي شهري يك الزاماتي دارد. يكي از اين الزامات اين است كه با مولفههاي شهرنشيني و حقوق آن آشنا باشيم و مطالبهگر حقوقي باشيم كه مديريت شهري بايد پاسخگوي آن باشد.
تلقي من در آن دوره اين بود كه روزنامه همشهري دارد حاشيهنشينها را شهرنشين ميكند وشهرنشينها را شهروند.روندي كه طي اين بيست و چند سال نيز در پي آن بوده است. در آن دوره و زمانه 24سال پيش طلوع و ورود روزنامه همشهري يك اتفاق غيرمنتظره بود و انصافا با كوشش و تقلاي مديريت وقت و همكاران ارجمند روزنامه نگاردر آن دوره تاريخي كه هماكنون نيز به اين تلاش و كوشش استمرار بخشيدهشده، باعثشده تا با همشهري دريچه تازهاي به سوي خواندن و ديدن گشوده شود.
- نويسنده واستاد روزنامه نگاري