بسته به ارزش ماجرا که شاید از بازگویی داستان زندگی یک مدل باشد یا قصه یک سرباز کهنه؛ يا يك پادشاه؛ تا رسواییهای سیاسی یا یک رخداد ناگوار و درام اجتماعی، این وجه بصری میتواند زمین تا آسمان تفاوت داشته باشد و خالق این وجه بصری کارگردانی است که فیلمنامهای در دست دارد که خودش در جا میتواند یک اثر هنری باشد.
«کارل درایر» فقید و خالق اکسپرسیونیسم اصرار داشت که هرگز سناریو و فیلمنامه ارزش هنری ندارند اما کار به جایی رسید که بعضی از فیلمنامههای خود او مثل «ژاندارک» در ژانر تاريخي به مثابه یک اثر هنری دارای اعتبار شدند.
وجه بصری در سری آثاری که در بالا ذکر شد، قوام و عزتش و سقوط و ابتذالش به همان سناریو برمیگردد چرا که در اين ژانر با تاريخ و سياست معاصر يا قديم سروكار داريم. و تماشاگر از پيش داراي معلومات زنده و ارزنده در اين باره است.
از سوي ديگر یکی از پرطرفدارترین و همچنین چالش برانگیزترین ژانرهای سینما گونهی تاریخی است. این ژانر به جهات زیرمجموعهای و یا ترکیبی نیز بسیار فراگیر است.
برمبنای تعریف علمی ژانر تاریخی بسیار ساده بیان میشود. فیلم تاریخی به سینمایی گفته میشود که یا موضوع تاریخی مبتنی بر حقیقت را روایت میکند و یا اینکه داستانی دارد با پیشینهی تاریخی اما مبتنی بر تخیل و ذهنیات. براین اساس موضوع میتواند حول محور یک شخص حقیقی یا یک منطقهی خاص و یا یک واقعه ثبت شدهی تاریخی شکل بگیرد.
در زیرمجموعههای این ژانر و یا ترکیب با دیگر ژانر ها، تماشاگر شاهد ساخت و سازهای فراوان بودهاست. برای مثال میتوان ژانر تاریخی را با مضمون بیوگرافیک و زندگینامهای و اقتباس ساخت.یا ژانر تاریخی را با مضمون کمدی درام و یا ژانرهای دیگر ترکیب کرد.
نکتهی مهم اما استفاده های فراوان ابزاری از این ژانر است. از یک جهت فیلمهای پرشکوه تاریخی و حماسي توانسته تا حدود زیادی تاریخ قدیم را بدرستی برای نسلهای جدید روایت کنند و اتفاقات سیاسی و تاریخی را بدون اعمال نظر مغرضانه تصویر نمایند. اما از سوی دیگر تولیدات مغرضانه در این ژانر موجب هتک حرمت این گونهی سینمایی معتبر نیز شده است.
بيش از نيم قرن است كه مجموعه هاي سياسي تاريخي نيز جاي خود را بين تماشاگران باز كرده اند. سهم تلويزيون ما نيز قابل اعتنا است. در تاريخ تلويزيون خودمان ساخت مجموعههاي الف تاريخي و تا حدودي سياسي هنوز به هزار داستان ارجاع ميشود. مجموعهاي با كاراكترهاي فرضي كه به بهترين وجهي پرداخته شده بودند.
حالا سريال معماي شاه را به عنوان سريالي در ژانر تاريخي سياسي پيش رويمان داريم. تفاوت در اينجاست كه كاراكترهاي اين مجموعه نه تنها همگي شخصيت حقيقي و بعضا حقوقي داشتند بلكه از معاصران عرصه سياست و تاريخ به حساب ميآيند.
كيفيت سريال معماي شاه در بعد تكنيكال؛ پروداكشن و كارگرداني همانقدر مهم است كه سناريوي اصلي اين مجموعه اهميت دارد. در سريال تاريخي و سياسي پژوهش براي نگارش سناريو يا تصويرنامه حرف اصلي است. ضمن اينكه اسناد دست اولي در باره وقايع دوران حكومت پهلوي در دسترس است.
نكته ديگر كمبود تعداد آثار در اين زمينه است. مطمئنا اگر تله فيلمها و يا حتي ميني سريال و در مقياس بزرگتر مجموعه هاي تاريخي و سياسي بيشتري ساخته شود آن وقت قدرت مقايسه هم براي تماشاگران و هم براي منتقدان فراهم ميگردد. جا دارد تلويزيون براي ژانر سياسي و تاريخي و ساخت چنين مجموعههايي اهتمام بيشتري به خرج دهد.
مدرس مطالعات رسانههاي تصويري و سينما