3سال در خط اول مبارزه با داعش و تروريستهاي تكفيري و دفاع از حرم حضرت زينب(س) و حضرت رقيه(س) قرار داشت و سرانجام به آرزويش كه شهادت در ايام فاطميه بود رسيد و پيكر مطهر اين فرمانده دلير سپاه اسلام در سالروز شهادت فاطمه زهرا(س) در گلزار شهداي مشهد به خاك سپرده شد.
شهيد عليرضا توسلي كه در جبهه نبرد سوريه با نام مستعار ابوحامد مسئوليت فرماندهي تيپ فاطميون را بر عهده داشت وقتي متوجه نقشه شوم دشمنان اسلام و شيعه در حمله به بارگاه حضرت زينب(س) شد آرام و قرار نداشت و در كنار بارگاه امام هشتم از امامرضا(ع) خواست تا شرايطي را برايش فراهم كند تا بتواند جان خويش را در راه دفاع از دختر مولا علي(ع) تقديم كند و سرانجام روز شنبه ۹ اسفند ٩٣، در جريان آزادسازي تپه «تل قرين» در حومه «درعا»، بهدست تروريستهاي «جبهه النصره» به شهادت رسيد. ابوحامد فرمانده افغانستاني تيپ فاطميون مدافعان حرم حضرت زينب(س) متولد سال ۱۳۴۱ و از رزمندگان جهاد مقدس افغانستان بود كه با اين ايده و انگيزه كه اسلام مرز ندارد در دوران ۸ سال دفاعمقدس انقلاب اسلامي و جنگهاي حملات رژيم صهيونيستي در لبنان هم حضور داشت.
امالبنين حسيني، همسر فرمانده تيپ فاطميون با بيان رشادتها و فداكاريهاي همسرش درجنگ سوريه عليه تروريستهاي تكفيري از روزهايي ميگويد كه عليرضا با رهاكردن كار و خانواده براي دفاع از حرم حضرت زينب(س) راهي كشور سوريه شد و بهخاطر علاقه بسياري كه به فاطمه زهرا(س) داشت نام اين بانو را براي تيپ، انتخاب كرد و در عملياتها و پاكسازيهاي بسياري حضور داشت. او در سالهاي گذشته نيز با سازماندهي رزمندگان افغان از كشورهاي مختلف به مدافعان حرمآلالله پيوست و بهعنوان فرمانده «تيپ فاطميون»، تيپ مخصوص رزمندگان افغان حاضر در نبرد سوريه، بهعنوان يكي از قابل اعتمادترين فرماندهان ميداني نبرد سوريه و مورد وثوق سردار سليماني شناخته ميشد.
- مرگي به جرم عاشقي
۱۴ سال قبل با عليرضا آشنا شدم. از همان روز اول احساس كردم او به زمين تعلق ندارد. در يك خانواده مذهبي و مقيد و سرشناس بزرگ شده بود و برادرش در سال ۵۸ توسط مزدوراني كه نميخواستند انقلاب امام خميني(ره) در راه مبارزه با ظلم و ستم به كشور افغانستان سرايت كند به شهادت رسيد. تبعيت و دوستدار امام خميني بودن جرم برادر عليرضا بود و به طرز فجيعي در يك گور دستهجمعي زنده به گور شد و پيكرش سالها بعد پيدا شد. با شروع جنگ تحميلي عليرضا كه معتقد بود دنياي اسلام مرز ندارد براي جنگ با دشمن راهي كردستان شد و درحاليكه ۱۶ سال بيشتر نداشت در كنار رزمندگان با دشمن جنگيد. بعد از پايان جنگ نيز باز هم آرام و قرار نداشت و براي جنگ با طالبان به افعانستان بازگشت و چند سال با آنها جنگيد و نقش زيادي نيز در شكست طالبان داشت. او با مهارتي كه در فرماندهي جنگ داشت جلسات مختلفي با حضور نيروها برگزار و با طرح و نقشه ضربات سنگيني به طالبان وارد ميكرد. در جريان جنگ ۳۳ روزه لبنان با اسرائيل نيز تلاش زيادي كرد تا بتواند در اين نبرد حضور پيدا كند اما نتوانست به موقع خود را به اين جنگ برساند. در هر نقطهاي از جهان اگر احساس ميكرد اسلام در خطر است، احساس تكليف ميكرد و بلافاصله به آنجا ميرفت.
- از كارگري تا فرماندهي
هيچ تعلقي به ماديات و حتي خانواده و فرزندانش نداشت و ميگفت حفظ اسلام و مبارزه با دشمن از واجبات است. وقتي براي زندگي به مشهد آمديم او كه در كار نماسازي ساختمان مهارت داشت مشغول بهكار شد و 2سال بعد خدا فاطمه را به ما داد.2 سال بعد از آن نيز صاحب پسر شديم و از آنجا كه عليرضا علاقه زيادي به امام هشتم(ع) داشت نام حميدرضا را براي او انتخاب كرد. ۵سال قبل نيز خدا طوبي را به ما داد. 3 سال قبل با شعلهور شدن آتش جنگ در سوريه و حمله داعش و تروريستهاي تكفيري و جبهه النصره به دمشق و حرم مطهر حضرت زينب(س) عليرضا آرام و قرار نداشت. ميگفت اگر هزاران تركش به بدن ما بخورد نبايد اجازه بدهيم يك تركش به حرم مطهر حضرت زينب(س) اصابت كند. با تجربيات زيادي كه در جنگهاي مختلف بهدست آورده بود بلافاصله در مشهد جلساتي را با نيروهاي رزمنده داوطلب مدافعان حرم برگزار كرد و طرحهاي مختلفي ارائه ميكرد. شخصيت و اعتقادات بسيار قوياي داشت و تلاش ميكرد تا در جبهه مقاومت سوريه نقش كوچكي داشته باشد. همراه با تعداد زيادي از رزمندگان شيعه افغانستان تيپ فاطميون را تشكيل داد و براي نبرد با دشمن به سوريه اعزام شد. در يكي از اين عملياتها كه در نزديكي ايام محرم انجام گرفت وقتي موفق شده بودند دشمن را از اطراف حرم حضرت زينب(س) دور كنند با خوشحالي با من تماس گرفت و گفت اجازه نداديم كه بانو زينب بارديگر طعم تلخ تنهايي را بچشد و به تلافي روزعاشورا كه كسي ايشان را ياري نكرد امروز هزاران شيعه با خون خود اجازه ندادند دشمن به بارگاه ايشان نزديك شود. امروز با آزادسازي حرم مطهر آن را آب و جارو زديم و به نيابت از همه شما نماز خواندم.
- فرمانده محبوب
همرزمانش بعد از شهادت او ميگفتند عليرضا فرمانده محبوب و انسان بسيار زيرك و كم حرفي بود كه با اعمالش همه را شگفتزده ميكرد. او را با نام ابوحامد صدا ميزدند و در بسياري از عملياتها و پاكسازيها حضور داشت و حضور او انگيزهاي بود تا همرزمانش نيز در خط مقدم نبرد با دشمن باشند. حضور او در جبهه نبرد با داعش و تكفيريها كمتر از ۶ماه نبود و پس از بازگشت نزد ما چند روزي بيشتر نميماند و بلافاصله دوباره به جبهه نبرد سوريه بازميگشت. در اين 3سال سعي كردم همراه او باشم و حتي از او خواستم كه زمينهاي را فراهم كند كه من هم در كنار او با دشمن بجنگم اما ايشان ميگفت تربيت فرزندان بزرگترين جهادي است كه شما انجام ميدهيد. يكي از همرزمان همسرم بعد از شهادت او ميگفت: در يك عمليات كه چند گردان با هم عمليات كرده و همه گردانها بهجز تيپ فاطميون شكست خورده بودند، از حاجقاسم سليماني سؤال شد كه نبرد را ادامه بدهيم يا عقبنشيني كنيم؟ حاجقاسم پاسخ جالبي داد و پرسيده بود: آقاي توسلي در عمليات هست؟ وقتي پاسخ شنيد كه او بهعنوان فرمانده تيپ در عمليات حضور دارد گفت پس ادامه بدهيد كه انشاءالله پيروزيد.
حاج قاسم سليماني اعتماد ويژهاي به عليرضا توسلي داشتند. او ارادت خاصي به امام رضا(ع) داشت و لطف اين امام بود كه او را راهي جنگ با دشمنان اسلام كرد. هميشه ميگفت هرچه در زندگي داريم بهخاطر وجود پربركت خانم فاطمه زهرا(س) است و بايد شكرگزار اهلبيت(ع) باشيم. بهخاطر علاقه زياد به دختر پيامبر(ص) نام دختر بزرگمان را فاطمه گذاشت و شهادت او نيز در ايام فاطميه بود و اربعين او نيز با تولد حضرت زينب(س) مصادف شد. ۱۴ سال با او زندگي مشترك داشتم و با وجود آنكه مدت كوتاهي در كنار هم زندگي كرديم اما درس ايثار و فداكاري در راه اسلام را از او آموختم و اميدوارم رزمندگان اسلام با ادامه دادن راه اين شهيد و ديگر شهداي مدافع حرم، داعش و تكفيريها را از صحنه روزگار محو كنند.