بگذاريد اين بار جايشان خالي باشد، در دود و سياهي و خفگي خالي باشد حتي به اندازه يك نقاشي. بچهها خودشان حواسشان خوب جمع است. بهتر از من و شما و آنهايي كه بايد. هيچ كودكي دوست ندارد كنار خورشيد سياه و آسمان تيره و درختان بدون برگ باشد، چيزهايي كه در بيشتر نقاشيها وجود داشت.
گاهي اگر نيمي از صفحه سياه بود به قرينهاش نيم ديگر همهچيز خوب بود. خوش آب و رنگ، پر از نور، پر از تميزي و پر از آرامش.
اگر نيمي از صفحه ماشين و دود بود نيم ديگرش به قرينه، درخت و گل بود و خانههايي كه رنگهايشان همه را جذب ميكند و پنجرههايشان باز است. بچهها اينجا هم نبودند. بچههاي كار خيابان خودشان را در نيمه دوست داشتني هم تصوير نكردند. «هواي شهرم را آبي كشيدم» سهشنبه 29ديماه در روز هواي پاك در برج ميلاد برگزار شد.
نمايشگاهي يكروزه با حدود 100اثر از كودكان كار خيابان كه عوايد فروشش نصيب مدرسه ويژه همين كودكان خواهد شد؛ مدرسه صبح رويش و مؤسسه ايليا. عنوان كودكان كار، خيليها را به برج ميلاد كشاند، حتي چهرهها را. بچههايي كه تا چندماه پيش فقط با فال و گل و دستمال و گاهي پول و مشتري آشنا بودند، نقاشيهايشان را قاب كرده در بلندترين بناي شهرشان ديدند و در موردش به همه توضيح ميدادند با غرور و خوشحالي و لبخندي كه تمام صورتشان را پر كرده بود و در قاب تصوير عكاسان نشست، اين بار بيهيچ واهمه و ترسي.
بلندترين بناي تهران ميزبانشان بود. بعد از بدرقه مهمانانشان، همه سركيف، پايشان را به گنبد آسمان رساندند و بلندترين نقطه برج ميلاد دنبال خانههاي كوچكشان بودند، از 435متر بالاتر از شهرشان در ميان دود و انبوه سياهي روز هواي پاك.