اما واقعيت آن است كه رويارويي ديگري در عرصه بينالمللي مدتي است بهصورت خاموش آغاز شده كه آثار آن را تنها ميتوان در سخنان مقامات رسمي آمريكا يا درنظرسنجيهايي ديد كه در اين كشور درباره مهمترين دغدغه و نگراني خارجي انجام شدهاست. آمريكاييها بيشتر از آنكه نگران روسيه باشند، دغدغه ظهور قدرت چين را دارند. همين دغدغه باعث شده نگاه به آسيا بهعنوان دكترين نظامي امنيتي دولت باراك اوباما طي سالهاي گذشته مطرح شود.
محور رويارويي ميان آمريكا و چين و نگراني واشنگتن از ظهور قدرت چين، تنها اقتصاد و تجارت نيست. اگرچه اقتصاد و تجارت چين چنان پرشتاب رشد كرده كه بهزودي ممكن است جاي آمريكا را بگيرد. اما آنچه آمريكا را نگران كرده، صادرات اقتصادي چين نيست بلكه صادرات الگوي سياست خارجي اين كشور است.
چين در يك سال گذشته در عرصه سياست خارجي بيشتر از قبل فعال شدهاست. در ماههاي اخير اين كشور هم ميزبان نمايندگان دولت افغانستان بود هم طالبان. هيأتهايي از مخالفان سوريه و دولت دمشق هم اخيرا به پكن رفتند. رئيسجمهور چين در روزهاي اخير در رياض با سران سعودي ديدار كرد و در تهران با مقامات ايران. در خاورميانه پرآشوب اين روزها كه كشورهاي داخل منطقه با هم ميجنگند و قدرتهاي خارج منطقه علاوه بر دولتها، از ميان گروههاي مشغول جنگ هم يارگيري ميكنند، چين با همه رابطه سياسي تجاري خوبي دارد.
از هيچ كدام از طرفها در مقابل ديگري نه حمايت ميكند نه با آنها مخالفت ميورزد. با همه دوست است و در مقابل دشمني ندارد. خط قرمزش در سياست خارجي، عدممداخله در امور داخلي كشورهاست. به همين دليل فقط با دولتها طرف ميشود و درباره مسائل داخلي كشورها اظهارنظر نميكند. چين درپي صادرات تعريف خود از امنيت ملي است و در امور داخلي كشورها مداخله نميكند تا در امور داخلياش مداخله نكنند.
شيوه مقابله روسيه با غرب شيوه مقابله به مثل است. اگر اوكراين كه حوزه نفوذ سنتياش بوده را از چنگش درميآورند، به تلافي آن وارد حوزه نفوذ سنتي آمريكا در خاورميانه ميشود. معامله روسيه با غرب، معامله بر سر داشتههاي استراتژيك است. چين اما به فكر سرمايهگذاري براي آينده است.
چين بعد از تسخير بازارهاي جهان با كالا و نيروي كار ارزان، اكنون به فكر توسعه سياست خارجي است. نخستين پايگاه نظامي اين كشور خارج از مرزهايش قرار است بهزودي در جيبوتي ايجاد شود. امسال براي نخستين بار ميان اسناد سياستگذاري استراتژيك چين، بخشي مخصوص خاورميانه تدوين شدهاست.
در اين سند بهطور مفصل بر توجه ويژه چين به اين منطقه و ارتباط با جهان عرب در بخش اقتصادي و توسعه زيرساختها تأكيد شدهاست. آمريكا نگران آن است كه با پررنگ شدن سياست خارجي چين بعد از تقويت قدرت اقتصادي و تجاري، اصل عدمجانبداري هم تغيير كند و آن وقت است كه غرب بايد نگران اين باشد كه چين كدام طرف مناقشات ميايستد. نگراني ديگر آمريكا، جاافتادن الگوي سياست خارجي چين يعني دوستي با همه به شرط عدممداخله است.
اوضاع كنوني خاورميانه بهويژه وضعيت عراق بعد از حمله دولت جورج بوش و موقعيت ليبي بعد از مداخله نظامي ناتو، سياست خارجي آمريكا را بيش از هميشه در معرض نقد قرار دادهاست. روسيه بعد از جنگ اوكراين و بهدليل سابقه تاريخي و اكنون ورود مستقيم به ميدان سوريه، بخشي از مناقشه بهحساب ميآيد تا بخشي از راهحل. در چنين شرايطي، الگوي سياست خارجي چين رقيب جدي براي آمريكا خواهد بود.