در اسلام ایمان بدون تحقق و تبلور در عمل ارزش ندارد. ایمان قلبی تنها در آغاز حرکت انسان قرار دارد و در تداوم حرکت ضروری است که به زبان آید و در عمل نمود پیدا کند والا همان اعتقاد قلبی نیز از دست خواهد رفت و اطراف آن را پوشش و غبار خواهد گرفت.
در همین رابطه است که در قرآن هر جا کلمه ایمان به کار رفته به دنبالش عمل صالح یا مصداق و نمونهای از عمل آورده شده است: «آنان که ایمان آوردهاند، خداوند به وسیله ایمانشان آنها را هدایت و راهنمایی خواهد کرد.» (یونس-8)
و علی(ع) میفرماید: راه ایمان روشنترین راه و تابانترین چراغ است پس به سبب ایمان به اعمال شایسته راه برده میشود و با عمل شایسته ایمان کامل میشود با ایمان علم و آگاهی سرشار و آباد میشود. امام صادق (ع) در همین رابطه میفرماید: از ما نیست کسی که ایمان را فقط سخن بدون عمل بداند.
از امام علی (ع) سئوال شد که ایمان چیست؟ امام در جواب فرمود: ایمان بر 4 پایه استوار است: صبر، یقین، عدل، جهاد.
صبر خود بر4 شعبه است: 1.شوق (علاقهمندی نسبت به کمال مطلوب) 2.شفق(ترس و دوری از عوامل بازدارنده) 3.زهد(پارسایی و برداشت کم برای بازدهی زیاد) 4.ترقب(مراقبت و آمادگی همیشگی). آن کس که مشتاق بهشت باشد، از شهوات چشم میپوشد و آن کس که از آتش بیم داشته باشد از کارهای حرام اجتناب میکند و آن کس که در دنیا زاهد باشد مصیبتها را به راحتی تحمل میکند و آن کس که منتظر مرگ باشد در انجام کارهای خیر پیشی میگیرد.
فطری بودن ایمان
چنانچه در سوره روم، آیه 30 آمده است: «پس حقگرایانه رو و جهت حرکت خود را به جانب دین، استوار ساز، همان قانون فطری که خداوند مردم را بر اساس آن سرشته و آفریده است، هیچگونه تغییر و تبدیلی در قانون خلقت و آفرینش خداوند وجود ندارد، تنها راه درست و اساسی همین راه است ولی بسیاری از مردم نسبت به آن آگاهی و شناخت ندارند،»ایمان به خدا همواره در ابتدای تلاش و شناخت انسان قراردارد و به دنبال این ایمان است که درصدد شناخت خدا برمیآید تا با گرایش به آن ضعفها و کمبودها و نیازهایش را برآورده کند.
چنانچه در مفردات راغب در معنی ایمان میخوانیم: ایمان تصدیقی است که همراه آن ایمنی و امن باشد و آرامش خاطر از بین رفتن اضطراب و خوف است. به بیانی دیگر ایمان به خدا در نهاد و سرشت همه انسانها نهفته است و تمامیانسانها ذاتاً به قدرتی آگاه و با اراده و حاکم بر جهان هستی ایمان و باور دارند، گرچه این ایمان به صورت ناخودآگاه و نامشخص است.
قرآن در آیات متعدد فطری بودن ایمان و نیازمندی انسان به جایگاه امن بدون اضطراب و... را به روشنی بیان کرده است. به عنوان مثال در سوره آل عمران آیه 83 میخوانیم: «آیا چیزی غیر از خدا را جستجو میکنید. در حالی که هر آنچه در آسمانها و زمین است سر به فرمان اوست. »
در این آیه پیجوئی و تلاش برای یافتن راهی غیر از راه خدا و معبودی به جز خدا توبیخ و سرزنش شده است و به خوبی روشن میکند که انسان دریافتن و بازگشت به خویشتن اسلامیخویش باید بسیار هوشیار باشد تا بتواند آنچه را خود دارد و سرشتش بر آن نهاده شده بیابد و با ایمان به خدا هماهنگی و همسانی خود را با دستگاه آفرینش ثابت کند و همچون موجودات آسمان و زمین سر به آستان خدا نهند و فقط او را بیابد و جهت خود را با موجودات زمین و آسمان یکی کرده، در مسیر توحید قرار گیرد.
همچنین در سوره مریم آیه 82 آمده است که: «و خدایانی غیر از خدا را برگرفتند تا برای آنان مایه عزت باشد در صورتیکه چنین نیست، به زودی از عبادت آنان روی گردانده با آنان ضدیت خواهند کرد.
ذلت و زبونی ای که ناشی از کمبود درونی است آنها را به پرستش غیر خدا کشانده تا بلکه با اتکاء به آنها قدرتمند شوند ولی پس از مدت زمانی چون آنان را کامل و لایق نیافته با آنان به ضدیت برخواهند خاست؛ زیرا کارشان از ابتدا برخلاف اقتضای فطرت و ناموس خلقت بوده است و چنین عملی سرانجام به روگردانی و ستیزهجویی میانجامد.
همچنین در سوره یس آیه74 میخوانیم: غیر از خدا معبودهایی را برای خود برگزیدند تا شاید مورد یاریشان واقع شوند، گمان میکردند خدایان دروغین میتوانند آنها را یاری داده و پاسخگوی نیازمندیهایشان باشند.