او حين مسافرت به مناطق مختلف پايتخت جواني مسموم به سايهپوشي را از گروه مبارزان با سايهها نجات ميدهد. سپس از سوي اعضاي همين گروه كه به او مشكوك شدهاند، دستگير ميشود و درمييابد بستههايي كه توزيع كرده، به شيوع سايهپوشي در مناطق مختلف منجر شده است.
نمايشگران گروه نسبتا جوان نمايش «بازي سايه» به كارگرداني تاتسويا هاسگاوا با تركيبي از حركات مدرن، موسيقي، نورپردازيهاي چشمگير و بازي با سايهها، در كنار بهره بردن از متني با ساختاري پازلمانند كه چند پاره روايت را به شكلي قطعه قطعه و بهطور متقاطع عرضه ميكند، به نبرد نور و تاريكي ميپردازد و به اين ترتيب به معاصرسازي اسطورهاي كهن در جهان امروز دست ميزنند.
اين اثر كه ميتوان آن را نمايشي پستدراماتيك دانست، با بهرهبردن از تركيب عناصري ديداري شنيداري چون موسيقي، بازي با نور و سايه و استفاده مينيماليستي از ابزارهاي صحنه در راهي قدم مينهد كه پيش از اين بزرگاني چون آنا هلپرين، پينا بائوش، رابرت ويلسن و... در هنر اجرا، در سطحي گستردهتر و با كيفيتي بهتر تجربه كردهاند؛ تجربههايي كه در ادامه تلاشهاي هنرمندان آوانگارد ديگر در اين سرزمين كهن شرقي بر صحنه ميرود.
استفاده از بدن بازيگر براي خلق تصاوير بديع صحنهاي سابقهاي بس ديرينهتر از اتفاقهايي دارد كه بهويژه پس از دهه 60در غرب رايج شد و تاكنون در قالب هنر اجرا ادامه يافته است. اين نمايش با توجه به سطوح فراگويي، موسيقايي، فضايي و تئاتري و گريز از دلالت متن و انسجام ادبي ميكوشد به بازگويي رنجهاي انسان اسير در جهان سرمايهسالار و گرفتار در تارهاي شبكه رسانهاي بپردازد و با ارجاع به آيينهاي كهن راهي به رهايي بجويد؛ تلاشي كه در مضمون و شكل نمايش بازي سايه ديده ميشود.
هر چند اين كوشش در مقايسه با تجربههاي بزرگان هنر اجرا چشمگير نيست اما با توجه به جواني نمايشگران اين گروه، چندان بيراه هم بهنظر نميرسد. البته اين اتفاقي است كه در سالهاي اخير در آثار برخي هنرمندان نسل نو تئاتر ايران چون رضا ثروتي، شهاب آگاهي، ياسر خاسب و ايمان افشاريان بارها رخ داده و خوشبختانه ميتوان گفت با توجه به تكيه اين آثار وطني بر متوني بهمراتب نمايشيتر، ثمره اجراها بهمراتب چشمگيرتر از گروه ژاپني است.
- محمدحسين ناصربخت
عضو كانون ملي منتقدان تئاتر ايران