حسامالدین آشنا مشاور فرهنگی رئیس جمهوری در ستون سرمقاله روزنامه ايران با تيتر«عزت، حکمت و مصلحت در یک سفر» نوشت:
رئیس جمهوری ایران از همان ابتدای فرآیند مذاکرات هسته ای تأکید کرد که با ایران باید به زبان تکریم سخن گفت؛ برجام در مرحله اجرایی خود فرصتی فراهم کرد که ما از زبان خشک و به شدت فنی و فیزیکی دوره قبل،که به هرحال ضروری هم بود، قدری فاصله گرفته و به زبان آرمانی گفتوگویی نزدیک ترشدیم.ما اندک اندک از فیزیک به سیاست منتقل شدیم، لحن گفتارها چه در واتیکان که از ضرورت گفتوگوی بینا-ادیانی سخن به میان آمد وچه در دیدار یونسکو که بر مناسبات بینا- فرهنگی تأکید شد،عموماً همدلانه بود. اگر بخواهم همین فضا را با دوران پیش از حصول توافق نهایی هسته ای مقایسه کنم باید بگویم که ما از گفتوگو «با جهان» به فضای گفتوگو «در جهان» منتقل شدیم.
اگر در مرحله مذاکرات هسته ای سخن از گفتوگوی ایران با 1+5 می رفت، اکنون در مرحله بازی های برد-برد، ایران بخشی از جهان با همه چالش ها وفرصت های آن است ونه در برابر جهان. در این دیدارها مشخص شد که همه ما سر نشینان یک کشتی واحد وساکنان یک کوی واحد هستیم.این همان فضایی است که از نظر ما یک فضای مناسب برای عملیاتی کردن آرمان جهانی عاری از خشونت وافراطی گری به شمار میرود.ما البته خوش خیال وخام اندیش نیستیم،مخاطراتی که از ناحیه بازیگران افراطی غیر دولتی متوجه جامعه جهانی شده کاملا جدی است وپاسخ عاجل ومبرم خود را می طلبد،اما برای اولین بار طی سالهای اخیر است که می بینیم یک نوع اجماع وتفاهم اعلام نشده در سطح بازیگران دولتی برای برخورد با تهدید های مشترک وجود دارد که ما نمونه بارز این تفاهم را در ایتالیا وفرانسه دیدیم.حل بحران هایی که خاورمیانه باید برای عبور از آن تلاش بکند شاید چندین نسل طول بکشد اما دست کم می توان گفت که جهان اکنون بر سر اینکه «مسئله چیست» به یک تفاهم نسبی نایل آمده.در این دوران نوین که ما به یمن پایان خوش وپیروزمندانه مذاکرات هسته ای قدم در آستانه آن گذاشتیم ایران دیگر نه «مسئله» که بخشی است از «حل مسئله» وپاسخی است به چالش های نوینی که بشر در مرحله کنونی جهانی شدن با آن مواجه شده.روشن است که بدون کنار رفتن پرده های تیره وضخیم «مسئله نمایی» ومسئله سازی وامنیتی سازی ازبرنامه هسته ای ایران ما نمی توانستیم به آستانه این مرحله برسیم.
این دیدارها برای ما فرصتی بود که از نزدیک با دغدغه های جهانی طرفهای اروپایی آشنا بشویم.در یک کلام باید بگویم که برجام به عنوان یک الگوی تعمیم پذیر برای حل سایر مسائل واختلافات جهانی راه خودش را گشوده.اروپایی ها بر این باور هستند که همانگونه که برجام فرصتی برای پیوند های بینا-تمدنی و بینا-فرهنگی میان حوزه تمدن اسلامی وتمدن غربی گشوده، فرصتی هم برای ادامه همین مسیر گفتوگویی با امریکایی ها، تا منتهای منطقی آن فراهم ساخته است. رئیس جمهوری در آنجا تصریح کرد که اکنون توپ در زمین امریکا است او به اشاره گفت آن کلیدی را که به یمن انتخابات 24 خرداد از سوی ملت شریف ایران به من واگذار شده بود به کار بردم و قفل مذاکرات را گشودم.کلیدی دیگری مانده که دیگر در دست من نیست، در دست پرزیدنت اوباماست. اکنون این امریکا است که اگر می خواهد الگوی برجام به حوزه تازه ای از مناسبات گسترش یابد،باید از سنت وعادات کهنه خود دست بردارد و مسیر تازه ای را برگزیند.اکنون پس از برجام،این یک گزینه تئوریک ونظری نیست،برجام راه را نشان داده.آقای اوباما با دفاع همه جانبه از توافق هسته ای یک «نه» قاطع ومحکم به لابی صهیونیستی و به تندروان داخلی امریکا گفت،ما می توانیم در امتداد راهی که برجام پرتوی تازه بر آن مسیر افکنده یک گام جلو تر برویم اگر که امریکایی ها یک «نه»ی دیگر به صهیونیست ها بگویند.
دیدار با پاپ در یک فضای معنوی وصمیمانه انجام شد. در اینجا مایل هستم برای ملت عزیز ایران توضیح بدهم که خوشبختانه جهان مسیحیت اکنون در سیمای پاپ فرانسیس یک رهبری کاملا متفاوت، نواندیش و عدالت خواه و صلحطلب می بینند.به نظر من این یک فرصت است برای صلح جهانی و منطقهای که بخصوص جهان اسلام باید آن را قدر بداند.
اجرایی شدن برجام واثبات مقاصد صلح آمیز ایران در برنامه هسته ای خود فرصت بی نظیری برای اجرایی ساختن فتوای درخشان مقام معظم رهبری در خصوص ممنوعیت کامل وهمه جانبه همه ی انواع سلاحهای کشتار جمعی در سطح جهانی فرآهم آورده واین همان سخنی بود که پاپ هم به بیانی دیگر در سخنرانی سازمان مللی اخیر بر آن تاکید کرده بود.گفتگوی دو روحانی در باره ضرورت امحای کامل سلاح های هسته ای ونقشی که ادیان بخصوص ادیان ابراهیمی در این باره می توانند برعهده بگیرند تمرکز یافت.روحانی در این دیدار تصریح کرد به عنوان کسی که بنا بر وظایف ذاتی خود در همه ایام دفاع مقدس از نزدیک وبه گواهی تجربه ی زیسته خود، شاهد پیامدهای هولناک وضد بشری کاربرد سلاح های شیمیایی از سوی رژیم صدام بوده است،می فهمد که سلاح کشتار جمعی یعنی چه ؛اوتوضیح داد ایران به عنوان قربانی سلاح های کشتار جمعی بیش از هر کشور دیگر جهان صلاحیت آنرا دارد که پرچمدار امحای کامل سلاح های اتمی باشد.
پاپ از موضعی همدلانه از مواضع بیان شده ما در این گفتگو حمایت کرد ونشان داد آنجا که سخن از انباشت سلاح های اتمی می رود چیزی به نام "محل امن" نداریم وهستی نوع بشر همواره در معرض مخاطرات وریسک های پیش بینی نشده قرار خواهد گرفت. همه ما در این دیدار به وضوح دریافتیم که مشترکات میان پیروان ادیان ابراهیمی به مراتب فراتر از آن اختلافاتی است که سوداگران جهانی بازار جنگ وتفرقه سعی در برجسته ساختن آن دارند.
- معارضه سوریه، پرچم سفید وین
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
شرکت دوگروه عمده تروریستی (موسوم به احرارالشام و جیشالاسلام) در مذاکرات یا به تعبیر درستتر گفتوگوهای وین و مواجهه سیاسی آنان با نمایندگان رسمی دولت سوریه در این شهر، یک اتفاق مهم به حساب میآید البته نه به این معنا که این دو گروه و یا موضعگیری آنان درباره مسائل سوریه اهمیت دارد. این دو گروه در عداد گروههای درجه 2 و حتی 3 سوریه به حساب میآیند. اهمیت این رویداد در این نکته است که آمریکا و کشورهای منطقهای وابسته به آن نظیرترکیه، عربستان و قطر، 4 سال پس از درگیری امنیتی و نظامی علیه دولت سوریه، با مشارکت در گفتوگوهای ژنو، اعتراف میکنند که برنامه نظامی و امنیتی علیه دمشق به نتیجه نرسیده است.
دو گروه تروریستی احرارالشام و جیشالاسلام در گفتوگوهایی که طرف دیگر آن مقامات رسمی سوریه بودهاند، در متن اتفاقات دیگر قرار دارد و با آنها عمق و اهمیت این ملاقاتها معلوم میشود. در همین روزها وزارت خارجه آمریکا رسماً اعلام کرد که دوره (18 ماهه) گذار با محوریت اسد سپری میشود و در عین حال او حق دارد بار دیگر کاندیدا بشود. این در حالی است که مقامات رسمی آمریکا بارها اعلام کرده بودند که بشار اسد هیچ جایگاهی در آینده سوریه ندارد! در همین روزها ترکیه پروسه بستن مرزهای جنوبی- مشترک با سوریه- را آغاز کرد و تاکنون بیش از 50 کیلومتر از مرزهای مشرف به منطقه حلب را بسته است و حال آنکه تا همین چند ماه پیش مقامات ارشد این کشور از لزوم ایجاد منطقه پرواز ممنوع در شمال سوریه- شامل حلب، ادلب و حسکه- صحبت میکردند که به معنای ایجاد امکان اتصال هوایی و زمینی ترکیه به عمق حدود 100 کیلومتری سوریه بود. ترکیه با بستن مرزهای مشترک خود با سوریه در واقع از یک طرف اعلام میکند که از موفقیت پروژه اسقاط حکومت دمشق و به قدرت رسیدن گروههای تروریستی وابسته به خود ناامید شده و از طرف دیگر بیانگر نگرانی آنکارا از سرازیر شدن گروههای تروریستی به ترکیه است.
همزمان با اقدام دولت ترکیه در بستن بخشهایی از مرزهای جنوبی خود، دولت اردن نیز که نگرانیهای مشابهی دارد، از روش گذشته در حمایت از معارضه سوری در جوار مرزهای خود دست کشید و در جریان عملیات اخیر ارتش سوریه در منطقه شیخ مسکین واقع در شمال استان درعا که در مجاورت مرزهای اردن قرار دارد، مانع رفت و آمد نیروهای شبه نظامی وابسته به «جبههًْ النصره» به اردن شد. علاوه براین ارتش اردن اطلاعات گستردهای از موقعیتهای نظامی جبههًْالنصره را در اختیار ارتش سوریه قرار داد که این اطلاعات، کمک مهمی به ارتش سوریه بود. البته در جریان مسایل امنیتی چهار سال گذشته، اردن هیچگاه به دلخواه خود با گروههای تروریستی که علیه بشار اسد وارد عمل شدند، همکاری نکرد چرا که سلفیها در اردن بسیار قوی هستند و میدان یافتن گروههایی نظیر داعش و النصره در اردن، این کشور را در کام بحران شدید امنیتی قرار میدهد و حال آنکه در مقایسه با دولت دمشق، امان قادر به مقاومت نیست. در سالهای گذشته از یک سو آمریکاییها و از سوی دیگر سعودیها فشار شدیدی به دولت اردن برای ایفای نقش در پازل ضد سوری آمریکا وارد کردند و دولت اردن بیآنکه ایفای چنین نقشی را به نفع کشور خود بداند، با آن همکاری میکرد، از این رو وقتی اردن از حمایت از جبههًْالنصره دست برمیدارد به منزله کم شدن فشار آمریکا و عربستان روی اردن است و این خود برآوردی از وضعیت عمومی جبهه و طرحهای آمریکایی به دست میدهد.
موضوع دیگر این است که طی ماههای اخیر به وضوح وضعیت میدانی سوریه تغییرات مهمی کرده است. طی ماههای اخیر روند میدان و آنچه خارج از میدان اتفاق میافتد ولی ماهیت میدانی دارد، کاملاً به ضرر معارضه بوده است. در این ماهها معارضین مسلح عضو احرارالشام و جیشالاسلام ناچار شدند حومه دمشق را ترک کنند و زبدانی که موقعیت استراتژیکی دارد را تقریباً به طور کامل تخلیه نمایند. این دو اقدام از یک سو موقعیت امنیتی دمشق را تثبیت کرد و از سوی دیگر مرزهای لبنان و موقعیت حزبالله را بهبود بخشید. علاوه بر این طی هفتههای گذشته ارتش و نیروهای مرتبط با آن منطقه وسیعی در حد فاصل حلب، حما، ادلب و لاذقیه را به محاصره درآورده و ارتباطات گروههای معارض را مختل کردهاند. کما اینکه در استان حمص، منطقه باستانی تدمر به محاصره ارتش سوریه درآمده است. ارتش همچنین در منطقه جنوب با آزادسازی منطقه شیخ مسکین که در مجاورت جولان و شمال استان درعا قرار دارد، ضربه سنگینی به تروریستها و حامیان آن وارد نمود. مشارکت نیروی هوایی روسیه یک محور دیگر در تغییر شرایط و وضعیت سوریه بود. ورود فعالتر روسیه به پرونده امنیتی سوریه، اعتماد به نفس ارتش را بالا برد، نگرانیهای تسلیحاتی آن را برطرف کرد و در سطح منطقهای هم سبب تغییر معادله گردید. پس از آن اتفاق دیگری که افتاد این بود که معارضین با عقبنشینی مدافعین منطقهای خود مواجه شدند و این در تضعیف روحیه آنان بسیار مؤثر بود. درگیریهای به وجود آمده بین گروههای معارض که در هفته گذشته به کشته شدن بیش از 50 نفر از آنان منجر شد، عمق نگرانیهای معارضین از شرایط پیش آمده را نشان میدهد.
در این شرایط مذاکرات وین که به شکل گفتوگوهای جداگانه و واسطهای برگزار گردید، یک پیروزی بزرگ را برای مردم سوریه رقم زد. آمریکا طی سالهای گذشته روی تغییر دولت سوریه تمرکز کرد و با تشکیل ائتلافی از کشورهای غربی، عربی و منطقهای تلاش کرد تا سرنوشت سوریه را در دستان خود و در خارج از محیط جغرافیایی سوریه رقم بزند. مذاکرات ژنو که عمدتا مذاکرات دولت با بخشی از معارضین بود و با مدیریت نماینده دبیرکل سازمان ملل انجام شد، از یک طرف اعتراف جهانی و منطقهای به مشروعیت و تداوم دولت سوریه را در پی داشت و از سوی دیگر سرنوشت تحولات سوریه را به جمعی از نیروهای مختلف سوریه و با محوریت دولت سپرد که این هم به معنای کاهش مداخلات خارجی در امور سوریه محسوب میشود.
تن دادن غربیها به مذاکراتی که در آن ایران، سوریه و روسیه در کنار هم قرار دارند و گروههای ستیزهجو را به پذیرش دولت وادار میکند. یک پیروزی درخشان برای جبهه مقاومت و به خصوص سوریه به حساب میآید و این در حالی است که در یکی دو سال اخیر به دلیل مداخلات قلدرمابانه آمریکا و بازی جنایتکارانه ترکیه، عربستان، قطر و بعضی دیگر از کشورهای منطقه، پرونده سوریه به شدت پیچیده شده بود در این مدت جبهه مخالف سوریه با هزینههای فراوان بارها موجهای سنگینی را با هدف انهدام دولت سوریه و قطع ارتباط آن با جبهه مقاومت به راه انداخت و کار هم بر دولت سوریه و حامیان آن سخت شد اما استقامت آنان در نهایت بر آن موجهای سنگین فایق آمد. وقتی پس از این همه تلاش، بشار جعفری به عنوان رئیس هیئت نمایندگی سوریه در پشت میز وین مینشیند و شرایط دولت سوریه را برای شنیدن حرفهای معارضین مطرح میکند، همه میفهمند که جبهه آمریکایی-سعودی دستهای خود را به علامت تسلیم بالا برده است.
در این میان دولت ترکیه تنها کاری که توانست انجام بدهد این بود که مانع مشارکت گروه کردی PYD به رهبری صالح مسلم در گفتوگو میشود که این ممانعت معادله را تغییر نمیدهد ضمن آنکه نوعی برانگیختگی کردی علیه دولت ترکیه را در پی میآورد کما اینکه مشارکت دادن دو گروه معارض مسلح یعنی «احرار الشام» و «جیش الاسلام» که با اصرار عربستان در لیست گروههای شرکتکننده در گفتوگوها گنجانیده شد، مسئله را تغییر نمیدهد. این دو گروه معارض برای شرکت در گفتوگوها دو شرط را مطرح کرده بودند آزادی بعضی از زندانیهایشان توسط دولت و رفع محاصره از آنان در مناطقی که در محاصره ارتش قرار دارند که دولت زیر بار شرط دوم نرفت و تنها بخشی از زندانیان آنان را آزاد کرد. البته حتی اگر دولت دمشق به این دو شرط کاملا عمل میکرد هم این مابهازای زیادی در قبال پذیرش مشروعیت دولت دمشق از سوی معارضه محسوب نمیشد.
بحران سوریه با مذاکرات وین به نقطه پایان نمیرسد. هنوز هم سوریه در انتظار لایههای جدید بحران خواهد بود و لذا اعتراف بخشی از معارضه به دولت دمشق و یا اذعان آمریکا، ترکیه، عربستان و... به عدم امکان اسقاط نظام سوریه به معنای دست کشیدن آنان از توطئه نیست اما مهم این است که حالا هیچ کسی در سوریه تردید ندارد که تهاجم علیه دولت و ارتش سوریه به نتیجه نمیرسد هر چند هزینههای زیادی را به مردم سوریه تحمیل میکند. مردم سوریه هماکنون با روحیه آمادهتری با تروریزم مقابله میکنند و امیدشان به بازگرداندن شرایط زندگی در کشور بالا رفته است و این پیروزی بزرگی است.
- بودجه چند دوازدهم برای سال ٩٥
مهدی تقوی اقتصاددان در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:
ارائه بودجه چنددوازدهم از سوی دولت برای ماههای ابتدایی سال آینده، در شرايط فعلي كشور امری اجتنابناپذیر است و توافق صورتگرفته میان دولت و مجلس بر سر آن، نشاندهنده درک درست از این مسئله است. در کتابهای بودجه آمده که وقتی دولتها به علت شوکهای اقتصادی، ناگزیر به تعویق یا تعویض برنامههای کلان اقتصادی هستند، بودجه چنددوازدهم ارائه خواهد شد. دولت روحانی از زمان رویکارآمدن، دو بودجه سالهای ٩٣ و ٩٤ را به موقع تقدیم مجلس کرد، اما امسال به دلیل شرایط خاص اقتصادی، کاهش شدید درآمدها و رسیدن مذاکرات هستهای به آخرین گام، ادامه روش سالهای گذشته ممکن نبود. در سال جاری، قسمت عمده بودجه کشور صرف هزینههای جاری شد و بخش عمرانی از بودجه جا ماند. حال امید میرود با بهسرانجامرسیدن برجام و برداشتهشدن محدودیتها از مقابل پای اقتصاد ایران، بتوان با گردش مناسب سرمایه در کشور، هم بخش عمرانی را فعال کرد و هم اتکای اقتصاد ایران به درآمدهای نفتی را کمتر و کمتر کرد. بخشهای جامانده کشور مانند صنعت، حتما نیازمند تزریق نقدینگی و نوسازی ماشینآلات و فناوری است و احتمالا دولت و مجلس میتوانند پس از عبور از روزهای شلوغ انتخابات مجلس دهم که نمایندگان را هم بهشدت درگیر کرده است، با فراغ بال بیشتری در سال آینده به مسئله بودجه رسیدگی کنند.
خوشبختانه سازمان مدیریت و برنامهریزی بار دیگر آغاز به کار کرد. انحلال این سازمان در دولت احمدینژاد، بهشدت به بدنه کارشناسی آن لطمه زد. هنوز تعدادی از قدیمیهای سازمان در آن باقی مانده بودند و تعدادی از کارشناسان جوان هم نزد آنان پرورش یافته بودند. این بدنه از بین رفت و حالا تا رسیدن آن به انسجام، زمان و انرژی دوباره لازم است. با این حال وضعیت بودجهنویسی کشور نسبت به دوره گذشته، بهبود یافته و میتوان امیدوار بود بهتدریج به سمت بودجههای واقعیتر و عملیاتی حرکت کنیم. به نظر میرسد بررسی برنامه ششم توسعه در مجلس دهم نیز تصمیم قابل قبولی در فضای فعلی است. دولت احتمالا باید اصلاحاتی در برنامه لحاظ کند. در عین حال باید امیدوار بود ترکیب مجلس دهم از حیث نیروهای کارشناس به گونهای باشد که با تشکیل گروههای مختلف در حوزههای متعدد برنامه ششم، به کارشناسیترشدن آن کمک کند. تصویب قوانین اقتصادی و توسعهای در مجلس آینده در صورت وجود نمایندگان توسعهگرا، سمت و سوی مناسبتری خواهد یافت.
- احمد آقاي مطبوعات ما
جواد دليري در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:
خدايش رحمت كند. هشت سال پيش صدايش در غروب دلتنگيهاي تحريريهها خاموش شد و قلب پرمهرش از حركت ايستاد. رفت، به آرامي و سادگي. اما نيكويياش، مرامش و يادش مانده، هنوز كه هنوز است. مرامش، مرام آدمهاي زميني نبود، با همه رفيق بود. رفاقتش سن وسال نداشت. صميميت، همدلي و دلسوزي را همواره براي رفقايش همراه داشت. براي اهالي رسانه و خبر «پدر مهربان» بود. همه جا بود. خاكي بود. اما رفت. در رفتنش، همه درد و دريغ را در بغض گلو و چشمان خيس ريختند. «احمد آقا»ي مطبوعات رفت و مانندش تكرار نشد. يادم نميرود آن روز كه در روزنامهاي ميان اهالي تحريريه و مدير مسوول شكر آب شده بود، چگونه آمد و پادر مياني كرد و آن روز كه حق شماري پايمال شده بود با چه تلاشي كمك كرد تا حق به حقدار برسد. رازها شنيد و در دل نگه داشت و با خود برد. احمد آقاي مطبوعات ما رفت اما...
احمد آقاي بورقاني پيش از آنكه يك سياستمدار باشد يك روزنامهنگار حرفهاي بود و در اين حرفه هيچگاه از دريچه نگاه يك سياستمدار وارد مسائل نشد. او پناه مردم و زبان مردم بود و همواره براي مردم نوشت. مماشات و مصلحت انديشي و منفعتطلبي شخصي، در قاموس بورقاني راهي و جايي نداشت. او هيچ زمان، استقلال، ديدباني و نقد و نظارت بر جامعه و اجتماع را كه اصليترين ماموريت رسانه است، قرباني مصلحتانديشيها نكرد. هر چند در شرايط مقتضي، سياست ورزي كرد، عضو هيچ حزب شناسنامهداري نشد. در حرفه خود، روزنامهنگاري، مستقل ماند و آن را با هيچ مسند ديگري معاوضه نكرد.
احمد آقاي مطبوعات ما، فرزند تهران بود، در نظام آباد و كوچههاي تنگ و باريك آن جان گرفت و باليد. جوان پرشور انقلاب ٥٧ بود كه با آرزوها و روياهاي بسيار با استبداد مبارزه كرد. از شريعتي ميآموخت، با طالقاني همراه بود و به امام خميني اقتدا ميكرد. سالياني پس از پيروزي انقلاب و در روزگار دفاع و جنگ در ستاد تبليغات جنگ حاضر بود. روزگاري در دفتر خبرگزاري رسمي كشور، ايرنا در نيويورك اقامت گزيد وپس از خرداد ١٣٧٦ به وزارت ارشاد آمد آن هم در كسوت معاونت مطبوعاتي. سنگ بناي مطبوعات عصر اصلاحات را رقم زد و تا زماني كه توانست ماند. همت خود را صرف خدمت به اهل رسانه كرد و گره گشود. اما از آنجا هم رفت. چند صباحي نيز با راي مردم تهران بر كرسي نمايندگي مجلس ششم نشست.
او در آن عصر سرد و تلخ زمستان ١٣٨٧ رفت، در زمانه ناسپاسي كه رفاقت و مرام و جوانمردي برنميتابيد، در زمانهاي نابهنگام كه به راستي و درستي و مرام و رفاقت نيازِ افزونتر بود، رفت و روزنامهنگاران و دوستانش را تنها گذاشت.
در آن روز سرد بلوار كشاورز تهران كه اشكهاي انبوهي برگونههاي دوستان و رفقا و شاگردان احمد آقا كه براي بدرقهاش آمده بودند جاري ميشد همه را در حسرت ديدن رد پايي از شيريني شوخطبعيهاي خاص و خندهها و قهقهههايش به اغما برد. حالا سالهاست در سوگ احمدآقا ميگرييم و بر حال خود مينگريم. او رفت اما هنوز طراوت نگاهش و بزرگي مرام و مسلكش براي اهل مطبوعات همچون قطب نمايي باقي است. شايد اهالي رسانه، احمدآقاي «مطبوعات» ايران را از دست داده باشند اما طريقت او را ميشود و بايد از سر گرفت.
سالهاست دلمان براي آن رفاقتها و آزادگيها و براي آن چشمان محجوب و نگاه مهربان تنگ شده است. بياخلاقيها و بيمراميها هنوز هست و شايد بيشتر. مطبوعات ما پهلواني ميخواهد دوباره از جنس «احمد آقا»ي بامرام و رفيق. اينچنين است كه روزنامهنگار و روزنامهنگاري هميشه دلتنگ بورقاني است و دلتنگ نيز خواهد ماند!