من به اتفاق مرحوم كوروس بابايي و يك عكاس از طرف كيهان در بهشت زهرا بوديم. گروهي از دوستان خبرنگار در كيهان هم در فرودگاه و برخي در سطح شهر مستقر شده بودند.من تقريبا حوالي ساعت 2بعد از ظهر كه سخنراني امام تمام شد، از طريق كيوسك تلفني كه پيدا كردم، گزارشم را تلفني براي تحريريه خواندم. بعد از اينكه نزديك غروب 12بهمن به كيهان برگشتم، چاپ سوم كيهان را ديدم كه گزارشم را با تيتر معروف «من توي دهن اين دولت ميزنم» منتشركرده بود.
فاصله 12تا 22بهمن اوج هيجان و تكاپو و تقلاي شهروندان و به نوعي برگزاري تدارك مقدمات انقلاب بود و ما هر روز از اتفاقات و رويدادها و درگيريهاي سطح شهر و سخنرانيهاي امام و اظهارنظرهاي سياسي شخصيتها و بيانيهها و اطلاعيهها براي روزنامه خبر و گزارش تهيه ميكرديم. البته هيچكس انتظار اين را نداشت كه به فاصله 10روز بعد از ورود امام انقلاب به ثمر بنشيند و پيروز شود و به اين سرعت طومار رژيم شاه درهم پيچيده شود. بنابراين همه پيشبيني يك آينده درازمدتتر را ميكرديم و گمان داشتيم مدتها طول خواهد كشيد تا اين تلاشها به بار بنشيند.
همه اتفاقات آن روزها براي ما كه بهعنوان گزارشگر در سطح شهر بودهايم، خاطره است. يكي از نكات مهم در آن اوقات توجه مردم به رسانهها بهويژه روزنامهها بود. براي نمونه كيهان در روز ورود امام 3نوبت چاپ شد. چاپ اول آن به ورود امام اختصاص داشت و پيش از ظهر اين چاپ اول منتشر شد. چاپ دوم به پوشش استقبال بزرگ و گسترده مردم از امام تحت عنوان بزرگترين استقبال تاريخ پرداخت و چاپ سوم با سخنراني معروف امام در بهشت زهرا همراه بود؛
استقبالي كه مردم در آن ايام از روزنامهها و روزنامهنگاران ميكردند در تاريخ مطبوعات ايران بينظير بود. ما هرجاي شهر ميرفتيم بهشدت مورد استقبال و حمايت مردم قرار ميگرفتيم و مردم از ما تجليل ميكردند. به هر حال روزنامهها با وجود تاريخچه سانسور در ايران از اوايل سال56 و سال57 به صفوف انقلابيون پيوسته و با مردم همراه شده بودند. اين همراهي براي روزنامهنگاران طبعا بيخطر هم نبود اما با پذيرش اين خطرها، روزنامهنگاران سعي ميكردند اخبار روزمره وقايع انقلاب را پوشش دهند، بيانيههاي امام را بازتاب دهند و حتي عكس امام را براي نخستين بار چاپ كنند.
مردم اين نكات را خوب درك ميكردند و علت اصلي اقبال به مطبوعات هم در آن ايام همين بود و باعث شده بود كه مثلا تيراژ كيهان در آن زمان به بالاي يك ميليون هم برسد؛ اتفاقي كه البته هيچگاه ديگر تكرار نشد. من يادم ميآيد درهمان روزهاي حوالي 22بهمن حتي دو سه نفر در صف روزنامه گرفتن تير خوردند و كشته شدند. مردم بسيار مشتاق و علاقهمند بودند. حتي مردمي كه در طول روز نميتوانستند روزنامه پيدا كنند بعد از ظهرها براي گرفتن روزنامه به دفترمؤسسه هجوم ميآوردند. بهنظرم روزهاي انقلاب را در بهمن57 از اين زاويه يعني رابطه مردم با مطبوعات نيز بايد تحليل كرد.
- دكتر مهدي فرقاني روزنامهنگار و استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبايي