وقتی که در حمام، شیر آب باز است
احساس های من شناور مثل غاز است
انگار روی موج در دریاچه هستم
بیجامه با پیژامهای بیپاچه هستم
غرق خیالاتم در این دریاچهی گرم
مثل پر قو حولهی حمام من نرم
در چشمههای آب گرمم زیر این دوش
با قلقل آب زلال نسبتاً جوش
آه از صدای چکچک و شرشرشر آن
حس میکنم خود را دقیقاً زیر باران
بوی بنفشه میدهد صابون و شامپو
روی سرم تاجیست از گلهای خوش بو
یک ماسک مو دارم که با عطر خیار است
یادآور سرسبزی و بوی بهار است
وقتی بخار آب میپیچد چه عالیست
خود را میان ابرها حس میکنم بیست
اما صدای رعد میپیچد به ناگاه
ابر خیالم پارهپاره میشود آه!
وقتی به در با مشت میکوبد پدرجان
از حس و حالم میشوم فوری پشیمان
میگوید این حمام کوچک نم کشیده
این گل پسر هم مثل چایی دم کشیده
یک ساعت و نیم است شیر آب باز است
در فکرهای بیخود و دور و دراز است
دریاچهها خشکیده و بیآب مانده
این جوجهغاز ما ولی در خواب مانده
تصويرگري: آلاله نيرومند