بيست و چندمين فيلم كارنامه كيومرث پوراحمد كه با 50قدم آخر همه حتي هوادارانش را نااميد كرد، داستان آدمي مبتلا به فراموشي است. حبيب كه از پزشك شنيده، گم كردن راه خانه نخستين نشانه ابتلا به فراموشي است، روز اول سال كفشهايش را تابهتا پا ميكند، كليد را داخل خانه جا ميگذارد و با گم كردن راه خانه درمييابد آنچه نبايد اتفاق افتاده و فراموشي با تمام حاشيهها و دردسرهايش سراغ او آمده است.
داستان پس از اين صحنه 2سال به جلو ميپرد و مخاطب بلافاصله با شخصيتي طرف ميشود كه فراموشي زندگياش را به هم ريخته است. همزمان، بيتا دختر حبيب پس از سالها به ايران بازميگردد و با ديدن حال و روز پدر، تصميم ميگيرد پرستاري از او را بهعهده بگيرد. روابط هادي برادر حبيب با بيتا و مادرش بهدليل اتفاقهايي كه حدود 20سال پيش افتاده، خوب نيست و اين آغاز كشمكش ميان عمو و برادرزاده است. درباره آلزايمر چند فيلم در جهان ساخته شده كه «من هنوز آليس هستم» نمونه تازه آن است؛
فيلمي كه تمام جايزههاي مهم ازجمله اسكار را براي جولين مور به ارمغان آورد و شايد بتوان اظهارنظر پوراحمد را مبني بر اينكه بازيگر آمريكايي بايد بازي در نقش آلزايمري را از رضا كيانيان بياموزد، به همان شوخطبعي ويژه نصفجهانيها ربط داد. آليس روند تدريجي پيشرفت فراموشي را در يك استاد دانشگاه و آثار آن در زندگي و كار او نشان ميدهد، درحاليكه كفشهايم كو؟ روايتگر مقطعي كوتاه از زندگي يك آلزايمري بدون اشاره به جايگاه اجتماعي و تبعات آن بر خانوادهاي است كه ديگر وجود ندارد.
«دفتر خاطرات» نيك كاساوتيس هم فيلمي ديدني درباره پيرزني مبتلا به آلزايمر است كه فقط مرور صحنههاي درخشان مربوط به فراموشي در آسايشگاه سالمندان، تفاوت ميان نگاه فيلمساز ايراني با همتاي اروپايياش را به رخ ميكشد. كافي است پريدن پوراحمد را از مقطع شدت گرفتن بيماري حبيب با دگرگوني اساسي زندگي شخصيت استاد دانشگاه در من هنوز آليس هستم يا پيرزن دفترچه خاطرات مقايسه كنيد و از فيلمساز اصفهاني بپرسيد چرا از اين مقطع مهم ساده گذشته است؟
انتخاب بازيگر نقش بيتا و نوع عجيب گويش او بهويژه در استفاده نابجا از برخي واژههاي انگليسي براي كسي كه از 8سالگي خارج از ايران زندگي كرده، نامفهوم بودن دليل حضور كوتاه پرستار معتاد (شقايق فراهاني) و ديالوگهاي بامزه او در دستشويي، استفاده گلدرشت از حاميان مالي، شعاري درآمدن صحنهاي كه قرار است كليد رازگشايي برخي معماها باشد و آن صحنه عجيب پاياني پريناز/ رويا نونهالي رو به دوربين، كفشهايم كو؟ را در حد يك فيلم معمولي پايين آورده است.
براي كارگرداني كه با قصههاي مجيد براي يك نسل خاطره ساخته، راضي شدن به كفشهايم كو؟ يك پسرفت يا درجا زدن نامانوس است. فيلم تازه پوراحمد به لطف حضور كيانيان و بازي كمنقص مجيد مظفري در لحظاتي ديدني و اثرگذار است و شايد اكراني موفق هم داشته باشد اما خالق «شب يلدا» قطعا ميتواند پس از عبور از برزخ 50قدم آخر و موفقيت احتمالي فيلم تازه، دوباره هماني شود كه خيليها دوستش دارند.
- مهدي فروتن