واسهي همین هم بود که یه روز جمعه، همه رو محض ناهار دور هم جمع کرد و توي سفرهی خوشنقشش، آلبالوپلوی سرخ و مسقطی زعفرونی زرد و سبزی و تربچهی سبز گذاشت و شلهزرد خوشرنگ و شربت تخمشربتی و چایی قندپهلو تعارفمون کرد که هم پروار بشیم، هم خلقتیِ خدا، نطقمون عین ویلونزن بازار کورِ کور بشه.
پهنشدن چنین سفرهای را در حیاطی که وسط آن حوض فیروزهای است، میتوان در جایجای کتاب «خانجون و خواب شمرون» تجربه کرد.
راوی کتاب، میرزابالا (بهزاد)، نوهی خانجون است و حوادث شیرین و تلخی را که در خانهی خانجون رخ میدهد، روايت میکند. با خواندن این کتاب سفر کنید به تهران قدیم...
خانجون و خواب شمرون
نویسنده: شرمین نادری
ناشر: حوض نقره
هانيه راعي،14ساله
خبرنگار افتخاري از دماوند