محمدعلی سبحانی-مدیرکل پیشین خاورمیانه وزارت خارجه در ستون روزنامه شرق«اخلاقمداری در روزهای پرتنش» نوشت:
اخلاقمداری در روزهای پرتنش انتخابات مجلس دهم و خبرگان پنجم را در دو زمینه ميتوان بررسي كرد؛ قالب نخست، رفتاری است که اصلاحطلبان درون خود تا رسیدن به فهرست مشترک و سپس در روزهای تبلیغات و میعادگاه هفتم اسفند در پیش گرفتند که از نظر سطح همکاریها، روش کار گروهی و استفاده از ظرفیت افکار عمومی، روند صعودی نسبت به گذشته داشت. قالب دوم، عملکرد اخلاقی این جریان سیاسی و رهبران آن است که ریشه در مشی بزرگان اصلاحات و آرمانهای انقلاب و اصلاحطلبی دارد. در این دوره وقتی چهرههای شاخص و توانمند به دلایل بسیاری از همان ابتدا از حق نامزدی گذشتند یا نامزدهایی در مقطع بررسی صلاحیتها در شورای نگهبان از ادامه مسیر انتخابات بازماندند، کنج عزلت نگزیدند و مسئولیت خود در تبلیغ و ترویج فهرست اصلاحطلبان را به خوبی ایفا کردند؛ موضوعی که در برخی ادوار گذشته در میان اصلاحطلبان دیده میشود و از گذشته تا امروز، یکی از مشکلات اساسی اصولگرایان است و حتی در این دوره، چندفهرستی آنان ناشی از همین نکته بود. اصلاحطلبان هم در درون خود، هم در ارتباط با انتخابات و هم در مورد اصولگرایان اخلاقی عمل کردند. آنان از ردصلاحیت رقیب شادمانی نکردند و برعکس، اعلام کردند از انسجام و حضور قدرتمند اصولگرایان استقبال میکنند چراکه جامعه به همه تفکرات سیاسی نیاز دارد. با وجود شوکی که در مرحله بررسی صلاحیتها وارد شد، درست مانند مدل انتخاباتی سال ٩٢، صورتمسئله برای مردم تبیین شد.
اینکه اعتلای کشور، بهبود شاخصهای توسعه و رفاه و معیشت مردم و ارتقای قدرت چانهزنی دیپلماتهای ما در سطح بینالمللی، ثمره یک انتخابات جدی است و همین مسئله باعث شد مشارکت گسترده در انتخابات هفتم اسفند، جایگاه و تصویر ایران را باز هم بهبود ببخشد. اصلاحطلبان، اصولگرایان عقلایی و جریان اعتدال بهواقع به مصالح عمومی و نه منافع باندی فکر کردند. این امر را پیروزی اخلاق مینامم. دیدیم که رقبای انتخاباتی اصلاحطلبان چگونه رفتار کردند. همه باید به فرموده امام(ره) به شعور مردم اعتماد کنیم و بدانیم مردم ایران با آگاهی و درک بالا، تحولات را نظاره میکنند. اصلاحطلبان امروز هم برخورد انتقامی را در دستور کار ندارند.
جشن پیروزی برگزار نمیکنند و همچنان به تعامل با همه ارکان کشور باور دارند. نکته پایانی اما به فرصتآفرینی مجلس متنوع دهم برمیگردد. نمایندگانی که در دوره دهم پارلمان حضور دارند، متعلق به طیفهای گوناگون فکری و سیاسی و صاحبان تخصصهای مختلف هستند. از این فرصت باید برای بردن مجلس پشتسر منافع ملی استفاده کرد. اگر یک جناح حاکم کامل مجلس باشد، بیرونآوردن مجلس از قالب جناحی دشوار است. با توجه به اینکه مجلس دهم در اختیار یک جناح نیست، میتوان حرکت کلی آن را بیش از گذشته در جهت بهبود شاخصهای کشور، منافع ملی و دورشدن از دعواها و درگیریها تنظیم و فضای همکاری را جایگزین تهدیدهایی از قبیل ریختن سیمان روی یک مسئول هستهای یا نسبتدادن «خروس» به محبوبترین چهره دیپلماسی کشور کرد.
نمایندگان فراموش نکنند که شکلگیری مجلس دهم حاصل رویکردهای اخلاقی اصلاحطلبان بوده است. در شرایط فعلی، اولویت حمایت از دولت در ایجاد موازنه مثبت به سود ایران در خاورمیانه در مقابل بدخواهان مردم و بهاتمامرساندن برجام در سطح بینالمللی وجود دارد. در داخل هم آشتی ملی کماکان خودنمایی میکند. رفتارهای تند برخی جریانها در ماههای اخیر نشان داد وضعیت سیاست داخلی عادی نیست. ما باید از این فرصت استثنایی و از این مجلس متنوع و متخصص برای ایجاد وحدت در سطح جامعه ایران استفاده کنیم و از مردم درس بگیریم. رأی مردم نشان داد که آنان در کنار اولویتهای اقتصادی خود، خواهان حلوفصل سوءتفاهمهای سیاسی باقیمانده از گذشته، رفع محدودیتهای سیاسی و استفاده از چهرههای ملی برای ایجاد روندهای عادی اقتصادی، سیاسی و بینالمللی هستند.
- ديد حكومتي
نصرت الله تاجيك در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:
شكلگيري يك مجلس سه وجهي كه شاكله اصلي آن نيروهاي اصلاحطلب و اعتدالي هستند و اقليت كوچكي محافظه كار و كمتر مهرورز تا حدي قطعي است. در كشورهايي كه نظام حزبي جاافتادهاي دارند نيز بحث حكومتهاي ائتلافي به جاي تشكيل دولت مقتدر توسط يك حزب يك واقعيت و بحث مطرح است ولي موضوع اين يادداشت نيست. اما وجود نگرش و نگاه حكومتي به مسايل و مشكلات مملكت و از خودگذشتگي شخصي و بخشي و ايثار به نفع كشور و مردم از ضروريترين نيازهاي مجلس آينده و نهادهاي حاكميتي و دولتي و ساير قوا در كشور است.
متاسفانه به دليل عدم اعتقاد، باور و ايمان به فعاليتهاي تشكيلاتي و سازمان يافته و با توجه به سوابق تاريخي و انگيزههاي سياسي، ما ايرانيها در فعاليتهاي بخشي هر كدام به صورت فردي خوب هستيم ولي در كار بين بخشي، تيمي و گروهي ضعيف عمل ميكنيم و بد ظاهر ميشويم. يكي از آلام و مخاطرات كشور پرهيز از تفكر حزبي و تشكيلاتي توسط مسوولان و حفظ حالت ژلهاي نظام سياسي كشور است كه باعث افزايش نفاق و گسترش قدرت و مانور طرفداران حزب باد ميشود، به گونهاي كه تفكر راهبردي، حزبي و تشكيلاتي داشتن گويا خيلي پسنديده نيست! و روزمرگي و به دنبال حوادث روان بودن از شاخصههاي اصلي اين دوران شده است و هر كسي به صورت جزاير پراكنده راه خود را ميرود. در چنين وضعيتي اگر ادعا شود دولت به يك سمت و مردم به سوي ديگر رهسپارند پر بيراه گفته نشده است!
مهمترين تبعات و مضار ادامه اين روند عدم مسووليتپذيري و پاسخگو نبودن افراد تصميمگير بوده و چاپلوسي، بده بستان اقتصادي و زد و بند سياسي همراه با هياهو و غوغاسالاري جايگزين استقلال راي و ارايه نظرات كارشناسي و نقد ميشود. لذا يكي از اصليترين وظايف دولت و مجلس آينده تلاش براي احياي كاركردهاي اصلي و واقعي نهادهاي حكومتي در تمام قوا و پاسخگو كردن آنها به مردم و رفع نيازهاي توسعهاي و زيرساختي آنان است. مشكلات كنوني كشور حاصل بعضي روشهاي غلط و غيرضروري گذشته است كه متاسفانه همچنان بر اجراي آنها اصرار ورزيده ميشود.
تمامي نهادهاي دولتي و حكومتي بايد ساختار و كاركردشان در اجراي قانون باعث ايجاد انگيزه، شوق و اشتياق در همراهي مردم با دولت و حكومت و افزايش انسجام ملي شود. اما دولت و حكومت نه تنها نبايد از پذيرفتن اصل تغيير و تن دادن به تبعات آن ترسي به خود راه بدهند بلكه بايد به تحقق روند و اثرات تغيير كمك و استقبال كنند تا هر چه سريعتر و زودتر ما براي توسعه و نوسازي كشور اين مرحله گذار را براي تجهيز زيرساختهاي مادي و معنوي كشور پشت سر بگذاريم. اگرچه گويا اصلاحطلبان اين بار در بررسي و احراز عدمصلاحيتها چوب موفقيت دولت در سياست خارجي را خوردند اما آنها همچون مسابقات دو امدادي چوبهاي خود را به نيروهاي تازه نفس دادند تا بقيه راه را آنها بپيمايند. زيرا به اعتقاد آنها حل مشكلات عديده و عمده كشور در داخل نيازمند مجلسي نخبهگرا، كارآمد، توانمند و حاصل مشاركت حداكثري مردم براي انتخاب اصلح از ميان افراد صالح است. يعني اصلاحطلبها با روشي كه در مقدمات انتخابات در پيش گرفته شد. جامعه بايد محل اجماع، مصالحه، تسامح و تساهل سياسي باشد و نه سوءظن و حذف. و خوشبختانه با مشاركت حداكثري مردم هم اكنون طيف وسيعتري از نمايندگان مردم و اقشار مختلف جامعه وارد مجلس خواهند شد و اين امر به انسجام ملي كمك بيشتري ميكند و ميتوان اميدوار بود اين مشاركت حداكثري مردم تبديل به اجماع حداكثري در بين نمايندگان براي كمك به حل مشكلات مردم و دوري از سايشهاي گروهي و جناحي و بده بستانهاي سياسي- اقتصادي شود. انشاءالله!
- دون کیشوتها در نبرد با آسیاب بادی
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
مرحله اول انتخابات هفتم اسفند، چند روزی است که به پایان رسیده، شهرها از پوسترها و بنرهای تبلیغاتی پاک شده و اندکاندک هیاهوی روزهای تبلیغات جای خود را به روزهای آرام و معمولی زندگی میدهد. گرچه اصل برپایی پرشکوه انتخابات، پیروزی بزرگ نظام و شکست دشمنان و بدخواهان بود، اما عدهای اصرار دارند بدون توجه به اصل این پیروزی بزرگ، دو قطبیسازی را همچنان دنبال کنند! آنها با هیاهو و جنجال، واقعیات را بصورت معکوس و مغلوب به مردم نشان میدهند، خود را پیروز انتخابات نشان داده و با کمک ابزار رسانهای و تبلیغی، کار روانی و نمایشی انجام میدهند! البته نمیتوان انکار کرد که از بین جمع کثیری از نامزدها، تنها گروهی محدود به مجلس راه پیدا میکنند و این طبیعت انتخابات و آزادی مردم در تعیین وکلای خود است و این همان چیزی است که در ادبیات سیاسی از آن به عنوان برد و باخت انتخاباتی یاد میشود. فارغ از ادعای بیپشتوانه جماعت اصلاحطلب که علیرغم آمار موجود که اصولگرایان را حائز اکثریت در کل کشور نشان میدهد، اصرار دارند در مقابل تصمیم مردم، با شعار خود را برنده انتخابات معرفی کنند و با تکیه به رأی تهران دست به شعبدهبازی بزنند و رأی ایران را نادیده بگیرند، موضوعاتی در میان است که نمیتوان از آن گذشت و با فروکش کردن تب انتخابات، قطعاً گریبانگیر مدعیان خواهد شد. از قضا به نظر میرسد این هیاهو برای به تأخیر انداختن هر چه بیشتر همان موضوعات مهم است.
شاید یادآوری برخی از معضلات برجای مانده و حل نشده، سبب شود برج عاجنشینان و رجزخوانان، کمی به خود آیند و به یاد آورند که کارهای بر زمین مانده زیادی دارند که باید برای آن به مردم جواب بدهند.
1- نگاهی به رأی اغلب مناطق کشور و رویگردانی آنها از لیست حامیان دولت، چه پیامی را به ذهن متبادر میکند؟ آیا این موضوع نشان از یک پیروزی بزرگ برای دولت دارد!؟ مسلماً چنین نیست و اگر چنین بود، هر کس با پرچم اعتدال و حمایت از دولت آمده بود، پیروز میدان انتخابات بود، در حالی که اعتدالیون تنها 5 درصد از آراء مردم را به دست آوردهاند! این نه تنها یک پیروزی نیست که از قضا رویگردانی و ادبار جدی به برنامههای دولت در سراسر کشور است. نگاهی به سوابق انتخابات پیشین حاکی از آن است که معمولاً نخستین مجلسی که بعد از روی کار آمدن هر دولتی تشکیل میشود همواره همسو با دولت مستقر بوده است. اما اکنون چرا چنین شد!؟
2- جوانان کشور، با هر نژاد و قومی و با هر فاصلهای به مرکز، در یک موضوع مشترکند و آن نیاز به اشتغال و حس عزت و سربلندی است. ممکن است این حس را در روزهای انتخابات با چند میتینگ پرشور و هیجانی، به صورت موقت، ارضاء کرد و تمنای آن را التیام بخشید اما به محض فروکش کردن این هیجانات، باز همان جوان است و کلی نیاز و آرزوی برآورده نشده! اوست و نیاز اولیه و حداقلی به نام شغل! در این مقطع دیگر نمیتوان برای او رجز خواند، شعار داد و هیجان ایجاد کرد. نمیتوان برایش پیام عاشقانه خواند و از فضای حقیقی زندگی به فضای مجازی کشاندش! در این لحظه لازم است در عالم حقیقی، روی زمین برای او شغلی ایجاد کرد تا بتواند عزت نفس خود را تأمین کند. حال باید پرسید در دولت یازدهم، این اتفاق افتاده؟ تکرار آمار بیکاری و بیکار شدن یک نفر در هر 5 دقیقه، جز تلخی ذائقه مخاطب ثمری ندارد، اما حتی اگر نگوئیم و ننویسیم، واقعیت موجود، خود به بلندترین صدا، این کاستی و ناراستی را فریاد میزند. این یکی از آن چیزهای ماندگاری است که پیروز یا مغلوب بودن در میدان انتخابات تأثیری در آن ندارد و انتظاری به حق از دولت است. تاکنون که دولت در این عرصه نمره قبولی نداشته و روال جاری نشان میدهد، در آینده هم وضع به همین شکل خواهد بود!
3- به جز جوانان، موضوعات دیگری هم هست که بعد از انتخابات باید برای آنها فکری کرد و تدبیری اندیشید. نمونهای دیگر از آن موضوعات، واقعیتی به نام «سیاست خارجی» است. این واقعیت، همان روزهایی که انتخابات برگزار میشد، وجود داشت و تأثیر خود را بر تمامی شئون ما میگذاشت. در آینده نیز چنین است. اما دولت برای آن چه تدبیری دارد!؟ ممکن است کسی خرده بگیرد که؛ این چه حرفی است!؟ موفقترین بخش این دولت، بخش سیاست خارجی بوده و نشانه آن برجام است. اما چون قرار است با واقعیات زندگی کنیم و از هیاهوی انتخاباتی بگذریم، باید پرسید آنچه در برجام بود برای ما هم کاری کرد!؟ میدانیم که آژانس بینالمللی انرژی اتمی، چند روز قبل گزارش داد که ایران به همه تعهدات ناشی از برجام به درستی عمل کرده است. اما در نقطه مقابل چه خبر است؟ سوئیفت باز شد!؟ کسی از هزار السی که شخص رئیس جمهور در یک سخنرانی، صراحتاً از گشایش آن خبر داد، اطلاعی دارد!؟
این نه سخن کیهان، که سخن مسئولان رسمی بانک مرکزی و مقامات اتاق بازرگانی است که تاکنون حتی یک السی باز نشده است و آن سخنان نمایشی بود و کارکرد انتخاباتی داشت. از سوی دیگر، جز اجازه عکس یادگاری با ایرباس، هیچ تحریم دیگری هم که برداشته نشده است! اگر اینها را ثمره مهمترین دستآورد سیاست خارجی دولت یازدهم بدانیم، میتوان فهمید که چه اتفاقی افتاده و چرا باید نگران این حوزه بود و اگر جز آنچه گفته شد، ثمره عینی دیگری در کار است، خوب است گفته شود تا مردم در شادی آن سهیم باشند.
4- دولت مردان علاوه بر موارد مزبور تکلیف بسیار مهم دیگری هم دارند. اکنون سه سال است که کشور در رکود عمیقی که در تاریخ انقلاب بیسابقه است فرو رفته. شواهد تاریخی نشان میدهد که هیچ دولتی با حمله به رقبا و منتقدین و یا با ادعای پیروزی در انتخابات، نتوانسته بر این مشکل اقتصادسوز غلبه کند! باز هم براساس تجربیات علمی، بشری، حل این مشکل، به برنامهریزی دقیق، صداقت با مردم، پاکدستی، چشمپوشی از منافع شخصی و بستن کمر همت نیاز دارد و به جز این، هیچ راه دیگری وجود ندارد. اکنون اغلب کارشناسان، هشدار میدهند سال آینده رکود عمیقتر میشود و ممکن است رکود ساده به رکود تورمی تبدیل شود! معنی این حرف چیست!؟ آیا جز این معنی میدهد که عده بیشتری بیکار میشوند!؟ آیا جز این معنی را دارد که کارگاهها و کارخانههای بیشتری تعطیل میشود!؟ آیا جز این است که قیمت کالاهای اساسی بیشتر خواهد شد!؟ و آیا...
5- اما همه آنچه گفته شد و همه آنچه را مردم با همه وجود خود حس میکنند را مقایسه کنید با سخنان دیروز رئیس جمهور محترم در همایش روز صنعت خودرو: «با توجه به شرایط کشور که بعد از چند سال تحریم شدید غیرقانونی ظالمانه مسیر رشد و توسعه صنعتش دچار اختلالاتی شده بود لازم بود با منطق و بیان به دنیا بگوییم که مردم ایران، مردمی صلحخواه، امنیتدوست و خواهان همکاری و تعامل با مردم جهان هستند... در سال 92 مردم با صدای رسا به دنیا گفتند ما اعتدال را میخواهیم نه افراط را، ما تعامل با جهان را میخواهیم نه تقابل را، ما میخواهیم مشکلاتمان را با منطق و استدلال و پشت میز مذاکره حل و فصل کنیم... ما به ملت قول دادیم که مشکلات را پشت میز مذاکره در برابر قدرتهای بزرگ جهانی حل و فصل کنیم و حقوقشان را بازپس بگیریم و منطق را برای همکاری و توسعه جهانی به کار گیریم که آنچه وعده داده بودیم با همکاری و حمایت و پشتیبانی ملت ایران به انجام رساندیم.» ظاهراً که خبری از مشکلات مردم و آنچه گفته شد نیست و هنوز دولت در حال اثبات صلح دوستی ما به دنیاست! خوب اکنون که مدتی است دنیا فهمیده ما صلح دوستیم! اهل مذاکرهایم! برای اثبات آن قرارداد یکطرفهای را هم امضا کردیم و برای اثبات بیشتر، آن قرارداد را به تمامه اجرا کردیم و دل از صنعت هستهای بریدیم و میدان را به آنها واگذار کردیم، به قول طلاب «ثم ماذا»!؟ بعد چه!؟ آیا از اینهمه اثبات صلح دوستی، چیزی هم گیر ملت ایران آمده است؟ آیا حقیقت این نیست که سی ماه برای گفتن این حرفها کافی بود و حالا باید کاری کرد؟
اکنون، میتوان از دولت پذیرفت که با این اوصاف و در این شرایط خطیر، مشغول رجزخوانی برای پیروزی خیالی در انتخابات و حمله به اردوی رقیب باشد!؟ رقیب و دشمن اصلی همه مردم ما، نه فلان جناح سیاسی، که آمریکا و توطئههای بیپایان اوست. مشکل اصلی، نه از سر راه برداشتن فلان منتقد، که بیکاری و رکود و تعطیلی اقتصاد کشور است. میدان نبرد، نه صندوق رأی که کف کارخانهها و مزارع است، همان جا که زحمتکشترین مردم کشور با هزار امید و آرزو به آنجا میروند و هر روز چراغ یکی دیگر از آنها خاموش میشود. موضعگیریها و رفتار برخی دولتمردان، به گونهای است که هیچ مشکلی باقی نمانده و باید وقت و هم و غم خود را از چندین ماه قبل از انتخابات تا چند ماه بعد از انتخابات، صرف دخالت مستقیم و رقابتهای جناحی کرد! درست مثل دن کیشوت که هر روز سوار بر اسب میشد، لباس رزم میپوشید و در هیبت شوالیهای تمام عیار و آماده رزم ظاهر میشد. هر که او را میدید، تصور داشت که او قصد عزیمت به میدان جنگ دارد، اما در کمال ناباوری، او به جنگ آسیابهای بادی میرفت!
- دفاع از رأی مردم تهران
احمد مسجدجامعی عضو شورای اسلامی شهر تهران در ستون سرمقاله روزنامه ايران نوشت:
این روزها گروهی از کسانی که نتیجه انتخابات را نپسندیدهاند به فضای غیر اخلاقی در مواجهه با رفتار رأی دهندگان در تهران، دامن میزنند و آن را به مسائلی مانند سبک زندگی و حتی کارگزاری تأثیر عوامل انگلیس در ایران نسبت میدهند و به نکوهش شهروندان پایتخت میپردازند و مرکز ایران را به زعم خودشان با کوفه مقایسه میکنند. در این میان، اطلاعاتی نادرست درباره کوفه تکرار میشود که جای تصحیح آن، نوشته دیگریست. این در حالی است که شهروندان تهرانی خطایی نکردهاند که مستوجب چنین برخوردی باشند. بلکه بارها شعور سیاسی بالای خود را نشان دادهاند و تجلی آن را از جمله در شیوه رفتارشان در انتخابات اخیر، میتوان به وضوح دید. از صحبتها چنین بر میآید گویی انتخاب شدگان از کانال دستگاههای مختلف نظارتی و قانونی عبور نکردهاند و لابد انتظار دارند که از این پس به جای شورای نگهبان آنها تعیین کننده باشند. نتایج انتخابات مجلس و خبرگان، در تهران مشخص شده است. کسانی که بسیاری از مراکز قدرت و تقریباً همه رسانههای دیداری و شنیداری فراگیر را یکجا در اختیار داشتند، سهم قابلتوجهی در این انتخابات پیدا نکردند. با آنکه نامزدهای آنها در همان دور نخست تأیید شدند و زمان و امکانات آنها به حدی بود که دستکم در پایتخت، بر همه در و دیوار و درخت و تیرهای چراغبرق تنها تصویر و تبلیغات آنها آویخته شده بود. در کنار آنها، جریانات دیگر سیاسی بودند که با کمترین امکانات و بیشترین اتهامات و در بدترین شرایط در عرصه رقابت حاضر شدند.
کسانی که چند رده نخستین نیروهای خود را از دست داده بودند و صداوسیما پیوسته مثلاً خبرهایی را درباره وابستگی آنها به بیگانگان تکرار میکرد. اما رفتار و استقبال دور از انتظار مردم و نخبگان از انتخابات، پدیدهای بسیار قابلتأمل است. انتخاباتی که میزان اعتماد مردم تهران به رسانههای رسمی را زیر سؤال برد. درواقع آنچه در این عرصه اتفاق افتاد، نه تنها نشاندهنده حضور و افزایش مشارکت مردم و اعتماد متقابل مردم و نظام، بلکه نشانگر رشد و اعتلای فهم سیاسی جامعه و قدرت مدنی شهروندان تهرانی بود که پشتوانههای آن صد سال سابقه قانونگذاری پر فراز و فرود در کشور است. اینبار هر چند جامعه به کسانی رأی میداد که چندان آنان را نمیشناخت ولی مصمم بود برای پیشبرد و پیشرفت حیات مدنی و زندگی اجتماعی خود، باید به آنهایی که میشناسد رأی ندهد و از چهرههای جدید بهره گیرد. در واقع یک موضع سلبی موجب بهمیدان آمدن مردم شد.
از این نظر جانبداریهای همهجانبه رسانهها و تریبونهای رسمی و سنتی، جای قدردانی بسیار دارد! هر چند این به معنای نفی زحمات و خدمات برخی از نمایندگان پرتلاش، مؤدب و عاقل مجلس امروز نیست که در دوران ریاستم در شورای شهر چهارم در همینجا از حضورشان بهره بردیم. کمک به این امر را آنهایی کردند که بر خلاف انتظار مردم تهران نه تنها صلاحیت یکی از یاران نزدیک امام(ره) و نماینده رهبر معظم انقلاب و رئیس مجمع تشخیص مصلحت و رئیس پیشین مجلس خبرگان رهبری را برای قرار دادن در فهرست خود تأیید نکردند بلکه انبوهی از شایعات را دامن زدند.
سپس وضعیتی پیش آمد که به حمایت خواسته یا ناخواسته از گروههایی دست زدند که ادب و عقلانیتی را که در ذات مردم ماست نادیده میگیرند و رفتار و ادبیات «کلاهمخملی»ها را ترجیح میدهند. در کنار اینها، رد صلاحیت تعداد زیادی از نیروهای یک طیف سیاسی را باید ذکر کنیم که مردم تهران را بر سر غیرت آورد، زیرا بسیاری از متهمان به التزام نداشتن به اسلام و ولایت فقیه، در فضای اجتماعی امروز، افرادی موجه، فداکار، باایمان و پایبند به اسلام و انقلاب اسلامی تلقی شده و بعضاً از رزمندگان و جانبازان جنگ تحمیلی بودند. اما در وجه ایجابی، واقعیت آشکار دیگری وجود داشت که با همه روشنی، برخی علاقه دارند چشم بر آن ببندند.
شخصیتهایی که امتحان خود را پس داده و مورد اعتماد و اعتقاد مردم بودند، پشتوانه همان جریانی شدند که قرار بر نتیجهنگرفتن آنها بود. روحانی و دولتمردان مودب و پرتلاش او توانستند همدلی و همزبانی دولت-ملت را در سالی که به همین نام خوانده شد بود، در بهترین صورت ممکن با حضور پرشکوه مردم در پای صندوقهای رأی تحقق بخشند. آقای خاتمی نیز در این انتخابات موضع صریح و روشنی گرفت و پیامی به جامعه داد که با رفتار هوشمندانه و مدنی شهروندان تهرانی به گرمی، اجابت شد و با حضور پرشکوه مردم به بار نشست.
به هر حال این حضور فراگیر، منسجم، همدلانه و هدفمند نیز نشانهای دیگر از بلوغ سیاسی شهروندان پایتخت و نمادی از ارتقای فرهنگ شهرنشینی در کشور ماست. سخن خود را با آغاز پیام مقام معظم رهبری، که به شیوایی بیانگر اعتماد متقابل مردم و نظام است، به پایان میبرم که فرمودند: «خداوند دانا و توانا را سپاس که در آزمون بزرگی دیگر، ملت آگاه و مصمم ایران را به پیروزی رسانید و آنان توانستند برای سی و ششمین بار از آغاز انقلاب اسلامی در انتخاباتی سراسری، با عزم راسخ و شور و نشاط بهیاد ماندنی، حضور یابند و سرنوشت کشور را در مقطع کنونی رقم بزنند.»
هر کو نکند فهمی زین کلک خیالانگیز
نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد