کسی که فیلمی را تماشا کرده است میتواند در مورد آن قضاوت کند. خوبیها و بدیهایش را بگوید و در مورد شخصیتها و رفتارهایشان نظر بدهد.
به شرطی که فیلم را تماشا و درک کرده باشد، نه فقط دیده باشد. دیدن با تماشاکردن فرق دارد و زمانی که همراه با نگاهکردن، درک میکنیم، در حقیقت تماشا کردهایم.
تماشاکردن لذت عجیبی دارد. تماشای یک فیلم، یک کودک، یک خیابان و حتی یک آدم وقتی در افکار خودش سیر میکند، لذتبخش است. من حتی گاهی خندههای مادرم را تماشا کردهام.
وقتی تماشا میکنم به ذهنم فرصت میدهم زیباییها را ثبت کند و بعد روزهایی که بیحوصلهام میتوانم آنها را بهیاد بیاورم و سر حال شوم.
روزهای اسفند یکجور حس تماشاکردن در آدم به جا میگذارند. دلت میخواهد همهچیز را خوب ببینی و بهیاد بسپاری تا مبادا با تمامشدن سال، خاطرات خوب از یادت بروند. اسفند تلنگر میزند که فرصت کوتاه است و باید هر چه سریعتر از بَرکردنیها را مرور کنی و با ذهنی پُر از تماشاییها به استقبال نوشدن بروی.
پنجرهها را باز کردهام تا هوای خوب اسفند در خانه بپیچد. نسیمی که میوزد، در ذهنم میچرخد و تماشاییهایم را پر از حس خوب تازگی میکند. به چیدن هفتسین قرآنی فکر میکنم و به سبزهای که این روزها جوانه زده است.
به خاطراتی فکر میکنم که از تماشاکردن در ذهنم شکل گرفتهاند. با خودم میگویم سیبم و سرخ؛ سبزهام و سرسبز؛ ماهی کوچک تنگام و پر از شور تازگی. سفرهی هفتسینی در ذهنم وجود دارد که نسیم اسفند درونش ولولهای دلنشین میاندازد.
* * *
کسی وجود دارد که بیناست. تمام تماشاییها را دیده و خالق آنهاست. وقتی به کسی صفت بینا میدهیم یعنی بیشتر از هرکس دیگر میبیند و درک میکند و تنها یک نفر هست که درکی بالاتر از همه دارد. کسی که نور است. كسي كه هم در راه با ماست و هم در مقصد. کسی که ذات بهار از او سبز و زنده است.
* * *
از جانب پروردگار مهربان به آنان سلام گفته میشود* اولین سین هفتسینم در ذهنم مینشیند و سرم را بالا میگیرم. نسیمی که میوزد ادامهی سلامی است که خدا از آسمان نازل کرده است.
این سلام دلم را قرص میکند در آستانهی بهار. در آستانهی بهار خودم را، مسیرها و انتخابهایم را به او میسپارم که خبر از تماشاییهای پیشِ رو نیز دارد.
کسی که میبیند و درک میکند، میتواند قضاوت کند. قضاوت آینده را به دست خدای بینایم میسپارم و از سلام سبز او جوانه میزنم.
*سورهی یس، آیهی 58 (اولین سین هفتسین قرآنی)