رسانه نيست و تريبون عمومي كه «خود»ش كنار رود و رنگ بگيرد. ملاك و حجت، عقلهاي مستقر در قلب است كه چطور ارزيابي ميكند؛ اينكه آمدن مردم را پاس ميدارند و نعمت ميدانند يا نقمت.رهبري انقلاب فرمودند من را هم قبول نداريد، پاي صندوقها بياييد. رهبري از حق خود گذشتند چون ايمان داشتند كه اول حضور مردم است كه اين انقلاب را نگه ميدارد و بعد انتخاب آنها.
اما در همان ايام، بازيگران صحنه انتخابات درباره مشاركت مردم چه نظري داشتند؟ آيا حاضر بودند از حق خودشان بگذرند اما مشاركت بالا رود؟
نه در جلوتهاي رسانهاي بلكه در خلوتشان اگر كسي را دعوت به حضور در انتخابات ميكردند اما آن فرد حاضر نبود به جريان متبوع آنها رأي دهد، بازهم براي حضورش پاي صندوق رأي اصرار ميكردند؟ پاسخ به اين سؤال ملاك خوبي براي صداقت است؛ هرجرياني به وجدان سياسي خودش رجوع كند.
مردمگرايي شعار و لقلقه زبان اهل سياست نيست. مردم و نقش مردم ريشه در الهيات و فلسفه توحيدي ما دارد. براي همين نيز امام وصول از كثرت خلق به وحدت خالق را هموار و سهل ميدانند. تا آنجا كه ميفرمايند: «تا نفس ميكشم به شما خدمت ميكنم» اين نگاه متعالي به مردم كجا و شعارهاي دروغين دمكراسي در غرب كجا. مردمسالاري ديني روح اين انقلاب است. چنين تعابير بلندي است كه رهبري ميفرمايند: هرجا مردم ميآيند دست خدا هم هست و يا خدا را ميبينم و به مردم اعتماد ميكنم. هر كس و هرجرياني از اين ساحت انقلاب فاصله بگيرد، بدون شك زمين ميخورد.
انتخابات تمام شد. منتخبين مردم مشخص شدند. هر گروهي به وجدان سياسي خودش مراجعه كند و ببيند چه نگاهي به مردم دارد. پيروز رقابت با خود فكر كند اگر شكست خورده بود باز هم مدح مردم ميگفت. شكستخوردگان انتخابات ببينند در مورد رأي مخالف مردم چه فكر ميكنند؟
طي اين چند روز حرفهايي پراكنده و نادر اما تلخ شنيده شد كه به سبب خلجانش در دل ناقلانش پنهان نماند و به زبانها كشيده شد. اينكه تحليلهايي ازاين دست كردند كه مردم ما از آرمان و ارزشها دور شدند كه عدهاي شكست خوردند. يا سبك زندگيشان غربي شد، كه به رقباي ما اعتماد كردند و حرفهاي ديگر از اين دست. اين حرفها ناشي از 2اشتباه اساسي است؛ اول عدماعتماد واقعي به اكثريت بيرنگ مردم و دوم يكيپنداري جريان متبوع سياسي با آرمانهاي انقلاب. اتفاقا مردم ما اهل آرمانند؛ فقط به هزار و يك دليل به يك جريان سياسي اعتماد نكردند.
رهبر انقلاب تعبير بسيار زيبا و لطيفي درباره خانمهاي كمحجاب دارند؛ چنان كه در ديدار با روحانيون فرمودند كمحجابي اگرچه نقص است اما نه دل، بلكه جان او دلباخته اين آرمانهاست. آرمانهاي اين انقلاب شعارهاي ساختگي امروز و ديروز و اين و آن گروه سياسي نيست. ارزشهاي ما ريشه در فطرت اين مردم دارد، غبار بگيرد؛ از بين نميرود. استكبارستيزي ريشه در ظلمستيزي آنها دارد و دوست داشتن مستضعفين را از فطرت عدالت جويشان گرفتهاند. مگر با عرفيشدن و غربيگرايي فطرت تغيير ميكند؟
مسئله اين است كه تنها رأي اين مردم، همراه با يك گروه سياسي نشده است. اين شكستها نتيجه كمكاري و اهمالهاست كه بهجاي توجه به دل آرمانگراي آنها و دلباختگيشان به ارزشها، از متن مردم فاصله گرفته شد تا سلب اعتماد شود.
شكست سياسي يك گروه را به پاي انحراف مردم از آرمانها گذاشتن، نهايت كجسليقگي است؛ نهايت كفران نعمت و قدرنشناسي است. اين مردم همانهايي هستند كه چند سال پيش به يك گروه ديگر سياسي رأي دادند اين مردم همانهايي هستند كه در تمامي مراسمهاي مذهبي و معنوي شهر حضور هنگامهساز داشته و دارند. اما از بدفهميهاست. مشكل از آنجايي است كه حضور شورآور مردم در تشييع جنازه شهداي غواص را بهحساب حمايت از يك جريان سياسي گذاشتيم. افتخار حضور گسترده مردم در راهپيماييها را خرج يك گروه سياسي كرديم. اعلام برائت آنها از استكبار را پاي شعارهاي سياسي يك حزب نوشتيم. طبيعي است كه امروز رأي مردم را باور نكنيم و تفسير و تأويل بر انحراف كنيم.
راه پيروزي و نصرت كنار مردمبودن است. آنها كه شكست خوردند به بازگشت فكر كنند و آنها كه پيروز شدند به مراقبت؛ كه قدرتنشيني، آنها را از مردم دور نسازد. مردم تهران تنها براي پايداري و پيشرفت كشور پاي صندوق آمدند و با اتكا به همه آرمانهايشان به يك گروه اعتماد كردند، انشاءالله كه منتخبين مردم با قدرشناسي خاضعانه، تمام همتشان را خالصانه خرج اين مردم و آرمانهايشان سازند.