متاسفانه در فضاي سياسي و خبري كشور ما زيباييها كمتر ديده و يا گفته ميشود. اگر عارف شيراز افتخار ميكرد كه «ديده نيالودهام به بد ديدن»، خيلي از ما عادت كردهايم كه خوبيها را نبينم و نگوييم؛ بگذريم از اينكه برخي هم اساساً خوبيها را نيز با عينك بدبيني، زشت ميبينند.
سپهر سياست در كشور ما، خوشبختانه ستارههاي درخشاني از اخلاق هم دارد كه بايد ديده شوند و بهعنوان «نجم هدايت» راهنماي عمل ما باشند. حضرت آيتالله محمد يزدي يكي از درخشانترين اين ستارهها است كه پيش از اين بارها به ويژگيهاي برجسته و از جمله عدالت و آزادگي ايشان تصريح كردهام.
بيش از 14سال است كه از نزديك شاهدم كه چگونه از حقوق مخالفان خود نيز دفاع ميكند و برخلاف برخي پندارها، انصاف و آزادانديشي را در خود جمع كردهاند. قصد مبالغه و مداهنه ندارم (و خدا بر آنچه ميگويم شاهد است)، اما سخنان ايشان در جلسه ديروز مجلس خبرگان رهبري از درسهاي كمنظير اخلاقي است كه سكوت درباره آن، كفران نعمت است.
من واقعا قصد ورود در انتخابات اخير مجلس خبرگان رهبري را نداشتم، اما توصيه و تشويق بزرگان مرا به پذيرش آن دعوت كرد. آيتالله يزدي (و نيز آيتالله مومن) از جمله اين بزرگواران بودند كه با كرامت و بلندنظري، حضور اين بنده ناچيز را ضروري ناميدند و حتي از تصور انصراف نيز برحذر داشتند.
پس از اعلام نتيجه انتخابات و تلخيها و بداخلاقيهايي كه ديديد و ديديم، در نخستين جلسه شوراي نگهبان منتظر بودم تا واكنش همكاران را ببينم.
آيتالله يزدي رأي نياورده بود، اما با همان جديت و نشاط سابق، و بهرغم كسالت و بيماري، مشغول كار بودند، و بدون آنكه بگذارند من سخني بگويم با رويي گشاده و صميمانه انتخاب مرا تبريك گفتند، و از روي محبت و حسن ظن فرمودند: «خدا ميداند كه من تا چه اندازه از انتخاب شما خوشحال شدم.» ايشان جملات محبتآميز ديگري نيز داشتند و افزودند كه: «سالها است منتظر چنين روزي بودم. حضور شما در خبرگان، هم ضرورت دارد و هم مفيد است...»
آيتالله يزدي نكتهها و خاطرههايي را نيز بازگو كردند و با فروتني تمام وعده كردند كه «من همه تجربيات خود را دراختيار شما قرار خواهم داد.» اين بزرگمنشي در حالي بود كه در رسانهها سخن از انصراف تحميلي برخي منتخبان براي ورود ايشان در مجلس خبرگان گفته ميشد.
برخي دوستان پيشنهاد كردند كه با انتشار اين سخنان هم به اين شايعات پاسخ داده شود، و هم به برخي داوريهاي عجولانه و سطحي كه خلاف مروت و اخلاق بود. اما آن را به اين دليل نپذيرفتم كه از فروتني يك عالم مجاهد بهره شخصي برده نشود. ولي علني كردن اين سخنان آن هم در آخرين نطق رسمي در اجلاس خبرگان، به اين احتياط پايان داد.
اكنون تنها جاي سپاس و درسآموزي است؛ «ور نه پاي من كجا وين راه بيپايان كجا؟!» از حضرت ايشان، و نيز از آيتالله مومن و ديگر بزرگان قوم، متواضعانه سپاسگزارم، و خود و ديگران را به درسآموزي از اين رفتارهاي اخلاقي و سياسي سفارش ميكنم.