2. اپليكيشن «ميماسانا» را دانلود كرده و روي گوشي خود نصب كنيد. اين اپليكيشن كارش اين است كه تشخيص ميدهد كي عيدي ميدهد و كي نميدهد.
يعني اگر دوربين را روي چهرهي آدمها نگه داريد در عرض سه سوت به شما خواهد گفت از اين بزرگوار چيزي به شما ميماسد يا نميماسد؟ براي همين اسمش ميماسانا است.
3. به دليل فوت ناگهاني ماهيها، در صورت امكان ماهي قرمزتان را بيمهي عمر كنيد. يا از اين ماهيهايي بخريد كه «گارانتي تعويض در صورت فوت» دارند.
4. زرنگ باشيد. از همين حالا براي خودتان حساب بانكي باز كنيد. سپس شمارهي كارت خود را روي برگهاي مقابل رمز واي فاي بنويسيد. از اين برگه به مقدار كافي تكثير كنيد و وقتي مهمانها آمدند به دستشان بدهيد. مثلاً بنويسيد رمز: 335353 در ضمن عيدي ما يادت نره.
5. نظر به اينكه سال جديد سال ميمون است، براي جلوگيري از كنايههاي اين و آن سعي كنيد روز سيزدهبهدر از هيچ درختي بالا نرويد.
«فري چاخانيان»
- ارشميدس و آقاي بامرام
ارشميدس و باباش رفته بودند عيدديدني. دوست بابا چايي تعارف كرد، اما يادش رفت به ارشميدس تعارف كند. بگذريم كه ارشميدس اصلاً چاي دوست نداشت.
دوست بابا شيريني و شكلات تعارف كرد، آنقدر حواسش به حرفهاي بابا بود كه يادش رفت ظرف شيريني و شكلات را جلوي ارشميدس بگيرد. البته ارشميدس شيريني و شكلات خيلي دوست داشت.
بابا و دوستش كلي ميوه و شكلات و آجيل خوردند، ولي باز هم سر ارشميدس بيكلاه ماند.
ارشميدس دلش ميخواست خجالت را كنار بگذارد و يكي از آن خوشمزههايش را بردارد، ولي وقت تمام شد. باباي ارشميدس به ساعتش نگاه كرد و گفت: «خب ديگه بيشتر از اين مزاحم نميشيم. ارشميدسجان پاشو بريم.»
دوست بابا كه آدم با مرامي بود، گفت: «كجا ارشميدسجان وايسا كارت دارم!» و يك اسكناس خشك و تانخورده به ارشميدس داد. ارشميدس به شيريني ها نگاه كرد و گفت: «بابا باز هم از اين دوستها داري كه نقدي حساب كنند؟»
دوست بابا كه نگاهش به بشقاب خالي ارشميدس افتاد، هم خجالت كشيد و هم خندهاش گرفت. مرامش فوران كرد و بابت شيرين زباني ارشميدس يك اسكناس ديگر كف دستش گذاشت.
نيش ارشميدس تا دمدماي گوشش كش آمد. دوست داشت يك چيز ديگر بگويد و بازهم عيدي بگيرد، ولي زبانش از خوشحالي بند آمد و مخش بدجوري هنگ كرده بود.
«آهوي دشتي»
سال ميمون بود، براي عرض تبريك گل ميمون هديه كرد.
ميمونها ماشين عروس خودشان را با گل ميمون تزيين ميكنند.
ميمونها به مهماني نميروند؛ به ميموني ميروند.
تنبل خانهتکانی کرد، آب از آب تکان نخورد.
وقتی درخت مصنوعی گل داد، اسباببازیهای پلاستیکی بهار را باور کردند.
عیدی خانم بهار به آدمبرفی یک دست لباس گلگلی بود.
مشق بهار نوشتن صد صفحه شکوفه بود.
يخچال زمستان خراب شد، بردندش تعميرگاه بهار.
درخت پیر جوانه زد.
قبل از عيد وضع آجیل فروشها توپ است، بعد از عید وضع دندانپزشکان.
«شادي گلابي»
تصويرگريها: فاطمه ابوليفرد
- اين همه دلواپس پولت نباش
سعيده موسويزاده
بشنو از من چون حکایت میکنم
من که از جیبم شکایت میکنم
گفت بابا، پول کمتر خرج کن
لااقل از جیب مادر خرج کن
گفت من هم مثل تو هستم پسر
دست خالی سال را بردم به سر
سال نو میآید و عیدی بگیر
قوم مادر را اگر دیدی بگیر
دست من بسپار چون امن است جاش
اینهمه دلواپس پولت نباش
من اطاعت کردم و دادم به او
عیدی خود را بدون گفتوگو
حیف قولش را ولی از یاد برد
پول بادآوردهام را باد برد
بعد تعطیلات پولم دود شد
هستی یک سال من نابود شد
- تو كه واسه خودت كلي عددي معني عيدو بلدي؟
عباس تربن
عید یعنی عیدی و پول و پَلِه
زندگی، منهای درس و مسئله
عید یعنی خواب نامحدود و تخت
ناگهان راحتشدن از هرچه سخت
یعنی اینکه بیخیالِ امتحان
خواندنِ شعر و رمان و داستان
دیدن و بوسیدنِ فامیلها
خوردنِ شیرینی و آجیلها
فارغ از اینترنت و دور از جهان
دور هم، سرگرمِ بازیهای فان!
خنده و دیوانهبازیهای خوب
شیطنت از صبح تا لنگ غروب
عید یعنی لحظههاتان زنده باد
عیدتان لبریز معناهای شاد
- فصل صيد پسته از آجيل شد
رضا احسانپور
عید آمد، مدرسه تعطیل شد
فصل صید پسته از آجیل شد
عید یعنی صبح تا شب، عشق و حال
بیخیال درسخواندن، بیخیال!
میکنم عیدی از این و آن درو
اسکناس تانخورده، تازه، نو
فیلمهای سینمایی را نگو
چشمهایم میشود عین لبو
سیزده را هم تهش در میکنم
میشوم آمادهی مشق و قلم!
- محض دل مورچهها
شيلان صلاح
محض دل مورچهها هم که هست
اول عیدی درِ قندان شکست
مورچهها دور سر حبهقند
ذرهای از گوشهی آن میکَنند
تخمه و آجیل که خوردی، عزیز
یک، دو، سهتا روی زمین هم بریز
خامه که چسبید لب بینیات
ریخت زمین تکهی شیرینیات
پاک نکن فرش و موکت را، ببین
مورچهها منتظر اندر کمین
قطرهی شربت که ز لیوان چکید
مورچهجان زود به سویش دوید
مورچه در حسرت یککم شکر
باز برو هی در قندان بخر