اين جنايت 24آذر سال 85در شرق تهران رخ داد. آن روز مأموران كلانتري نامجو در جريان يك درگيري خونين قرار گرفتند و راهي محل حادثه شدند. پسر18سالهاي در يك درگيري با ضربه چاقويي كه به شكمش وارد شده بود زخمي شده و به بيمارستان انتقال يافته بود. كارآگاهان در تحقيقات ميداني پي بردند كه پسر مجروح از چند روز قبل با پسرجواني به نام شايان كه با هم بچه محل بودند اختلاف پيدا كرده بود.
به گفته شاهدان، درگيري آنها تنها بهخاطر چشم در چشم شدن بود كه همين باعث بگو و مگو و مشاجره لفظي آنها شده بود. اختلاف آنها ادامه داشت تا اينكه با هم قرار دعوا گذاشتند. روز حادثه هر دو طرف با تعدادي از دوستانشان در محل درگيري حاضر شدند كه در اين ميان يكي از آنها زخمي شد. هنوز ساعتي از شروع تحقيقات پليسي نگذشته بود كه از بيمارستان خبر رسيد پسر مجروح بر اثر شدت جراحت وارده و خونريزي جان باخته است.
بدينترتيب پرونده جنايت تشكيل شد و تيمي از كارآگاهان جنايي وارد عمل شدند تا قاتل فراري را به دام اندازند. كارآگاهان در نخستين قدم به تحقيق از شاهدان درگيري مرگبار پرداختند. يكي از آنها به مأموران گفت:داخل مغازه بودم كه ناگهان صداي چند جوان كه بهنظر ميرسيد عصباني هستند توجهم را بهخود جلب كرد. وقتي آنها را زيرنظر گرفتم متوجه شدم كه تمام آنها چاقو و قمه در دست دارند و گويا منتظر كسي هستند. آنها سركوچه ايستاده بودند و خيلي بههم ريخته بودند.در ميان آنها شايان را شناختم كه از بچههاي محل بود. همان لحظه بود كه خودروي پرايدي با چند سرنشين رسيد. پس از آن درگيري آنها شروع شد بهطوري كه يكي از سرنشينان پرايد زمين خورد و شايان با چاقو ضربهاي به شكم او زد. بعد همگي از محل فرار كردند و سرنشينان پرايد دوست زخمي خود را به بيمارستان رساندند.
كارآگاهان در ادامه به تحقيق از يكي از بستگان مقتول كه در درگيري شركت داشت پرداختند. او چنين گفت: مقتول و شايان از چند روز قبل با هم اختلاف داشتند. حتي چندين بار براي هم خط و نشان كشيده بودند و بگو مگو داشتند. تا اينكه روز حادثه با مقتول و يكي ديگر از دوستانم سوار بر ماشين بوديم كه شايان و دوستانش درحاليكه چاقو و قمه داشتند سد راهمان شدند. آنها ما را از خودرو پياده كردند و با هم درگير شديم. پس از آن شايان زير پاي مقتول زد و وقتي او روي زمين افتاد با چاقو به شكمش ضربه زد.
تحقيقات كارآگاهان براي دستگيري شايان عامل اصلي جنايت ادامه داشت تا اينكه چند روز بعد او به دام پليس افتاد. پسرجوان وقتي در شعبه 71دادگاه كيفري پاي ميز محاكمه رفت جنايت را گردن گرفت و تقاضاي بخشش كرد. او كه بسيار نادم و پشيمان بود چنين گفت: اين درگيري بهخاطر يك مسئله پيش پا افتاده رخ داد و من هرگز فكر نميكردم براثر يك لحظه عصبانيت دست به جنايت بزنم.
در جلسه دادگاه اولياي دم خواستار قصاص متهم شدند و قضات رأي به قصاص وي دادند. حكم در شعبه 27ديوان عالي كشور تأييد شد و براي انجام مقدمات اجرا به شعبه اجراي احكام دادسراي جنايي تهران فرستاده شد. درحاليكه متهم در يك قدمي چوبه دار قرار داشت هيأت صلح و سازش دادسراي جنايي تهران دست بهكار شد تا اينكه در روزهاي پاياني سال موفق شد از اولياي دم رضايت بگيرد. خانواده مقتول اعلام كردند كه بهخاطر نزديك شدن به نوروز و شب عيد، پس از گذشت 9سال جوان محكوم به قصاص را بخشيدند..با گذشت اولياي دم از قصاص، متهم از مجازات مرگ رهايي يافت تا بهزودي از لحاظ جنبه عمومي جرم محاكمه شود.