1-روي آوردن به شغلهاي كاذب ناشي از فقر است. وقتي 30 تا 40درصد از جمعيت جامعه زير خط فقر قرار دارند و درآمد كافي براي گذران زندگي كه ناشي از يك شغل مناسب باشد، ندارند. بنابراين براي اينكه بتوانند امرارمعاش داشته باشند و حداقلها را براي خانواده خود فراهم كنند بهطور آبرومندانه به مشاغل غيررسمي ازجمله دستفروشي كالا رو ميآورند.
2-در زيرمجموعه مسئله فقر بايد به موارد مختلفي اشاره كرد كه نشانههاي فقر در آن نمايان است و همين موضوع شغلهاي كاذب را رونق بخشيده است. بهعنوان مثال بايد به وضعيت بازنشستگان اشاره كرد. طبق اقرار سازمان تامين اجتماعي حدود 70درصد از مستمريبگيران اين سازمان، حداقل دستمزد را دريافت ميكنند. اگر فاصله اين ميزان دستمزد با خط فقر را مورد توجه قرار دهيم، نتايج نگران كنندهاي بهدست ميآيد. خط فقر براي يك خانواده 3.5نفري در تهران حدود 2.3ميليون تومان برآورد ميشود. بنابراين برخي افراد براي پركردن شكاف عميق ميان حداقل دستمزد به شغلهايي نظير دستفروشي رو ميآورند.
3-مسئله ديگر در مورد نياز به اشتغال در مورد جمعيت روستايي صادق است. اگر به آمارهاي 2سرشماري دقت شود، مشاهده ميكنيم كه جمعيت روستايي كشور دائما كوچك شده است. خشكساليها، بيتوجهي به محور قرار گرفتن كشاورزي و عدمدرآمد مكفي ناشي از فعاليتهاي كشاورزي منجر به كاهش جمعيت روستايي شده است. بر اين اساس برخي روستاييان به حاشيه شهرها مهاجرت ميكنند و براي ورود به بازار كار از مشاغل دستفروشي آغاز ميكنند.
4-نكته ديگري كه ميتوان در مسئله دستفروشي مورد توجه قرار داد، نرخ بالاي بيكاري در كشور است. به اقرار مقامات رسمي حدود 3.5ميليون نفر بيكار در كشور داريم كه فرصتهاي شغلي مناسبي برايشان وجود ندارد. به عبارتي ميتوان تفسير كرد كه برخي از فارغالتحصيلان كه براي خود منزلت اجتماعي قائل هستند و حاضر به پذيرش برخي شغلهاي سخت و زيانآور كه مهاجران ساير كشورها انجام ميدهند، نيستند، بهطور فصلي در ايامي نظير شب عيد به مشاغلي نظير دستفروشي روي ميآورند.
5-نكته ديگري كه ميتواند در نشر جريان دستفروشي مؤثر باشد، سختگيريهايي است كه از سازمان امور مالياتي و تامين اجتماعي به فعاليتهاي رسمي اقتصاد وارد ميكنند. با اين فشارهاي سنگين، ممكن است شبكههايي براي فروش كالا و خدمات به روش غيررسمي شكل بگيرد.
- كارشناس بازار كار