سعید علیخانی تحلیلگر مسائل بینالمللی در ستون سرمقاله روزنامه ايران با تيتر«ادعایی که قطعنامه نشد» نوشت:
جلسه شورای امنیت سازمان ملل متحد که برای بحث درباره آزمایش موشکی ایران برگزار شده بود، بدون نتیجه پایان یافت. اگرچه، «ویتالی چورکین» نماینده روسیه درسازمان ملل، دراین جلسه مخالفت «کرملین» را با تحریم ایران اعلام کرد و «موگرینی» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز خبر داد که هیچیک از وزیران امور خارجه کشورهای عضو این اتحادیه خواستار تحریم ایران برای برنامه موشکیاش نشدهاند اما چه علتی طرفداران تحریم ایران را ناکام گذاشت؟
همانگونه که حمید بعیدینژاد نیز پیشترطی یادداشتی یادآوری کرده بود: «روند تصمیمگیری در شورای امنیت از 4 طریق صورت میگیرد: ١- قطعنامه، ٢- بیانیه رئیس شورای امنیت، ٣- بیانیه مطبوعاتی شورای امنیت و ٤- یادداشت رئیس شورا که نوعی گزارش دهی به شورای امنیت از سوی رئیس میباشد. بجز قطعنامه و یادداشت که اصلاً در مورد بحث موشکی ایران موضوعیت ندارند، انتخابهای دوم و سوم هم به هیچوجه توسط شورای امنیت در خصوص بررسی بحث آزمایش موشکی ایران نافذ نیست، چرا که قطعنامه 2231شورای امنیت که مبنای حقوقی بررسی موضوع در شورای امنیت است فقط به ایران توصیه نموده است که از توسعه موشکهایی که توانایی حمل کلاهکهای سلاح هستهای را دارند خودداری کند.»
«توصیه» مورد اشاره بعیدینژاد در نقل قول پیش گفته، درواقع ناظر به عبارت «فرا میخواند در قطعنامه 2231» است که در نتیجه تلاش هوشمندانه تیم مذاکرهکننده هستهای از عبارت: «تصمیم میگیرد» قطعنامه 1929به چنین عبارت حقوقی غیر الزامآوری تبدیل شد. نکته قابل توجه دیگری که در این تغییر وجود دارد و کمتر بدان پرداخته شده این است که قطعنامه 1929ناظر به: «موشکهایی بود که قادر به حمل سلاح هسته ای» بودند اما در قطعنامه 2231این عبارت نیز به: «موشکهای طراحی شده برای...» تبدیل شد.
به عبارت دیگر بر اساس قطعنامه جدید که حاصل تلاش تیم مذاکرهکننده در شرایط سخت دوران مذاکرات بود، حتی اگر موشکی توانایی حمل کلاهک را داشته باشد اما در کلاس موشکهایی که برای این منظور طراحی شدهاند، نباشد بازهم مشمول تحریم نیست چه برسد به اینکه بدانیم در این صورت هم قطعنامه جدید صرفاً درخواستی غیر الزام آور است. بجز این نباید از یاد برد که عبارت: «همه اقدامهای لازم» در قطعنامه 1929 -که معطوف به همه گزینههای روی میز به عنوان مجازات تخطی ایران از مفاد قطعنامه بود- در قطعنامه 2231بالمآل حذف شد و از همه مهمتر اینکه موضوعیت محوری : «موشکهای بالستیک» با جابهجایی از متن اصلی به ضمیمه B قطعنامه عملاً به حاشیه رفت.
این همه نکته بینی و ظرافت که کارشناسان متعهد کشورمان بهدور از هیاهو و باوجود برخی نامهربانیها در نظر گرفتند و موفق به گنجاندن آن در متون مهم حقوقی شدند، این روزها و در جریان آزمایشهای دفاعی موشکی سپاه، کارآمدی خود را نشان داد بااین همه اما از زمان تصویب قطعنامهها و لغو تحریمها، برخی بیانصافانه همه این جزئیات و دستاوردها را نادیده گرفتند و چنین القا کردند که قطعنامه 2231، تداوم محدودیتهای پیشین است و انگشت اتهام را به سمت دولت گرفتند. برای نمونه عباس عراقچی در مصاحبه با خبر نیمروز شبکه اول سیما گفته بود «شورای امنیت موضوع محدودیت در فعالیتهای موشکی را نه تحت ماده 41 و نه فصل هفت بیان نمیکند و فقط به عنوان یک خواسته آن را مطرح میکند. این قطعنامه با همه مواردی که در آن است و محدودیتهایش مرزبندی مشخصی با توافق دارد اگر درباره مواردی در قطعنامه باشد که در توافق نباشد نقض آنها توسط ایران نقض توافق به حساب نمیآید.»
این سخن عباس عراقچی اما بارها و بارها از سوی برخی سایتها مورد تردید قرار گرفت چنانکه یکی از این سایتها چند روز پیش از برگزاری جلسه نافرجام اخیر شورای امنیت نوشت: «در خصوص بند 7 اجرایی از قطعنامه 2231، هر چند مذاکرهکنندگان ایرانی خشنود هستند که با وجود آنکه کل بیانیه ذیل ماده 41 از فصل هفتم منشور سازمان ملل آمده و نقض آن مساوی با تهدید صلح و امنیت جهانی است، توانستهاند موضوع موشکهای بالستیک را در این بند با لفظ called upon (فراخوانده میشوند) استثنا کنند، اما به نظر میرسد با این دوگانگی دست امریکا و متحدانش برای تفسیر به رأی بازگذاشته شده است.
نباید فراموش کرد ایران توافق را با 5 عضو دائم شورای امنیت یا بهتر بگوییم از ما بهتران جهان امضا کرده، کسانی که همواره در لابیگری در مجامع خود ساخته بینالمللی دست برتر را داشتهاند و با لابی قدرت و ثروت توانستهاند آرای ظالمانهای علیه همه کشورهای مختلف جهان صادر کنند. و اکنون نیز به وسیله قطعنامه شورای امنیت ملزم به اجرای چیزی شده که به طور قطع عدم اجرای آن در شرایطی که یک طرف دعوا و قاضی آن واحد هستند برای ایران ارزان تمام نخواهد شد.»
استفاده از عبارت: «از ما بهتران» در مورد قدرتهای جهانی بویژه امریکا و تردید در منقحترین بیانات و مستدلترین سخنانی که اعضای برجسته تیم مذاکرات هستهای کشورمان مطرح کردهاند، در حالی مورد استفاده قرار میگیرد که این جریان همچنان عبارت «کدخدا» را بدون اشاره به مقدمه و مؤخره آن، دستاویز حملات خود علیه دولت و رویکرد تنش زدایانه آن میکنند بدون در نظر گرفتن این واقعیت که ناکامی موافقان تحریم در جلسه اخیر شورای امنیت تأکید دوبارهای بر توان کارشناسان داخلی و کارآمدی رویکرد تعاملی دستگاه سیاست خارجی است.
بنابراین میتوان ادعا کرد که بینتیجه ماندن جلسه شورای امنیت، بار دیگر ثابت میکند بدبینی و قدرناشناسی نسبت به کارگزاران سیاست خارجی کشورمان و تأکید اشتباه بر اینکه «قطعنامههای جدید مانع انجام آزمایش موشکی ایران است» تا چه حد با غرور ملی و منافع ملی کشورمان زاویه دارد آن هم در شرایطی که کشورهایی، آزمایشهای موشکی اخیر ایران را ناقض قطعنامه 2231 نمیدانند و جلسه شورای امنیت نیز بواسطه نبود مبانی حقوقی به جایی نمیرسد.
- نشاط در طبیعت عدالت در معیشت
محمدتقی فاضلمیبدی-عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:
بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار/ خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار/ این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود/ هرکه فکرت نکند، نقش بود بر دیوار/ خبرت هست که مرغان سحر میگویند/ آخر ای خفته سر از خواب جهالت بردار
از غزلهای زیبا و دلنشین سعدی، غزل بالاست كه در وصف بهار و طبیعت و به مناسبت سال نو سروده شده است. برابری روز و شب و بیتفاوتی در لیل و نهار گویای نشاط و تعادلی است كه در ایام بهار در زیبایی طبیعت رخ مینماید. به قول حافظ: چه جُورها كه كشیدند بلبلان از دی / به بوی آنكه دگر نوبهار باز آید
حافظ همچنین برافروختن چراغ دل را در گروِ نسیم باد نوروزی میداند: ز كوی یار میآید نسیم باد نوروزی / ازین باد ار مدد خواهی، چراغ دل برافروزی
دستكم در این بخش از جغرافیا، روز و شب به برابری میرسد و جور سرمای سوزناك دی جای خود را به بهار و آواز بلبلان و زیبایی غنچهها میدهد و بلندی روزها و كوتاهی شبها تا ماه تیر ادامه مییابد. عارفان و شاعران از تحولاتی كه در طبیعت رخ مینماید یا از زیباییهایی كه در سراچه هستی جلوه میكند، سوژهها و بهرههای زیبایی برگرفتهاند که نمونههای آن خارج از حوصله این نوشتار است. در این یادداشت موجز بر آنم تا درس دیگری از تعادل روز و شب و نشاطی كه در آغاز فصل بهار رخ مینماید، بیاموزم و آن، تعادل و نشاطی است كه در زندگی و معیشت آدمیان باید وجود داشته باشد.
نیك میدانیم كه زندگی انسانها براساس نشاط و هماهنگی قوانین در طبیعت و تعادل برابری در معیشت پای گرفته است و خالق هستی جهان و هرچه را در او هست، بر پایه قسط و میزان قرار داده است. دور فلكی یكسره بر منهج عدل است/ خوش باش كه ظالم نبرد راه به منزل (حافظ)
قرآن كریم به آدمیان امر كرده است: و اقیموا الوزن بالقسط ولا تخسروا المیزان. میزان را براساس عدالت استوار بدارید؛ چراكه پیشازآن جهان هستی را چنین تبیین مینماید. قوانین زندگی باید براساس عدالت قوام و استوار شود. مفسرین گفتهاند: «میزان» به معنى هرگونه وسیله سنجش است، سنجش حق از باطل، سنجش عدالت از ظلم و ستم و سنجش ارزشها و سنجش حقوق انسانها در مراحل و مسیرهاى مختلف اجتماعى. در آیه بعد نتیجهگیرى جالبى از این موضوع كرده، مىافزاید: «هدف از قراردادن میزان در عالم هستى این است كه شما هم میزان را رعایت كنید و در آن طغیان نکنید» (أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزانِ). زیبایی نظام تكوین و طبیعت در این است كه هر چیزی براساس عدالت در جای خود قرارگرفته و ذرات و موجودات عالم در مدار خود حركت میكنند. «و كل فی فلك یسبحون ». به قول شیخ محمود شبستری در گلشن راز:
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست
كه هر چیزی به جای خویش نیكوست
خداوند میخواهد این زیبایی و نشاط و عدالت در طبیعت را به زندگی آدمیان سرایت دهد و ظلم و طغیان و بینشاطی و افسردگی را از جامعه بشری بزداید؛ یعنی نظام شریعت و معیشت باید هماهنگ نظام طبیعت باشد. پیامبر (ص) در وصف جهان چنین میفرماید: «بِالعَدلِ قَامَتِ السَّمَاوَاتِ وَ الاَرض» (كافی، ج٥: ص٢٦٦). «زمین و آسمانها به واسطه عدالت بپا داشته شدهاند» براساساین قرآن كریم به انسانها دستور میدهد: «اِعدِلُوا هُوَ اَقرَبُ لِلتََّقوَی»، «عدالت پیشه كنید تا شما را به تقوا نزدیك كند» (مائده/ ٨) و یا: «و اذا قلتم فاعدلوا» (انعام/١٥٢)
هنگامی كه سخن میگویید، عدالت را رعایت کنید. علت اینكه ادیان بر تحقق عدالت تأكید کردهاند و از فلسفههای نزول وحی و ایجاد بعثت انبیا، ایستادگی آدمیان بر سكوی عدالت دانسته شده است، برای اینكه فقدان عدالت در معیشت آدمیان تقابل و رویارویی با نظام تكوین است و در نتیجه گردش زندگی خارج از مدار و ناموس طبیعت است و جامعه را به هم میریزد. غالب جنگها و انقلابهایی كه در جهان رخ داده است، به خاطر فقدان عدالت و وجود ظلم بوده است. قرآن كریم به این سنت تاریخی تصریح دارد: وَ تِلْكَ الْقُرَى أَهْلَكْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُواْ وَ جَعَلْنَا لِمَهْلِكِهِم مَّوْعِدًا (كهف/ ٥٩) این شهرها و آبادیهایی است که ما آنها را هنگامی که ستم کردند، هلاک نمودیم و برای هلاکتشان موعدی قرار دادیم (آنها ویرانههایش را با چشم میبینند و عبرت نمیگیرند). حافظ در چند جا و سعدی با نگاه تیزبین خود، شروع عدالت و یا بیعدالتی را تذکر میدهد: «الا تا نپیچی سر از عدل و رأی/ که مردم ز دستت نپیچند پای....» ملكالشعرای بهار در ترجمه حدیث نبوی كه فرموده: بالعدل قامت السموات والارض، میگوید:
آسمان ز عدل برپا شد و اَنجُم از عدل، عالمآرا شد/ وین سُرادِق که بیحسابستی، عدل اگر نیستی، خرابستی مولوی چه زیبا، این روایت امام علی (ع) را كه در تعریف عدل میفرماید: وضع الشیء فی موضعه، عدل یعنی هر چیزی را در جای خود قراردادن، به نظم درآورده است: عدل چِبود، وضع اندر موضعش/ ظلم چِبود، وضع در ناموضعش بشر از دیرباز به دنبال مبارزه با ظلم اجتماعی بوده تا درد و رنجهایی را كه بر آدمیان تحمیل میشده، كاهش دهد. صائب تبریزی میگوید:
عدالت کن که در عدل آنچه یک ساعت به دست آید/ میــسر نیــست در هفـتاد ســال اهل عـــبادت را. شاید یكی از عللی كه جوامع را علاوه بر ازهمگسیختگی، رو به افسردگی میبرد، تفاوتهای مالی است كه در میان مردم رو به گسترش است و این فاصلههای طبقاتی ناشی از بیتدبیری و یا بیتوجهی متولیان به اصل موضوع است. انسانهای نادار و فقیری كه شاهد زندگیهای اشرافی، بهویژه در سطح افراد مسئول هستند، نمیتوانند تحمل كنند. حضرت علی (ع) به همین دلایل مسئولان خود را از زندگی اشرافی پرهیز میداد و یا حتی اگر بر سفره اشراف به عنوان میهمان شركت میكردند، توبیخ میکرد؟ (نمونه آن نامه حضرت به عثمانبنحنیف است).
از سوی دیگر سنت تاریخ بر این بوده كه اگر به جای ستم، نیكوكاری و اصلاح در جامعه رواج داشته باشد، خداوند آن جامعه را به خاطر ستم تباه نمیکند: «وَ ما كانَ رَبُّكَ لِیهْلِكَ الْقُرى بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ (هود/ ١١٧)/ پروردگار تو هیچ قریهاى را كه مردمش نیكوكار باشند، به ستم هلاك نخواهد کرد». از سنتهای زیبای باستانی ایرانیان كه در ایام نوروز محقق میشده، ردوبدلهای مالی بوده است؛ هرچند این كارها جنبه سمبولیك و نمادین داشته؛ اما نشان میدهد كه انسانها با گذشت مالی و دستگیری دیگران شاد میشدهاند.
واژه «انفاق» در قرآن كه به كرّات به كار رفته است، گویای یك نوع گذشت مالی و ازبینبردن تفاوتهای طبقاتی است. زیباتر اینكه متعلقِ انفاق را با عشق و محبت آمیخته است: «وانفقوا ممّا تحبّون» یعنی هرآنچه مورد علاقه انسان است، باید انفاق کند. در ایام عید دیدها و بازدیدها از فامیلهای نزدیك شروع میشود و این سنت از ایران باستان ادامه داشته است. تأكید قرآن بر «اولیالقربی» است و اینكه از انفاق نسبت به نزدیكان نباید دریغ کرد. این امر گویای یك واقعیت انسانی است: «وَ لا یأْتَلِ أُولُوا الْفَضْلِ مِنْكُمْ وَ السَّعَةِ أَنْ یؤْتُوا أُولِیالْقُرْبى وَ الْمَساكینَ وَ الْمُهاجِرینَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ لْیعْفُوا وَ لْیصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ (نور/ ٢٢). ثروتمندان و توانگران شما نباید سوگند یاد كنند كه از دادن مال به خویشان و بینوایان و مهاجرانِ راه خدا سر باز زنند. آنان باید ببخشند و درگذرند. آیا دوست ندارید كه خدا شما را ببخشد؟ روح این آیه با آداب و سنن ایرانی در ایام نوروز كه از تمام گذشتههای اختلافبرانگیز درمیگذرند و زیارت نزدیكان و دوستان را از برنامههای این ایام خجسته میدانند، نزدیک است.
- جمهوري اسلامي و تقابل با تفکر غير انقلابي
روزنامه رسالت در ستون سرمقالهاش نوشت:
سال هاي مياني جنگ ، يک گفتمان غير انقلابي در مقابل گفتمان انقلابي توسط ليبرال ها و جريان ملي گرا شکل گرفت که بعد از فتح خرمشهر خواستار قبول آتش بس و مذاکره با طرف يا طرف هاي مقابل زير نظر سازمان ملل و قدرتهاي بزرگ شد ، ولي به دليل شرايط زماني و تفوق انديشه ولايي در جريان نبرد با دشمن عملاً کاري از پيش نبرده و خواسته تفکر غير انقلابي در نطفه خفه شد. پس از پايان جنگ تحميلي و با روي کار آمدن دولت سازندگي ، اين تفکر مجدداً مجال ظهور يافت و در متن قوه اجرايي کشور به عنوان اولين حزب دولتي ، همت خود را در جهت بسط و گسترش انديشه غير انقللابي بهکار بست. پايان عصر انقلاب و ورود به دوران تثبيت جمهوري اسلامي را اعلام كردند كه با نقد نيروهاي انقلاب مواجه شدند .
اين گفتمان غير انقلابي توان و جرأت مقاومت در برابر فشارهاي دشمن را ندارد ، شيطان بزرگ را کدخداي جهان مي داند و بر اين باور است که چاره اي جز قبول هژموني آمريکا و غرب و هضم شدن در هاضمه جهاني نداريم.
اصول بنيادين اين تفکر غير انقلابي عبارت است از :
1- قبول هژموني آمريکايي در صحنه بين الملل بويژه در غرب آسيا
2 نگاه اقتصادي منبعث از ليبرال سرمايه داري غربي در همه زمينه ها و شئون زندگي مردم و اداره جامعه.
3- ضرورت تعامل با غرب بويژه آمريکا به عنوان صاحبان قدرت در جهان.
4- خوش بيني به مذاکره با غرب بويژه شيطان بزرگ ، براي حل مشکلات في مابين.
5- عدم باور به اصول بنيادين تفکر انقلابي حضرت امام خميني
سلام الله عليه .
6- عدم اعتقاد و باور به دشمني آمريکا با جمهوري اسلامي و تصريح به اين موضوع که آمريکا دشمن ايران نيست.
7- باور به ترجيح منافع مادي بر حفظ عزت و سيادت نظام
8- عدم اعتقاد به مبارزه و استقامت در برابر غرب براي احقاق حقوق مردم و نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران.
9- تحريف گفتمان حضرت امام خميني و انقلاب اسلامي در موضوع نگاه انقلابي.
10- قبول حق براي آمريکا در منطقه غرب آسيا در منازعات سوريه عراق و افغانستان
11- اصرار بر مذاکره جامع با غرب (آمريکا) در تمامي موضوعات و مسائل ، مبتني بر نگاه تعاملي با غرب و آمريکا.
12- توافق با غرب بر اساس منافع مشترک مادي حتي به قيمت لطمه ديدن عزت و مصلحت نظام.
13- حذف نيروهاي انقلابي از عرصه هاي مديريتي کشور به اتهام تندروي و افراطي گري.
14- وابستگي عاطفي با مباني انديشه غربي و ليبرال سرمايه داري غربي
15- قبول تأمين انتظارات غرب جهت لغو تحريم ها.
16- تعريف شاذ و نادر از اقتصاد مقاومتي مبتني بر باورهاي غربي خود و عدم اعتقاد به مباني و اصول اقتصاد مقاومتي طبق نظر مقام معظم رهبري و ديدگاه هاي انقلابي.
در مقابل اين جريان غير انقلابي ، جريان انقلابي نظام ، با تأسي به سيره نبوي و الگوي مقاومت حسيني و طبق نصوص قرآني و روايي و به پيروي از سنت و سيره امامين انقلاب (امام خامنه اي و امام خميني سلام الله عليهما) معتقد است بهدليل بد عهدي و تداوم خصومت غرب عليه ملت ايران نمي توان اميدي به حل منازعه از طريق مذاكره داشت.
جريان انقلابي مقاومت رسول اعظم صلي الله عليه و آله و سلم در برابر زياده خواهي مشرکين قريش و عدم موافقت با مذاکره با آنان را سند و دليلي بسيار قوي و محکم براي اثبات نظر و ديدگاه سياسي خود و ضرورت ايستادگي در برابر زياده خواهي غرب مي داند.
ماجراي تحريم و محاصره اقتصادي پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله و سلم و اصحابشان در شعب ابي طالب ، براي تاريخ و براي مردم ايران بسيار درس آموز است:
وقتي بزرگان قريش با گسترش اسلام به خارج از حجاز مواجه شده و از کنترل و پيشگيري از نفوذ اسلام نااميد شدند ، تلاش کردند تا نقشه اي براي تسليم شدن پيامبر و يارانش طراحي کنند. لذا عهدنامه اي امضاء کردند که طي آن حضرت محمد(ص) و ياران و خاندانش را در تحريم و محاصره همه جانبه قرار دهند. قريش اين عهد نامه را پس از امضاء همه قبايل مکه ، در صندوقچه اي در درون کعبه قرار دادند.
از آن پس ناگزير پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و يارانش در بيرون مکه در درّه اي بهنام «شعب ابي طالب» به سر مي بردند، و زندگي آنان در نهايت سختي و صعوبت طي مي شد ، و با وجود اين هرچه دشمن به پيامبر اسلام پيشنهاد (مذاکره) مي داد که (در مذاکرات برد برد) از دعوت خود دست بردارد تا تحريم ها را لغو و او و يارانش را از زير فشار تحريم آزاد کنند ، حضرت محمد(ص) نپذيرفته و تسليم مشرکين
نمي شدند. (شايان ذکر است که دشمنان و مشرکين درپيشنهاد مذاکرات برد برد ، پيشنهاد تأمين سيادت مادي و معنوي آن حضرت در برابر دست برداشتن از رسالت را مکرر داده بودند که با مخالفت صريح پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله روبهرو شده بود) ، آن همه فشارها و سختي ها که بر او و امت او گذشت و حتي گرسنگي و محروميت و خطر دشمنان، پيامبر اسلام را از پاي در نياورده و ايشان همچنان به آينده انسانها و نجات بشريت مي انديشيد و به ياران خود نويد پيروزي مي داد.
تا اينکه سه سال از اين تحريمها گذشت و عملاً مشرکين به بي اثر بودن تحريم هاي سخت و فلج کننده بر روي مسلمانان و تاثير عکس آن بر روي مردم مکه پي بردند و پيامبراکرم (ص) نيز از جانب خداوند آگاه شد که موريانه ، عهدنامه قريش را خورده و جز نام خدا از آن چيزي نمانده است. ابوطالب اين مطلب را در جمع قريش اعلام کرد و آنان قول دادند که اگر گفتار پيامبر (ص) راست باشد ، دست از محاصره و تحريم بردارند. سپس به درون کعبه رفته و سخن پيامبر اسلام (ص) را راست و درست يافته و مشاهده کردند که عهدنامه محاصره و تحريم ها
را موريانه خورده و از بين رفته است. ناگزير تحريم ها را لغو و پيامبر گرامي اسلام (ص) و يارانش را آزاد کردند تا به مکه بازگردند.
نکته بسيار مهم در ماجراي عدم قبول پيشنهادات مشرکين از سوي پيامبر (ص) اين است که قبول پيشنهادات مادي و معنوي مشرکين به منزله عدول از نبوت و انجام رسالت وي بود و همين موضوع در مورد نظام مقدس جمهوري اسلامي نيز کاملاً صادق است ؛ به اين معنا که نه تنها در مذاکره با شيطان بزرگ ، مشکلات جمهوري اسلامي هرگز حل نخواهد شد بلکه اصل مذاکره با شيطان بزرگ به معناي ناديده گرفتن اصول تفکر انقلابي است و به همين دليل است که حضرت امام خامنه اي با مذاکره با شيطان بزرگ مخالف بوده و مذاکرات فعلي که صرفاً در موضوع هسته اي صورت گرفته را نيز در چارچوب نرمش قهرمانانه پذيرفتند.
انديشه انقلابي با قوت تمام در مقابل تفکر غير انقلابي در عصر حاضر صف آرايي کرده و قوياً معتقد به انحرافي بودن تفکر غير انقلابي مي باشد. بد نيست که در اينجا يادي کنيم از پرچمداران انديشه انقلابي در خصوص تعريف انحراف : شهيد سرفراز و انقلابي سپاه حضرت امام خميني شهيد غلامعلي پيچک در اين زمينه مي گويد : مسئوليت ما مسئوليت تاريخ است ؛ بگذاريد بگويند حکومت ديگري بعد از حکومت علي(ع) بود به اسم حکومت امام خميني(ره) که با هيچ ناحقي نساخت تا سرنگون شد. ما از سرنگون شدن نميترسيم ، بلکه از انحراف ميترسيم.
مقابله با خطر انحراف و القاي تفکر غير انقلابي و مادي گرا از طريق تحريف مواضع حضرت امام خميني سلام الله عليه همان چيزي است که کراراً حضرت امام خامنه اي مسئولين را نسبت به آن توجه داده و آنان را به انقلابي بودن ، انقلابي ماندن و انقلابي عمل کردن و مبارزه عملي با غرب باوران و غرب انديشان و غرب پرستان فرا خوانده است .
تفکر غير انقلابي در انديشه سياسي حضرت امام خميني سلام الله عليه تحت عنوان نامحرمان و نااهلان شناخته مي شود ؛ آن حضرت با ديدي باز به آينده نظام مقدس جمهوري اسلامي نگريسته و ياران بصير انقلاب را از بازگشت عناصر غير انقلابي به عرصه هاي حاکميت انذار داده و فرموده اند: "من در ميان شما باشم يا نباشم به همه شما وصيت و سفارش مي کنم که نگذاريد انقلاب بهدست نااهلان و نامحرمان بيفتد نگذاريد پيشکسوتان شهادت و خون در پيچ و خم زندگي روزمره خود به فراموشي سپرده شوند.
...و اينک عجيب نيست که صفحه توئيتر وابسته به يکي از حاميان اصلي تفکر غيرانقلابي که در طول 27 سال گذشته مأمن و ملجأ تفکر غير انقلابي بوده طوري سخن بگويد كه گويي، حضرت پيامبر (ص)
مشتاق به مذاکره با مشرکين براي خروج از تحريمهاي شعب ابيطالب بوده است.
در حالي كه براي خروج از شعب ابي طالب مذاكره اي از سوي حضرت صورت نگرفت ،عقب نشيني هم از مواضع توحيدي ديده نشد و از همه مهم تر امتيازي هم داده نشد.
نوع عملکرد و رفتار جريان غير انقلابي و غرب گرا به خوبي نشان مي دهد که به هيچ وجه حاضر به عدول از اين تفکر غرب گرايانه خود نبوده و با متهم کردن تفکر انقلابي امامين انقلاب به افراطي گري و تندروي به گفتمان غير انقلابي خود اصرار مي ورزد. همين جريان غرب گرا در فتنه 88 ملتمسانه از كنگره آمريكا براي به زانو در آوردن ملت ايران تقاضاي تشديد تحريم ها را مطرح كرد.