ابراهيم حاتمیکیا در هيجدهمين كارش به سراغ مضموني نوستالژيك و درام اجتماعي رفته كه كمي تا قسمتي اكشن نيز در آن جلوه گري دارد. حيدر قصه حاتمي كيا براي تماشاگر آشناست. كاراكتري كه نه تنها در جدل با اطرافيان است كه با كل اجتماع در جدال است. همسر او نيز اينگونه است. حيدر ذبيحي( پرويز پرستويي) و راضيه( مريلا زارعي) در مقام زن و شوهر انقلابي و حاضر در جنگ حالا نوعي گذار را طي مي كنند.
البته حاتمي كيا نه از حيدر قصد داشته رونمايي حداقلي داشته باشد و نه از ديگر كاراكترها اما روايت حاتمي كيا چنان پردازش ششده كه تماشاگر فقط شخصيت حيدر را پيگيري مي كند حتي حضور راضيه در كنار همسرش واقعا زيادي است. اگر باديگارد ابراهيم حاتمي كيا يك تفاوت با ديگر ساختههاي او داشته باشد همانا رونمايي از آرمانگرايي جديد در فيلم اوست.
شك و يقين در باديگارد و راستي آزمايي با كرامت انساني در فيلم به خوبي قابل دريافت است.در باديگارد آرمانگراها و مدينه فاضلهجوها همگي كمي تاقسمتي دچار بحران فلسفي و روحي و عقيدتي شدهاند. آنها كه زماني سربازهاي خط مقدم نطام بودند حالا ژنرالهايي پراز سوظن جلوهگري ميشوند و ممكن است نظام آنها را برنتابد. مگر اينكه راستي آزمايي شوند! اما اين روند بي هزينه نيست.
جداي از پرورش شخصيت هاي زن در ديگر آثار ابراهيم حاتمي كيا مانند شخصيت فاطمه در آژانس شيشه اي و كاراكتر پررنگ ليلا در از كرخه تا راين؛ تماشاگر باديگارد تمام انگارههاي زيرساختي پيشين حاتمي كيا را در باديگارد اعم از شهادت؛ عزت نفس؛ ايثار و غرور و كرامت انساني را ميتواند مشاهده كند. در حاليكه در باديگارد حقيقتا نقش زن هيچ مجالي براي جلوه گري ندارد و شخصيت راضيه به هنوان همسر حيدر زيادي به نظر مي رسد.
از ديگر سو يك تفاوت ديگر بيرون كشيدن كاراكترهاي آژانس شيشهاي از فضاي بسته به زير سقف آسمان است. اين خود يك پيشرفت فزاينده براي طرح دغدغههاي حاتميكيا است. براي همين او سراغ موضوعات روز رفته :يكي باديگاردهاي شخصيتهاي دولتي و حكومتي و ديگر دانشمندان هستهاي. و جالب اينجااست كه كه اينجا با دومشكل جذاب روبرو هستيم كه هردو مربوط به اين اشخاص هستند. اوضاع به گونه اي است كه نسبت به عقايد شخصي و سياسي و مذهبي دانشمندان هستهاي و همچنين ميزان وفاداري حال حاضر باديگاردها سوظن وجود دارد. حقيقت اين سوظن و يا مردود بودنش حرف اصلي داستان حاتمي كيا نيست. آنچه مهم است استحاله كمابيش دروني آنهاست كه البته فقط موضوعي شخصي است. چنانچه وقتي بازرس ماجرا به حيدر( پرويز پرستويي) سوظن پيدا ميكند ابتدا به ساكن روزمه او برايش ترديد برانگيز است.كه چگونه به شخصي اينچنين خاص ميتوان مشكوك شد؟
فيلم حاتمي كيا قصد ندارد كسي را محكوم كند. به زعم او جبر زمانه و تغيير خلق و خوي حاكم بر سيستم ناگزير باعث شده تا بين باديگاردها و مسئولين اختلافهايي بروز كند. اگرچه بر زبان آورده نشده و با هم روبرو نكنند.
اما درد دل هاي آنها با خود و در دنياي خودشان بيانگر همه چيز است. ديالوگ بسيار جالبي در فيلم وجود دارد: من از شخصيت سياسي خوشم نمياد. نميخوام باديگاردشون باشم.آدم نميدونه تو كله شون چي ميگذره!
حاتمي كيا در آخرين ساخته اش هم خشونت محض و هم اكرام محض را نمايش داده است. تلفيق اين داستانك هاي ظاهرا متناقض كار دشواري بوده كه حاتمي كيا به سبب فيلمنامه تقريبا ششدانگ اش به اين مهم رسيده است.باديگارد فيلم خوبي است. داستانش روان است و ضمن بي پروا بودن هتك حرمتي روا نميدارد. ديالوگها عالي از كار درآمده اند. و حاتمي كيا ششدانگ حواسش را به كارگرداني معطوف كرده است در مجموع تماشاگر با سينمايي كه به نوعي به فيلم دفاع مقدس تعلق داشته باشد؛ علاقمند است. باديگارد ربط خاصي به جنگ ندارد اما تمام رگه هاي سمپاتيك مربوط به آن را اعم از سابقه كارگردان و بازيگر در فيلم دنبال مي كند.