نمایش عروسکی جزء ودایع فرهنگ بشری است. انسان با خلق عروسک توسط خود و با الهام شهودی و حضور قلبی از آنچه میان خود و شعور پنهان هستی در ادراک داشت، راهی برای گذر از تنهایی و هم سخنی یافت. از آن زمان تاکنون عروسک ها در زندگی ما حضور دارند.
اکنون پس از دهها هزار سال، تمدنهای معاصر از نیروی تأثیرگذار عروسکها برای شکل دهی به اندیشه و رفتار مردم در سراسر جهان بهره میگیرند و روشهای طراحی و ساخت عروسک در ارتباطی دائمی با طراحی و ساختار سیاستهای آنان است.
اکنون انسان معاصر بخش مهمی از انسان بودگی خود را از منش و رفتار عروسکهای مدل و حاصل در حیات مجازی اخذ میکند و گاه میان این حیات مجازی و حقیقت عالم خارج گمگشتگی است. به همین دلیل بازارهای عروسک (و اسباب بازی) سهم مهمی در اقتصاد و به تبع آن در ساختار فرهنگی جهان دارند.
در این یادداشت نیازی به ذکر نام و نشان صدها عروسک مشهور و صاحب برند ساخته تمدنهای عصر حاضر نیست، زیرا کودکان و والدین، آنها را نیک میشناسند.
علی رغم حضور بیشمار عروسکهای آیینی در میان اقوام ا یرانی که در تکوینشان تاریخ و فرهنگ سرزمین ما نقش داشته، ایران در طراحی و تولید عروسک در جایی منفعل قرار دارد و امیدی به تغییر وضعیت کنونی بزودی و به آسانی نمیرود. این به دلیل فراگیر شدن رفتارهای سیاسی صاحبان قدرت در کشور ماست. و سیاست در تامین منافع و ابداع بهانه برای پس زدن سخن حق و توجیه ناحق ابزاری کارآمد است.
به همین دلیل اگر چه گاهی از تهاجم فرهنگی و شعارهای بیثمر دیگر در دعواهای جناحی سخن به میان میآید اما سیاستزدگی فرصت ظهور اندیشه عمیق و تولید فرهنگ را گرفته است. اگر از مسئولان در احیای عروسکهای آیینی و ایجاد زمینه برای کارکردهای معاصر آنها بگذریم؛ تنها میماند انجمنها و تشکلهای مردم نهاد که در سالهای اخیر در میان روستاها و شهرها در جستجوی اسم و رسم عروسکهای اقوام ایرانیاند و با یاری مادرانی که حیات گذشته عروسکهای مردم خود را به یاد میآورند، سعی در بازسازی دارند.
اگرچه این اقدامات قابل ستایش است اما فقدان استراتژی و نبود شناخت و تمهیدات لازم، گرایشی تزئینی و تبلیغی به نتیجه تلاش آنان داده است. در این میان سازمانهای مرتبط همچون کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که سابقه فاجعه آمیزی در ساخت عروسکهای ملی (دارا و سارا) را در کارنامه خود دارد و دیگر متولیان میراث فرهنگی کشور همین تلاشهای جزیی ارگانهای مردم نهاد را به سمت اهداف ارائه آمار و توجیه انفعال خود میچرخانند و در قوام موقعیت خود سود میجویند.
آنچه میتواند به این وضعیت اسف بار پایان دهد یک تصمیم سیاسی یا اقدام صوری و مجازی نیست و نیز اشاره دائمی به میراث و برشمردن افتخارات گذشته ما را از غفلت تاریخی نمیرهاند. اگر گماردن افراد غیرمتخصص و کم توان و تابع فرمان بالادست در مدیریتهای فرهنگی و هنری را در سراسر کشور که دیگر به صورت یک رسم آمده است به این وضعیت اضافه کنیم، کار بیش از پیش سخت مینماید.
پس تنها فرصت و امکانی که ما را وادار به نگاه داشت امید و تلاش میسازد حفظ استقلال تصمیم و عمل تشکلهای غیر دولتی و یافتن استراتژی مبتنی بر تفکر و برنامه از یک سو و باور به حمایت مردم که در طول تاریخ قادر به حفظ میراث فرهنگی خود و کشف کارکردهای معاصر آن بودهاند، از سوی دیگر است.