دكتر تقي آزاد ارمكي، در گفتوگو با مهر به تبيين نوروز از منظر جامعهشناسي پرداخت.
- تبیینتان به عنوان یک جامعه شناس از آیین عید نوروز چیست؟
وقتی که تاریخ فرهنگی ایران را بررسی میکنیم می بینیم ایران کشوری است که خیلی اهل آیین و مراسم است. شاید در تعبیر اینکه فرهنگ چیست بتوان گفت که کانون فرهنگ در ایران آیین و مراسم است و نه علم و نهاد و ... . وقتی که فرهنگ مان را مورد تامل و بازخوانی قرار میدهیم، چیزی به جز مجموعهای از آیینها نمیبینیم. آئینهایی مانند؛ حکومت داری، دینداری، جنگآوری، عشق رزی، دشمن ستیزی، خانه تکانی، نشست و برخاست و... در همه رفتارمان وجود دارد. به فرض مثال میگوییم که ببین چه جوری مینشیند، چه جوری حرف میزند، چه جوری میگفت؟
ما بیش از آنکه بگوییم چه میگوید، میگوییم چگونه می گوید و چه جوری میگفت. میگوییم چه جوری پذیرایی کرد. به اینها توجه کنید. یا اینکه میگوید آن آدم کیست؟ چگونه لباس میپوشد؟ چگونه راه میرود؟ اما یک فرد غربی نگاه نمیکند که شما چگونه راه میروید. اما اینجا صدای کفشها شنیده میشود. در آنجا شنیده نمیشود. اینجا صدای صداها شنیده میشود، اما آنجا شنیده نمیشود. این همان چیزی است که ما در شناخت جامعه ایرانی بر روی آن کم کار کردهایم. شاید علتش این است که مردم شناسی در ایران علم ضعیفی است یا به تعبیری اصلا فرهنگ شناسی ضعیف است. برخیها فرهنگ شناسی در ایران را به یک نوع معرفت که میبایست در جهت عقلانی کردن جامعه تلاش بکند، تلقی کردهاند. در صورتیکه در حوزه فرهنگ به یک نوع بده بستان آیینی، مراسمی باید توجه کرد.
اگر کانون جامعه ایرانی، آئین است، پس میتوانیم آئینها را به آئینهای خوشی و ناخوشی تقسیم کنیم. اما آیینهای شاد چی هستند؟ آیا مردمان ایران مردمان شادی بودهاند یا نه؟ خیلیها گفته اند که شما مردمان غمگینی بودهاید. نه! اینطور نیست. چرا که تمام کتابهای سعدی؛ گلستان و بوستان را اگر نگاه کنید، مولوی را نگاه کنید، سنایی را ببنید، طرب و شادی بیش از غم در این فرهنگ و ادبیات وجود دارد.
عید به تمام عیار بیان آیینی از یک تمدن و فرهنگ است که در آن شادی است. میدانید مولفههای درونی آیین چیست؟ یک شکل بیرونی، ظاهری دارد، اما محتوی آن پیوستگی و انسجام اجتماعی و الفت است. جامعهای که در ساحت رسمی خود دچار یک بد فرهنگی یا بد اخلاقی شده و امکان تعامل و گفتگویش را از دست داده است و در طول سال اینقدر سرعت زندگی بالا رفته و به تعبیری مردم به قدری مشغول و گرفتار شدهاند که باید چند شغل داشته باشند، این جامعه در عید خود را بازسازی میکند.
توجه کنید که در این ۱۳یا ۱۴ روز عید به اندازه ۶ ماه آدمها از اینکه همدیگر را دیدهاند، سرشار از انرژی میشوند. میزان مسافرت در این ایام بالا میرود. ۲۵۰ میلیون سفر و جابه جا شدن، در واقع یک انقلاب اجتماعی است که اتفاق میافتد. در ایران سالی دو انقلاب اجتماعی رخ می دهد؛ یکی عید و دیگری محرم. در اتفاقاتی مانند انتخابات نیز جامعه خودش را نشان میدهد.
در این آیینها جامعه منقلب میشود. همه بیرون میریزند، از قواعد رسمی خارج میشوند و کنش اجتماعی و تعامل اجتماعی انجام میدهند. بعد همدیگر را جستجو و پیدا میکنند. در عید عنصر خانواده محور است. محرم آئینی محلهای است، اما در عید خانواده کانون اصلی است و یک بازسازی خانوادگی اتفاق میافتد. یک بازسازی نسلی اتفاق میافتد. نسل جدید با آیینها آشنا میشود و میفهمد که کسی را دارد. نسل میانی مورد قدردانی قرار میگیرد و نسل پیر، مورد تجلیل قرار میگیرد. خانوادهها به سراغ پیران و پدران میروند، میانسال احساس میکند که تعیین کننده است، چرا که این کانون را اوست که اداره میکند. به نظرم این برگشت به یک ساحت آئینی و یک بازی آئینی کردن و بعد غلبه امر شادی و بازگشت به خانواده و کنش مبتنی بر خانواده و یک نوع بازبینی نظام اجتماعی و فرهنگی است.
در نوروز فرصتی استثنایی برای مردم اتفاق میافتد که خودشان را مورد بازشناسی قرار بدهند که چه کسی هستند؟ چه کردهاند و چه باید بکنند؟ کمتر جایی از دنیا همچنین فرصتی را دارند. به فرض مثال در آمریکا یک فرصت که پیش میآید، آدمها فرار میکنند دور می شوند و به کشورهای دیگر یا جاهای دورتر میروند ولی اینجا با هم جمع میشوند.
- جالب است که در اینجا بچههایی هم که خارج از کشور هستند برمیگردند و به خانوادههایشان سر میزنند.
بله! اگر هم برنمی گردند اما وصل میشوند. این یک سرمایه بزرگ در اختیار فرهنگ و مدیران این کشور است. در این ایام آدمها فرصت دارند که همه اطلاعاتشان را رد و بدل بکنند و به نوعی فرصتی برای ریزش و پالایش و خالی کردن فشار و عقده و سیاست و ... است. جامعه خودش را در این مدت خالی میکند و دوباره به حیات اجتماعی و فرهنگی برمیگردد. در این ایام یک فضایی گفتگویی شکل میگیرد.
- استاد شما قطعا در عید اولین کارتان این است که به پدر و مادر سر میزنید؟
بله، مادر که نیست اما به پدرم سر میزنم.
- منتظر نمی مانید که بچههایتان به شما سر بزنند؟
ما به طور سنتی همه در خانه پدری جمع میشویم و دو سه روز همه هستند و دور هم میچرخند. ما زمانی که جوانتر بودیم به خانه پدر خانمم میرفتیم و بعد برمیگشتیم و الان که فقط پدر هست و این کانون وجود دارد همه بلااستثنا آنجا جمع میشوند به جز کسانی که خارج از کشور یا شهرستان هستند.
- انگار در این ایام دوباره خانوادههای هستهای مبدل به خانوادههای گسترده میشوند.
خانواده هستهای خودش را وا میگذارد برای خانواده بزرگتر و شبه گسترده. افراد دور پدر بزرگ و پدر و مادر جمع میشوند و به نوعی شبه گسترده میشود. اصلا خانوادههای کوچک، مقاومتشان را برای اینکه خودشان را جدا و مجزا کنند از دست میدهند.
اگر هم یک روز مقاومت کنند روز دوم منفجر میشوند و به سرعت گرد آن خانواده و کانونی که وجود دارد، جمع میشوند. بعضی از خانواده این امکان را خداوند به آنها داده است که یک فرد بزرگتر در آنها هست که دور آن جمع شوند و اگر نباشد خود آن افراد اگر فرزند داشته باشند، کانون میشوند و دور آن جمع میشوند و پیوستگیهای فرهنگی و اجتماعی شکل میگیرد.
- پیشنهادتان برای عید چیست؟
باید آسان بگیریم و سرمایههای پیرامونمان را بشناسیم. اگر عموی بزرگی داریم، برادر بزرگی داریم یا پدر بزرگی داریم اینها را باید کانون بگیریم و به سراغ اینها بیشتر برویم. به یاد پدر و مادرها باشیم. دید را بدون بازدید نگذاریم. هیچ دیدی را ما نباید بدون بازدید بگذاریم. اگر این اتفاق بیفتد، آن موقع آن ساحت آئینی سرجای خودش باقی خواهد ماند. وقتی شما هر دیدی را بدون بازدید نگذارید، موجب میشود که آن پیوستگیها باقی بماند. احترام به این آئین وظیفه اخلاقی و دینی ما ایرانیهاست و باید به این آئین احترام گذاشت.