تاریخ انتشار: ۹ مهر ۱۳۸۶ - ۱۱:۵۴

سعید مستغاثی: بعد از فیلم‌هایی همچون نمایش ترومن و « اد تی وی» که در آنها زندگی خصوصی افراد، ملعبه دست گردانندگان رسانه‌های امروز دنیا نشان داده می شد،

 اینک در فیلم تکان‌دهنده محکوم نوبت آن است که توسط همین رسانه های مدعی آزاد اندیشی و دمکراسی، کاربران اینترنت در سراسر دنیا  همچون تماشاچیان نبردهای وحشیانه و غیر انسانی گلادیاتورهای روم باستان، این بار در هزاره سوم میلادی و در عصر تکنولوژی به نظاره مبارزه تا سرحد مرگ عده ای محکوم بنشینند و برای دریده شدن و پاره پاره شدنشان کف بزنند و سوت بکشند!

ماجرا از آنجا آغاز می شود که یک تهیه کننده تلویزیونی ، گروهی تشکیل می دهد تا با انتخاب 10 محکوم به مرگ در زندان های آمریکا از سراسر جهان (معلوم نیست که زندان های متعلق به آمریکا درنقاط دیگر دنیا چه می کند؟!!) آنها را به جزیره ای دور افتاده انتقال داده که تا سر حد مرگ با یکدیگر بجنگند و آنکه در پایان زنده می ماند، شانس زندگی آزادانه را پیدا کند!

 قرار می شود که از تمام مراحل جنگ و جدال تن به تن مذکور ، تصاویر زنده گرفته شده و همزمان و به طور مستقیم بر روی فضای اینترنت برای سراسر جهان پخش شود. نام چنین اقدام قرون وسطایی را هم سرگرمی  می گذارند.

محکومان به مرگ از زندان های آمریکا در کشورهایی مانند السالوادور انتخاب می شوند و به جزیره مذکور منتقل می گردند. جزیره ای که در سرتاسر آن دوربین های تصویربرداری نصب شده و ایستگاهی سیار با پوشش دادن همه آن تصاویر ، آنها را با اینترنت به اقصی نقاط جهان می فرستد.

در بین محکومان فوق، جک کنراد  به خاطر انجام ماموریتی  برای ارتش آمریکا در السالوادور ، گرفتار شده و همچنین یک زوج مکزیکی که در دفاع از خود به مرگ محکوم شده اند، وجود دارند.  افراد دیگری هم هستند ، یک سیاه پوست ، یک ژاپنی که قهرمان هنرهای رزمی است و یک انگلیسی سادیست که عشق زجر دادن انسانها را دارد.

برنامه شروع می شود و در نهایت هریک 30 ساعت فرصت دارند تا 9 تن دیگر را به قتل رسانده و امکان آزادی بیابند. چرا که پس از 30 ساعت ، یک چاشنی به پای آنها بسته شده که منفجر خواهد گردید.

ضمن اینکه برای نابودی هریک از آنها ، کافیست چاشنی فوق از محل خود خارج شود، چنانچه چند نفرشان به همین روش کشته می شوند. اما همه محکومان  نیز در پی کشتن دیگران نیستند از جمله جک کنراد به به دنبال راه گریزی است یا  زوج مکزیکی که فقط در کنار هم بودن را می طلبند و یا فرد سیاهپوست ...

 از همین روست که  در همان برخورد اول ، تکلیف را مشخص می کنند و به دنبال راهی برای گریز می گردند. ولی بقیه فقط به دنبال آزادی مورد نظر گردانندگان آن نمایش گلادیاتوری هستند، پس  صحنه های بسیار فجیع و رقت باری در تکه پاره کردن یکدیگر بروز می دهند که همین صحنه‌ها باعث افزایش سرسام آور کاربران وب سایت مزبور شده و در زمان کوتاهی آن را به 4- 5 میلیون نفر می رساند. اما آن صحنه های درنده خویی ، برخی همکاران تهیه کننده مذکوررا آنچنان منقلب می‌نمایند که بعضا در اعتراض به ادامه نمایش فوق قصد کناره گیری دارند.

آقای تهیه کننده ، با توجیه اینکه ، همه اینها فقط یک سرگرمی است ، سعی در ساکت کردن معترضین دارد ولی در نهایت خودش نیز وارد این نبرد گلادیاتوری شده و به همراه بادیگارد خود ،  به جان معترضین افتاده و به همان روش های وحشیانه،  آنان را به قتل می‌رساند!

فیلم محکوم از یک سو نمایش فاجعه ای است که امروزه در جهان رسانه های به اصطلاح آزاد می‌گذرد. رسانه هایی که با عناوینی همچون سرگرمی  ، جذب مخاطب و  ارتباط آزادانه تمامی موازین انسانی و اخلاقی  را زیر پا می‌گذارند و حقایق را آنچنان قلب می کنند که مخاطب‌هایشان نتوانند ، واقعیات جهان پیرامون را دریابند ، همچنان که آن تماشاچیان عصر قیصرها و سزارهای روم باستان، همچون گوسفند، نمایش به جان هم انداختن بردگان توسط امپراطور را به تماشا می نشستند.

اما امروز گویااین مخاطبان رسانه ها هستند که به صورت برده هایی مات و مبهوت ، تحت سلطه امواج ریز و درشت قرار گرفته‌اند تا هر بازی و نمایشی که دیگران می خواهند را ناگزیر ببلعند  و بهره های لازم را نصیب چرخانندگان خیمه شب بازی های قرن بیست ویکمی بنمایند.

 اگرچه همواره عده ای به این وضعیت معترضند. فی المثل اخیرا تعدادی از گروه های ضد جنگ آمریکایی با انتشار توماری بر روی اینترنت، از آن چه «سیاست جنگ طلبانه شبکه خبری فاکس نیوز علیه ایران» می نامند، انتقاد کرده اند. این گروه ها با تهیه گزارشی ویدئویی از پوشش خبری فاکس نیوز می گویند، این شبکه با پخش اخبار جهت دار سعی دارد افکار عمومی آمریکا را برای حمله احتمالی به ایران آماده کند.کریس سیمپسون استاد دانشکده ارتباطات دانشگاه اَمریکن در واشنگتن، عملکرد رسانه های خبری آمریکا را در هفته های پیش از اشغال عراق تاسف آور می داند.

او گفته است : فکر می‌کنم رسانه‌های آمریکا در انجام وظیفه خود در برابر مردم آمریکا کوتاهی کردند.

سیمپسون با اشاره به شرایط سیاسی جامعه آمریکا پس از حملات یازدهم سپتامبر 2001 می‌گوید رسانه ها در دوره پیش از جنگ عراق به خاطر شوک ناشی از این حملات و نگرانی از کم‌شدن اعتبارشان نزد مخاطبانی که کشورشان را مورد هجوم تروریست ها می دیدند، بدون توجه به رسالت حرفه ای خود سخنان دولت را تکرار می کردند.

او ادامه می دهد : در آن شرایط بیشتر رسانه‌های جمعی بدون به چالش کشیدن ادعای دولت بوش درباره عراق، آن را تکرار کردند. در آن زمان فاکس نیوز به بلندگوی دولت تبدیل شده بود و سایر رسانه‌ها می‌خواستند از آن عقب نیفتند. بسیاری از این رسانه‌ها به اشتباه خود اعتراف کرده‌اند. حتی روزنامه نیویورک تایمز با انتشار گزارشی تحلیلی عملکرد آن دوره خود را زیر سؤال برده است.

کریستین امانپور، خبرنگار شبکه خبری CNN هم در یکی از مصاحبه‌های خود که در گزارش ویدئویی مذکور  استفاده شده، به دنباله روی شبکه خود از فاکس نیوز اشاره کرده است.به گفته امانپور، سی ان ان در آستانه جنگ عراق مرعوب دولت و سربازان پیاده اش در فاکس نیوز شده بود!

زندانیانی که در فیلم محکوم در آن جزیره متروک و دورافتاده مانند حیوانات رها می شوند تا همدیگر را بدرند و پاره کنند ، در کادر همین رسانه  به گونه ای نمایانده می شوند گویی که واقعا در سطح همان حیوانات وحشی هستند و مستحق مرگ. و در واقع اینکه در چنین رقابتی، یکی از آنان فرصتی برای بازگشت به زندگی پیدا می نماید ، انگار لطفی بیکران در حق این محکومان به مرگ جلوه داده می شود!

نکته جالب اینکه فقط هنگامی که این زندانیان با یکدیگر درگیر شده و به جان هم می افتند ، تصاویرشان برروی اینترنت قرار می گیرد و در زمانی که در میان حیرت گردانندگان نمایش مذکور ، با هم کنار آمده و  برای کشتن یکدیگر تلاشی به خرج نمی دهند ، در بایکوت خبری و تصویری قرار می گیرند!

این همان رفتار و روشی است که رسانه های حاکم دنیای امروز برای نشان دادن مخالفین صاحبان و سرمایه داران خویش به کار می گیرند و  تنها به آگراندیسمان ، نقاط ضعف و پروپاگاندای اخبار غیرواقعی و شایعات درباره آنها می پردازند.

نوام چامسکی ، متفکر و اندیشمند آمریکایی در مورد نقشی که توسط حاکمان جهان غرب برای رسانه ها ترسیم شده ، می گوید :  یک قرن طول کشید تا صاحبان سرمایه در امریکا و انگلیس به این نتیجه رسیدند که از راه خشونت نمی توانند جلوی مطالبات مردم را سد کنند و به شیوه های جدید سرکوب روی آوردند.

 درواقع صنایع نوینی بوجود آوردند که صنعت تولید افکار عمومی و رضایت عمومی نام دارد و این کار را به شیوه های مختلف مثلا از طریق کنترل رسانه ها انجام می دهند. وقتی تلویزیون را روشن می کنید، با شیوه های سطحی برخورد با زندگی روبرو می شوید. مردم مدام تحت این تبلیغات قرار دارند که فقط بدنبال منافع خودشان باشند. جامعه به این معنا کاملا اتمی شده است.

اما فیلم محکوم در اواسط خود ، به تدریج غیر انسانی بودن نمایشی که در جریان است و تماشاگران آن از طریق اینترنت ، لحظه به لحظه افزایش می‌یابند را بروز داده و نمایان می سازد. فی‌المثل در صحنه‌های دلخراش شکنجه و کشته شدن فجیع زن و مرد مکزیکی به وسیله مرد سادیست و همدست ژاپنی‌اش که حتی تاسف بعضی همکاران
 تهیه‌کننده را هم برمی انگیزد، به خوبی ظالمانه بودن این شوی اینترنتی هویدا می شود و مهمتر آنکه نشان می دهد چگونه انواع و اقسام وسایل ارتباطی در اشکال گوناگون می تواند در خدمت منافع زورمندان و زرسالاران و تزویرگران قرار گیرد. 

 تاسف آن هنگام بیشتر می شود که وقتی مرد سادیست ، ظاهرا همه رقیبانش را به قتل می رساند و حتی محل استقرار گروه تهیه برنامه را هم به آتش می کشد ، در مقابل جک کنراد می گوید که از کماندوهای ارتش به شمار می آمده و برای عملیات ویژه تعلیم دیده بوده و تمامی این سبوعیت را از دوران بسیار سخت عملیات ارتش در کشورهای دیگر ، کسب کرده است. در واقع او هم یک قربانی مشترک  میلیتاریسم  و رسانه های امروز جهان است. جهانی که خشونت برایش ، مانند نان شب واجب می نمایاند.

شاید به نظر برسد که هر آنچه در فیلم محکوم به تصویر در می آید ، تنها یک داستان و قصه و در نهایت فقط یک فیلم است. اما حجم عظیم نمایش خشونت افسارگسیخته در فیلم های امروز جهان ، یک توهم نیست.

 همان خشونتی که به قول برخی روانشناسان و کارشناسان جامعه ، باعث و محرک خشونت های درون جامعه است، اگرچه می تواند بازتاب بلافصل آنها نیز باشد. شاید کشت و کشتار درون فیلم محکوم، نمایشی بیش به نظر نیاید ، اما قتل سالانه بیش از 11 هزار نفر با گلوله در آمریکا  و فجایعی مانند کشتار ویرجینیا تک و کلمباین ، قصه و داستان نیست.

شاید جمع کردن مخاطبان جهانی در میدان گلادیاتورگونه ای که رسانه ها در فیلم محکوم پدید آورده اند ، به قول آن تهیه کننده فقط یک سرگرمی به نظر برسد، اما نمایش قتل و جنایاتی که هرروز در سرزمین هایی مانند عراق و افغانستان و فلسطین و ...اتفاق می افتد و شبکه های عظیم تلویزیونی بوسیله  ماهواره، صدها میلیون نفر در دنیا را محو و مبهوت تصاویرش می گردانند تا تماشاگرانشان را زیاد کنند ، افسانه نیست.

اگرچه جنگ ها و اشغال‌ها در دنیا فقط برای نمایشات رسانه ای به راه نمی‌افتد و هزاران منافع نامشروع سیاسی  و اقتصادی و فرهنگی در پس پرده آنها نهفته ولی قطعا نمایشات رسانه ای از خشونت و قتل و کشتار و تحریف واقعیات و حقایق می تواند به شدت زمینه ساز همان جنگ‌ها و اشغالگری ها باشد، چنانچه تا امروز چنین بوده است.