در جريان اين اسيدپاشي دختر و پسري جوان مجروح و راهي بيمارستان شدند و حالا هر كدام از آنها ديگري را عامل اسيدپاشي معرفي ميكنند. ساعت1:14 بامداد ديروز، يك خودروي206 مقابل بيمارستان شهيد مدرس حوالي كوي فراز توقف كرد و پسري جوان از ماشين پياده شد. او بر اثر سوختگي با اسيد مجروح شده بود و خودش را به داخل بيمارستان رساند. دقايقي بعد از او بود كه دختري مجروح توسط يك راننده به بيمارستان انتقال يافت. وي نيز با اسيد دچار سوختگي شده بود. از آنجا كه ماجرا مرموز بهنظر ميرسيد مامورانتظامي مستقردر بيمارستان موضوع را به كلانتري163 ولنجك اطلاع داد. طولي نكشيد كه تيمي از ماموران در محل حاضر شدند و به تحقيق در اين خصوص پرداختند.
- روايت اول
پسرجوان كه از ناحيه صورت، گردن و كمرش دچار سوختگي شده بود در تحقيقات نخست چنين گفت: مدتي قبل با نسترن(مجروح ديگر) آشنا شدم. شب قبل با او قرار ملاقات گذاشتم. پس از آن نسترن را به خانهام دعوت كردم كه يكي از دوستانم نيز آن شب مهمان خانه ما بود. آن شب با دوستم درگير شدم كه او حسابي عصبي شد. پس از آن به سراغ ظرف اسيدي كه در سرويس بهداشتي خانه مان داشتيم رفت و براي انتقامجويي مقداري از آن را روي من و نسترن پاشيد. وي ادامه داد: دوستم پس از اسيدپاشي فرار كرد و من و نسترن درحاليكه آسيب ديده بوديم به سرعت خود را به بيمارستان رسانديم.
- روايت دوم
با ادعاي پسر جوان، موضوع اسيدپاشي به پليس آگاهي تهران نيز مخابره شد اما در ادامه تحقيقات اتفاقات ديگري رخ داد. كارآگاهان اين بار به سراغ نسترن كه از ناحيه پيشاني و گونه چپ آسيب ديده بود رفتند. دختر جوان اما ماجراي اسيدپاشي را اينطور تعريف كرد: 3سال پيش با كامران آشنا شدم و با هم قرار ازدواج گذاشته بوديم. شب حادثه با هم بيرون بوديم كه او براي برداشتن وسيلهاي به خانهاش رفت و از من خواست تا همراهش بروم. من هم از همهجا بيخبر چون او را سالها بود كه ميشناختم به خانهاش رفتم اما در آنجا بينما بر سر مسائل پيش پا افتاده مشاجرهاي درگرفت. همين باعث درگيري ما شد و كامران با يك ظرف اسيد تهديدم كرد. من هم با او درگيرشدم كه ظرف اسيد از دستش رها شد و بخشي از آن روي من ريخت و بخشي هم روي خودش. هردو مجروح شديم و كامران خواست تا براي مداوا به بيمارستان برويم.
- روايت سوم
درحاليكه دختر جوان روايت ديگري را مطرح ميكرد و از پسرموردعلاقهاش بهخاطر اسيدپاشي شكايت داشت، كارآگاهان بارديگر به تحقيق از كامران پرداختند. او اين بار داستان ديگري را روايت كرد و مدعي شد كه نسترن دروغ گفته و از او شكايت دارد. پسر جوان اين بار چنين گفت: چندساعت قبل از حادثه به همراه نسترن و دوستش بيرون بوديم كه پس از رساندن دوستش، نسترن به خانهام آمد. آن شب بر سر مسائل گذشته و اختلافاتي كه ميان ما بود جر و بحث كرديم.
من آنقدر خسته بودم كه به اتاق رفتم و خوابيدم. چند دقيقه بعد احساس سوختگي كردم و وقتي چشمانم را باز كردم ديدم نسترن بالاي سر من با يك ظرف اسيد ايستاده است. ما در دستشويي و حمام خانه اسيد داشتيم كه او آن را پيدا كرد و مقداري از آن را روي من پاشيد. به سرعت از جاي خود بلند شدم تا ظرف اسيد را از دستش بگيرم كه در كشمكش و درگيري كه بين ما بهوجود آمد مقداري اسيد روي او ريخت.
وقتي هردو دچار سوختگي شديم، سر و صورتمان را با آب سرد شستيم و قرار گذاشتيم براي آنكه كسي متوجه موضوع نشود به 2بيمارستان جداگانه برويم. او سوار ماشينم شد و من مقابل بيمارستان مدرس پارك كردم و وارد بيمارستان شدم. قرار شد نسترن خودرويي كرايه كند و به بيمارستان ديگري برود اما گويا رانندهاي كه نسترن را سوار ماشينش كرد، وقتي متوجه حال بد او شد ترجيح داد كه او را به نزديكترين بيمارستان (همان بيمارستان مدرس كه كامران در آن بستري بود) انتقال دهد.
به گزارش همشهري، با توجه به اينكه دختر و پسرجوان هردو از يكديگر شكايت دارند، قاضي شهرياري سرپرست دادسراي جنايي تهران دستور داده كه هردو در بيمارستان تحت نظر باشند تا پس از بهبود و انتقال به دادسراي جنايي تهران، تحقيقات از آنها ادامه پيدا كند.