به گزارش ايسنا؛ «تفاوت مهم موزههای ایران با موزههای مطرح دنیا در نوع فضا و اقدامات است. موزه در ایران، یعنی جایی که یک سری اشیاء در آن نگهداری و نمایش داده میشود. محیطی ساکت با یک فضای نورپردازی شده که اشیای موزهای را میبینید و سپس خارج میشوید. در صورتی که بخش نمایش اشیاء فقط یک قسمت از اجزای موزه است و از سوی دیگر در خارج از ایران موزه دارای قسمتهای متنوعِ پژوهشی، عام، کودک و نوجوان و حتی پژوهشهای فاخر است.»
از جمله انتصابات بحثبرانگیز که پرسشهای زیادی میان رسانهها و برخی کارشناسان میراث فرهنگی به وجود آورد، انتصاب فرماندار سابق شهریار، رباط کریم، اسلامشهر، شهرری، هشتگرد و شهر دماوند به عنوان مدیریت مجموعه سعدآباد در اواخر سال گذشته بود، انتصابی که به اعتقاد محمدحسن طالبیان، معاون میراث فرهنگی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری به دنبال تعطیلیهای پیدر پی سعدآباد رخ داد.
او چند روز قبل در نشست خبریاش و به دنبال سوالهای پی در پی خبرنگاران تاکید کرده بود: رییس سازمان میراث فرهنگی دنبال شخصی بود که بتواند با مقامات و دستگاههایی که مسئول حفاظت و تشریفات ریاست جمهوری هستند مذاکره کند. ما در حوزه میراث فرهنگی نتوانستیم کسی را که بتواند این کار را انجام دهد به آقای سلطانیفر معرفی کنیم؛ در نتیجه وی آقای موسوی را به مدیریت سعدآباد منصوب کرد، برای اینکه بتوانیم جلوی تعطیلی سعدآباد را بگیریم.
طالبیان حتی زمانی که با انتقاد خبرنگاران نسبت به مدیر مجموعه سعدآباد و نداشتن تجربه فرهنگی در این زمینه مواجه شد گفت: البته ما از آقای موسوی خواستهایم که یک معاون فرهنگی درجه یک انتخاب کند یا اینکه یک مدیرکل کارهای موزه را انجام بدهد که این کار با انتخاب دکتر کارگر اتفاق خواهد افتاد. در حال حاضر نیز مدیر سعدآباد هر آنچه آقای کارگر میگوید را میپذیرد و میگوید کل اینجا در اختیار شماست.
«حامد وحدتی نسب»، فوق دکتری زیست باستانشناسی دانشگاه آکسفورد، در مقایسهای میان موزههای ایران و نقاط دیگر دنیا به خبرنگار ایسنا میگوید: در کشورهای گوناگون مدلهای متفاوتی وجود دارد. برخی از موزههای متمرکز زیر نظر یک نهاد هستند. برخی نقاط دیگر مانند دانشگاه هاروارد خود دارای موزه است، یا از سویی موسسه «اسمیت سونیان» (یک موسسه علمی- فرهنگی بزرگ در واشنگتن) که یک نهاد خصوصی با هیأت امنای خود دارد، بزرگترین گنجینههای آمریکا را داراست. مدلهای متفاوتی برای موزههای دولتی خصوصی و وابسته به دانشگاه یا بنیادهای خصوصی و NGO ها وجود دارد و با توجه به اساسنامه این نهاد اداره میشوند.
موزههای دنیا، تنوع مکانی و عمل دارند
وی درباره این که مدیران موزههای مطرح دنیا بر اساس چه سابقه فرهنگی انتخاب میشوند، توضیح میدهد: ابتدا باید مشخص شود یک مدیر موزه وظیفهاش چیست و چه باید انجام دهد؟ تفاوت مهمی که در ایران قابل قیاس با جاهای دیگر دنیا از نوع پیشرفتهتر آن وجود دارد، اینکه موزه در ایران ما را به یاد جایی میاندازد که یکسری اشیاء در آن نگهداری و به معرض نمایش گذاشته میشود. محیط ساکتی که شما وارد آن که میشوید با یک فضای نورپردازی شدهی سکوت مطلق مواجه میشوید که درون آن راه میروید، اشیاء موزهای را میبینید و سپس خارج میشوید. در صورتی که بخش نمایش اشیاء فقط یک قسمت از اجزای موزه است.
او ادامه میدهد: این در حالی است که موزه یک نهاد فعال است و صرفاً یک نهاد ایستا با پتانسیل ذخیره شده نیست. در خارج از ایران موزه دارای قسمت پژوهشی است. بخشی برای مردم عامی، قسمتی به کودک و نوجوان اختصاص دارد، یک مخصوص پژوهشهای فاخر است و موزه انتشارات دارد. تعداد زیادی پژوهشگر و کارمند دارد. حتی بودجههایی را به ارسال باستانشناسان برای کاوش و تحقیق با توجه به نیازهای موزه تخصیص میدهد و پژوهشگرانش تحقیقات میدانی متفاوت انجام میدهند. به عنوان مثال «کارلتن استنلی کوون»، انسانشناس آمریکایی که سال 1349 از دانشگاه پنسیلوانیا به ایران آمد و تحقیقات گستردهای روی دوران پارینه سنگی ایران انجام داد، از او به عنوان «پدر باستانشناسی پارینه سنگی ایران» یاد میشود.
این فوق دکتری زیست باستان شناسی دانشگاه آکسفورد با تأکید بر این که معمولا موزههای مطرح دنیا علاوهبر قسمتهای مختلف اختصاص داده شده به نمایشهای عمومی اشیاء، دارای قسمتهای دیگری هستند که به صورت پویا گنجینههای انبارهایشان را مورد مطالعه قرار میدهند و زمینه مطالعات و پژوهش را فراهم میآورند، میافزاید: هدف دقیقاً همین است. وقتی گروهی باستانشناس به کاوش میرود و اشیایی را کشف میکند و تحویل موزه میدهد، قرار نیست که فقط این اشیاء در بستهبندی مخصوص با مُهر و موم ابدی نگهداری شوند، قطعاً نیاز به مطالعه و پژوهش دارند و مسوولان موزه این زمینه را فراهم میکنند تا محققان بتوانند به این اشیا دسترسی پیدا کرده و کارهای مطالعاتی جامع و هدفداری را انجام دهند.
موزهی ملی بخش پویا کم دارد
وی با اشاره به این که چنین قسمتهای پویایی کمتر در موزههای ایران از جمله موزهی ملی ایران دیده میشود، میگوید: باید منصف بود. از زمان مدیریت خانم مهناز گرجی و به طور واضحتر آقای جبرئیل نوکنده، موزه ملی تلاش زیادی کرده که به این سمت حرکت کند. برگزاری مراسمهایی مانند همایش، رونمایی کتاب و بزرگداشت برگزار میشود. قسمتهای بالایی موزه مانند موزه دوران اسلامی و موزه پیش از تاریخ افتتاح شده و مدام کارشناسان موزه ملی در حال جنب و جوش هستند که این سیر خیلی خوب است و ما را به سمت تصور جهانی که از موزه در غرب وجود دارد، میبرد.
او ادامهی این روند از سوی موزهی ملی ایران را در مراحل ابتدایی میداند و میگوید: وضعیت قبلی موزه که بیشتری حالتی منفعل و خموده و ساکت بود و دو راهنمای موزه و بازدیدکنندگانی که هیچ پرسشی ندارند، در حال خارج شدن است.
این مدرس دانشگاه در پاسخ به این پرسش که مدیر یک موزه تا چه حد باید با فرهنگ آشنا باشد، نیز اظهار میکند: قطعاً مدیر موزه باید فرهنگی باشد و آشنایی کاملی به تاریخ و هنر و فرهنگ داشته باشد. اما متأسفانه در ایران هر چند ما برای بسیاری از حوزهها قائل به تخصصگرایی هستیم، فرضاً برای درد شکم نزد دکتر ارتوپد یا برای انجام امور کشاورزی نزد متخصص مکانیک نمیرویم چرا که به این درک رسیدهایم که هر کدام از اینها نیازمند متخصص خودش است. اما در برخی حوزهها مخصوصاً حوزه فرهنگ قائل به تخصصگرایی نیستیم و همه را صاحبنظر و کارشناس میدانیم.
در ایران فرهنگ، متخصص ندارد
وی با اشاره به این که فرهنگ در ایران یک مقوله عام در نظر گرفته شده که همه حق اظهارنظر یا مدیریت مناصب آن را دارند، ادامه میدهد: گویی در ایران فرهنگ اصلاً متخصص ندارد و نیازی به آن احساس نمیشود و جالب این که اگر از بسیاری از سکانداران این حوزه بپرسید فرهنگ چیست، شاید قادر به رائه یک پاسخ جامع در مورد آن نباشند، چرا که تصوری برای آن ندارند و بر حسب پست تعریف شده مدتی در این منصب مشغول به فعالیت شدند.
وحدتینسب تاکید میکند: این سهلگیری در انتصاب مدیران فرهنگی مخصوصاً حوزه میراث فرهنگی آسیبهای کوتاه مدت و بلندمدت جبران ناپذیری را بر پیکره فرهنگ وارد میکند، این در حالیست که چنین سهلگیری در حوزههای دیگر وجود ندارد. حتماً در سازمان زمین شناسی یک متخصص زمینشناس و در یک بیمارستان یک پزشک برای مدیریت انتخاب میشود و... اما در مدیریتهای فرهنگی تخصصگرایی کم رنگ میشود وبرای انتخاب بیشتر به این سمت حرکت میکنند که این مدیر چقدر دارای توان مدیریتی است.
نگاه غیرفرهنگی به مقولهی فرهنگ دارند
وی با بیان این که البته انتخاب یک مدیر توانای غیرفرهنگی از یک مدیر ناتوان فرهنگی بهتر است، اظهار میکند: فراموش نکنیم در انتصابهای مدیران کاخ موزهها و موزهها فقط در ایران پیشینه فرهنگی مهم نیست. یک مدیر بالادستی که خواهان انتصاب مدیران دیگر است، فاکتورهای زیادی را باید مد نظر قرار بدهد که من و شما شاید نبینیم و درک آن برای ما سنگین باشد. اما علت این اتفاق، نگاه غیرفرهنگی به مقوله فرهنگ است؛ به عبارتی از آنجا که سرمایهگذاری چندانی برای تربیت و آموزش مدیران فرهنگی نشده و انتخاب و عزل و نصبهای آن بر اساس تخصص و سیر صعودی دریافت مهارت و کسب توانایی لازم نبوده، بنابراین یک مدیر بالادستی به دلیل همین کمبودها شاید باز خود را محق به انتخاب مدیری بداند که فقط توانا باشد نه متخصص.
وحدتی نسب بیان میکند: در چنین حالتی شاید نگاه بیرونی اندکی ایدهآل باشد، اما در واقعیت درونی نباید چنین نگاهی داشت و باید بسیاری از فاکتورها را مد نظر داد. برای مثال یک موزهای در شهرستانی وجود داشت که خطر آن را تهدید میکرد که یکسری از مراکز نظامی آن را در تصرف و از آن خود کنند، طبیعتاً اگر یک مدیر فرهنگی آرام و متین آنجا حضور داشته باشد، نمیتواند مقاومت کند و باید شخصی به عنوان مدیر منتسب میشد که با برخی نهادها در ارتباط باشد و کارنامهاش برای آنها مسجل باشد و بتواند تعاملهای خوبی برقرارکند، که این کار را کرد و خوشبختانه همچنان موزه پابرجاست، بنابراین فاکتورهای زیادی را باید مد نظر داشت.
هیاتامنا هم خوب است، هم بد
وی درباره هیأت امنایی اداره شدن هم توضیح میدهد: این هم میتواند اقدام خوبی باشد و هم اقدامی بد. همه چیز بستگی به اساسنامه آن سازمان دارد. مثلاً دانشگاهها هیأت امنا دارند. از سویی صرف داشتن هیأت امنا مطرح نیست این که چه تیمی بر اساس چه تخصصی انتخاب میشود و این گروه چقدر قدرت عمل و مسوولیت پذیری دارد، بیشتر باید مورد توجه قرار گیرد. فرضاً در دانشگاهها رییس دانشگاه توسط وزیر علوم انتخاب میشود نه هیأت امنا. بنابراین قدرت عمل و دامنه اختیارات و همچنین ترکیب هیأت امنا بسیار در مدیریت حائز اهمیت است و بر اساس آن میتوان اظهار نظر کرد که هیأت امنایی شدن فلان موزه خوب یا بد بوده است.