قرباني جنايت خواهر شهيدلاجوردي بود كه پيكر بيجانش جايي در حوالي تهران رها شده بود.صبح ديروز جلسه محاكمه عروس جوان كه دست به قتل مادرشوهرش زده بود در شعبه هشتم دادگاه كيفري يك برگزار شد. اين زن متهم است كه پس از جنايت با همدستي مرد جواني جسد مقتول را به اطراف تهران منتقل و در آنجا رها كرده است.
آنها ديروز از زندان به دادگاه منتقل شدند تا به اتهام قتل زن 70ساله پاي ميزمحاكمه بروند. در ابتداي جلسه كه به رياست قاضي اصغرزاده برگزار شد نماينده دادستان به شرح كيفرخواست پرداخت. به گفته وي، تحقيقات در اين پرونده جنايي از روز 28بهمنماه سال 92همزمان با ناپديد شدن خواهر 70ساله شهيد لاجوردي شروع شد. بررسيها نشان ميداد همان روز در خانه اين زن در شرق تهران كلاس و مراسم مذهبي برپا بود و ساعاتي پس از مراسم وي ناپديد شده بود.
مأموران دريافتند كه زن ناپديد شده از نظر اجتماعي، موقعيتي مطلوب داشت و بيشتر اوقات در خانهاش كلاسهاي مختلف ديني و مذهبي برگزار ميشد و به همين دليل بود كه خانوادهاش ميگفتند ناپديد شدن وي مشكوك است. يك روز پس از ناپديد شدن اين زن جسد او در حوالي شهرستان دماوند پيدا شد و كارآگاهان خيلي زود توانستند راز قتل را فاش كنند. مأموران در تحقيقات انجام شده دريافتند كه مقتول مدتي بود كه با يكي از اعضاي خانوادهاش بر سر ازدواج او اختلاف داشت.
ماجرا از اين قرار بود كه يكي از پسران مقتول، با زني ازدواج كرده بود كه مورد تأييد اعضاي اين خانواده نبود. از سوي ديگر آثار لكههاي خون در راه پلههاي خانه مقتول وجود داشت و اين نشان ميداد كه وي در خانهاش و از سوي يك آشنا به قتل رسيده است. مأموران كه حدس ميزدند عروس 34ساله خانواده عامل جنايت باشد او را دستگير كردند و وي راز قتل را فاش كرد. او اقرار كرد كه روز حادثه با مادرشوهرش درگير شده و با ميله آهني وي را به قتل رسانده است. او پس از جنايت از يك وكيل كمك گرفته و اين مرد جسد را كه لاي پتو و پلاستيك پيچيده شده با يك نيسان به جاده دماوند برده و در بيابان رها كرده است.
نماينده دادستان در ادامه گفت: با توجه به اعتراف اين زن و همدستش، براي آنها تقاضاي مجازات قانوني دارم. پس از آن 2 پسر قرباني كه يكي از آنها همسر متهم رديف اول بود در جايگاه حاضر و خواستار اشد مجازات براي عاملان قتل مادرشان شدند.
نوبت به متهم رديف اول رسيد، اين زن درحاليكه اشك ميريخت اتهام قتل را قبول كرد و مدعي شد كه در يك لحظه بهخاطر عصبانيت دست به جنايت زده است. وي گفت: پسرمقتول، سومين شوهرم بود و 6ماهي از ازدواج ما ميگذشت. از طريق يك دفترهمسريابي با او آشنا شده بودم. من و مادرشوهرم در يك ساختمان زندگي ميكرديم و او خيلي به من گير ميداد.
شوهرم هم از خود ارادهاي نداشت. من از اين نوع زندگي خسته شده بودم. براي همين از شوهرم خواستم تا اسبابكشي كنيم و به جاي ديگري برويم اما مادرشوهرم اجازه نداد. روز حادثه وقتي در خانه او بودم از عصبانيت سرش فرياد زدم و خواستم اجازه بدهد از آن خانه برويم و همين آغاز يك درگيري بود. در جريان اين درگيري به چشمانم كه تازه عمل كرده بودم ضربه وارد شد. عصبي شدم و همانموقع چشمم به ميلهاي كه با آن قالي ميبافتم افتاد. آن را برداشتم و چند ضربه به سرش زدم. وقتي بهخود آمدم ديدم كه او نفس نميكشد. درحاليكه بهشدت ترسيده بودم با همدستم كه وكيل است تماس گرفتم. او همسردومم بود كه از هم جدا شده بوديم. او هم خودش را رساند و جسد را با يك نيسان به دماوند برد و رهايش كرد.
در ادامه جلسه، متهم رديف دوم گفت: من وقتي به آنجا رسيدم و جسد را ديدم ميخواستم با پليس تماس بگيرم اما زن جوان گريه كرد و من هم دلم به حالش سوخت و تصميم گرفتم كمكش كنم.وقتي ختم جلسه اعلام شد، مادرعروس جنايتكار با گريه به پاي دامادش و برادر او افتاد و به آنها التماس كرد كه رضايت بدهند و دخترش را ببخشند. اما آنها نپذيرفتند و همچنان خواستار قصاص بودند. پس از آن قضات به شور نشستند و عروس جنايتكار را به قصاص و متهم رديف دوم را به زندان محكوم كردند.