يكي بو د يكي نبو د، نرسيده به درواز ه هاي شهر، خونه ي ننه سرماست كه يك دل نه صد دل عاشق پيرمرده، قصه شون قصه ي امروز و ديروز نيست، قصه ي هزار سال هست... »
قصه ي ننه سرما و عمو نوروز تنها يكي از قصه هاي اين مر ز وبوم است كه شفاهي و نسل به نسل نقل شده و ازآمدن بهار و پايان زمستان مي گويد.
از كشمكش زمستان و بهار كه گاهي مثل اين قصه با عشق يا شايد فراق همراه است و گاهي با نبرد اين دو فصل با هم، در قالب شخصيت هاي يكي قصه.
پايان اين نبرد حتما با پيروزي بهار بر زمستان و پليدي پايان مييابد. سينه ي مر دم ايران پر است از اين داستا نها و افسانه ها كه نو شدن طبيعت و تغيير فصل را با دگرگوني و تغيير حال آ دمها يكي دانسته و دستمايه قصه ها قرار دا ده است.
شخصيت هاي اين قصه ها همه از آمدن بهار خبرمي دهند، از پايدار نبودن پليدي و پديدار شدن خوبي. نوروز و آغاز بهار كه هميشه با جشن وشا دي همراه است، به شكل هاي مختلف و باشكوهِ تمام در همه جاي ايران برگزار مي شو د.
دراين پرونده ي بهاري ا ز «مر دم ايران » ماهنامه «سرزمين من »، به سراغ مر دم شهرها و روستاهاي ايران رفته ايم تا با آنها به استقبال بهار برويم و با جشن ها و آ ين هايشان همراه شويم
گيلاني هاي قديم در اواخر زمستان با مراسم «عروس گولي » به استقبال بهارمي رفتند؛ مراسمي كه در آن فردي با لباس عروس كه نماد بهار است، نيلبك مي زند تا ديگران با شادي مشغول كار و زندگي شوند.
غول سياه زمستان، بهار را كه به خواب مي برد، كار هم تعطيل مي شود تا زماني كه «پيربابا »به عنوان نماد تجربه از راه برسد و اين غول را شكست دهد.
با شكست او،عروس بهار دوباره بيدار مي شود و شروع به نواختن نيلبك ميكند و همراه او مردم بيدار شده و به كار و تلاش مشغول مي شوند. اين جشن امروزه نه به صورت خودجوش كه توسط ارگا نها برگزار مي شو د.
متن: الهام مختاري/ عكس: كيان اماني
منبع:همشهري سرزمين من