اين حادثه هفته گذشته در شرق تهران رخ داد. ماجرا از اين قرار بود كه از مدتي قبلتر، ساكنان يكي از محلهها با اورژانس اجتماعي تماس گرفتند و از بدرفتاري پدر و مادري با پسربچه 6 سالهشان در اين منطقه خبر دادند. وقتي تحقيقات در اين باره آغاز شد، مددكاران اورژانس اجتماعي متوجه شدند كه روي بدن پسر 6 ساله آثار ضرب و شتم و كبودي وجود دارد و از نظر بهداشتي در وضعيت بدي به سر ميبرد. بررسيها نشان ميداد كه پدر او، مدتي قبل از همسرش جدا شده و با زن ديگري ازدواج كرده و در حقيقت پسربچه نزد پدر و نامادرياش زندگي ميكرد. اين در حالي بود كه پدر و نامادري هر دو اعتياد شديدي به شيشه داشتند و محل زندگي آنها تبديل به پاتوق معتادان شده بود.
در چنين شرايطي، گزارش مددكاران اورژانس اجتماعي روي ميز قاضي پرونده قرار گرفت و قاضي حكم به انتقال پسربچه به بهزيستي و نگهداري از او در شرايط مناسب داد. با صدور حكم، مددكار زن به همراه 2 نفر از ماموران كلانتري، شنبه هفته گذشته راهي خانه مرد معتاد شدند تا فرزندش را به بهزيستي منتقل كنند. آنها در حال اجراي حكم بودند و اين در حالي بود كه مرد معتاد اجازه نميداد كه پسرش همراه آنها برود. در همين هنگام و داخل خانه، مرد معتاد از پشتسر به مددكار 50 ساله حمله كرد و او را مقابل چشمان ماموران كلانتري به باد كتك گرفت طوريكه مددكار زن از ناحيه دهان و كمر بهشدت مجروح و راهي درمانگاه شد.
اين نخستينبار نيست كه مددكاران اورژانس اجتماعي هنگام اجراي حكم قضايي هدف حمله قرار گرفته و راهي بيمارستان ميشوند. يكي از آنها در گفتوگو با همشهري ميگويد: متأسفانه قرار بود به مددكاران اورژانس اجتماعي كه راهي ماموريتهاي خطرناك ميشوند يا در محيطهاي ناسالم و پر از آسيبهاي اجتماعي مشغول به كار هستند، ابزارهاي دفاعي تعلق گيرد كه اين اتفاق هرگز رخ نداد. از طرفي مددكاران حتي از حمايتهاي روحي و رواني نيز محرومند و سازمان بهزيستي تاكنون هيچ اقدامي براي دلجويي از مددكاراني كه هنگام ماموريت هدف حمله قرار ميگيرند انجام نداده است، حال آنكه مددكاران درخواست زيادي ندارند و با حقوق بسيار كم و در شرايط سخت، با عشق و علاقه به كارشان ادامه ميدهند تا آسيبهاي اجتماعي در جامعه را به حداقل برسانند.