«... من در دورانی که وقت داشتم، میدیدم یکی از صداهای منطقی که از ایران مانع از آن میشود که یک فضای تمامقد علیه کشورمان در فضای بینالمللی شکل بگیرد، صدای دکتر مرندی بود.
من نسبت به شجاعت و ارادهی ایشان غبطه میخوردم که اینقدر با توانمندی این کار را انجام میدهند.
ما در همهی ادوار مذاکره اینقدر موفق نبودیم ولی در دور آخر در کنار موفقیت در دیگر حوزهها در حوزهی رسانهای نیز موفق بودیم که یکی از عوامل این موضوع، آقای مرندی و دیگر دوستانشان بودند که در جریان مذاکرات حضور داشتند.»
اینها بخشی از گفتههای محمدجواد ظریف در مراسم قدردانی از سیدمحمد مرندی است.
مرندی چهلوپنجساله فرزند سیدعلیرضا مرندی است که جزء وزرای دولت سازندگی بود و در حال حاضر نمایندهی مجلس است.
محمد مرندی دو پسر نسل چهارمی دارد و خودش هم تا دوازدهسالگی که پدرش مشغول تحصیل بوده در آمریکا زندگی کرده و اصلا در ریچموند ویرجینیا به دنیا آمده است.
در زمان جنگ به جبهه رفت و در هفت سالی که در جبهه حضور داشت، چندباری مجروح شد و جزء جانبازان جنگ به شمار میرود. بعد از جنگ، مدرک دکترایش را در رشتهی ادبیات انگلیسی و شرقشناسی ازدانشگاه بیرمنگام میگیرد.
او عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و از پایهگذاران دانشکدهی مطالعات جهان است.
خیلیها او را جزء بازیگران حامی ایران در عرصهی دیپلماسی عمومی میدانند و سود حضور و استدلالهایش در مناظرهی شبکههای مطرح خارجی را دلیل این حرف خود عنوان میکنند.
پارسال همین موقعها بود که چشم همهی مردم جهان به لوزان خیره شده بودند. نتایج آن دور مذاکرات یک تفاهمنامه بود که به مذاکرات فشردهی هتل کوبورگ منجر شد.
ما هم به مناسبت عید نوروز و مذاکرات فشردهی ایران با سران پنج به علاوه یک به سراغ دکتر رفتیم اما به خاطر اینکه این روایت ایشان با کمی تأخیر و بعد از انتشار ویژهنامهی نوروزی به دستمان رسید، آن را در این شماره میخوانید.
آشنایی بنده با دکتر ظریف به حدود 15 سال قبل برمیگردد ولی بیشتر شناختم بهواسطهی چند نفر دوست مشترک بود که از شخصیت و توانمندی ایشان زیاد تعریف کردند.
در این سالها ایشان را فردی متدین و متخصص و باهوش شناختم که در آن فضای خصمانهی آمریکا علیه ایران تعامل خیلی خوبی با افراد داشتند و با توانمندی بالای خود توانستند در برخورد با رسانهها و اتاق فکرهای مختلف موفق عمل کنند.
طبیعتا وقتی کسی این ویژگیها را داشته باشد، آدم به او علاقهمند میشود، البته بنده تا قبل از همین 19روز در وین با دکتر همکاری نداشتم اما لطف داشتند و از بنده خواستند در وین حضور داشته باشم و پس از پارهای صحبتها من هم راهی وین شدم.
پیشنهاد ابتدایی دکتر ظریف این بود که در مذاکرات حضور داشته باشم و به نوعی نقش سخنگو را ایفا کنم اما پس از صحبتهایی که کردیم
بنده از ایشان درخواست کردم که داخل مذاکرات نباشم و نقش سخنگویی از گردن بنده ساقط شود چون اولا من در مذاکرات قبلی حضور نداشتم و بنابراین طول میکشید تا بفهمم اصلا چه خبر است و با توجه به اینکه احتمالا این آخرین مرحلهی مذاکرات بود فکر میکردم که نتوانم نقش مثبتی در این زمینه ایفا کنم.
ثانیا اگر در جلسات حضور پیدا میکردم دستم در مصاحبه بسته میشد و ممکن بود به خاطر صحبتهای من به مذاکرات ضربه وارد شود چراکه اگر در مذاکرات حاضر بودم، هر حرفم میتوانست به شکلهای گوناگون تفسیر شود و اگر از حرفهای بنده تفاسیر غیرصحیح برداشت صورت میگرفت، میتوانست به نفع مذاکره کنندگان ایرانی نباشد.
از طرفی اگر رسما توی گروه مذاکرهکننده نبودم و لازم میدیدم یا دوستان لازم میدیدند که بنده حرف تندی بزنم، مذاکرهکنندگان میتوانستند از آن فاصله بگیرند یا احیانا آن را تکذیب و رد کنند.
همچنین پیشنهاد دادم که تعدادی از افراد مسلط به فضای رسانههای بینالمللی را با خودم به وین ببرم که آقای دکتر با آن موافقت فرمودند.
به خاطر این ملاحظات و چند دلیل دیگر توافق شد که بنده و گروه همراهم در هتل کناری مذاکرات مستقر شویم، البته من کارت عضویت در گروه مذاکرهکننده را داشتم اما بنا به دلایلی که عرض کردم، خیلی کم در ساختمان مذاکرات حضور پیدا میکردم.
علاوه بر اینها پیشنهاد دادم که ما روی مخاطبان خارجی و نه خبرگزاریها و رسانههای داخلی متمرکز شویم که آقای دکتر ظریف با آن موافقت کردند.
مواردی هم وجود داشت که دوستان با خبرگزاریها و رسانههای داخلی تعامل میکردند و به طور خاص اقای دکتر لورت و آقای پرتر کمک میکردند و حتی برخی از شبهات را در ذهن برخی از دوستان خودمان در مورد حقانیت جمهوری اسلامی ایران در حوزهی هستهای و غیر آن برطرف می کردند.
- رویکرد رسانهها را اصلاح کردیم
آقای دکتر ظریف در مورد موفقیت نسبی رسانهای ایران در مذاکرات صحبتهایی انجام دادند و به بنده هم لطف داشتند، اما واقعیت این است که موفقیت نسبی رسانهای ما در این مذاکرات دلایل مختلفی داشته است و افرادی که در وین همراهم بودند هم بخشی از آن هستند
گروهی متشکل از چند فرد شناخته شدهی غیرایرانی به نامهای پپه اسکوبار، گرت پورتر، فلینت لورتو، شرمین نروانی در کنار چهار نفر از دانشجویان دکترا و یکی از همکاران دانشگاه در قالب یک طرح پژوهشی دانشگاه تهران با حمایت وزارت امور خارجه به وین رفتیم.
افرادی که همراه ما بودند، بین رسانهها شناختهشده هستند و علاوه بر کتاب و مقاله بعضا دهها هزار فالوئر در توئیتر و فضای مجازی دارند و مرتبا در رسانههای مختلف حضور پیدا میکنند.
زمانی که این افراد در کنار هم قرار گرفتند، برنامهریزیهایی کردیم تا بتوانیم به بهترین شکل، کار رسانهای را در وین انجام دهیم.
طبیعتا بخشی از کار با حضور در مقابل دوربین یا نوشتن، معنا پیدا میکرد اما بخش اصلی ان هماهنگی و همفکری و به توجیه رسانههای مختلف در پشت دوربین برمیگشت
مثلا این دوستان مدام با هم و با افراد مختلف حاضر در هیئت مذاکرهکننده قرار میگذاشتند و با اطلاعاتی که به دست میآوردند رسانهها را متوجه منطق سیاستهای جمهوری اسلامی ایران میکردند که این کار واقعا مؤثر بود
به خصوص که بعضی رسانهها از کشورهای غیرغربی آمده بودند که اصلا در جریان مذاکرات و سیاست کشور ما نبودند و به دلیل همین بیطرفی بهتر توجیه میشدند.
به خاطر همین قرار ها باید از زحمات جناب آقای دریایی بیش از هر کس دیگر یاد کنم. بنابراین بسیاری از گزارشهایی که رویکرد نسبتا مثبتی به ایران داشت به خاطر تلاش این افراد بود و در واقع نگرش گزارشها با کمک این افراد تصحیح میشد.
به نظر خود من این تلاشها یکی از دلایلی بود که باعث شد فضای رسانهای متفاوتی برای جمهوری اسلامی ایران ایجاد شود
مثلا در مواردی که دشمنان ما خبری را پخش میکردند، این دوستان از طریق توئیتر و ابزار دیگر به سرعت با آن مقابله میکردند که تا حدودی افکار عمومی از فریب خوردن مصونیت پیدا کند
البته در مقابل رسانههای بزرگ غربی، ظرفیت ما خیلی محدود بود ولی حقیقتا برخی از رسانههای مهم جهانی مثل شبکههای مختلف روسی، چینی، آمریکای لاتین و به خصوص خانم هما لزگی و همسرشان از پرستیوی خیلی با ما همکاری میکردند.
در طول مذاکرات دوستان ما با آقای دکتر ظریف یا دیگر اعضای تیم مذاکرهکننده چندبار جلسه داشتند و بعضا مطالبی را برای انتشار درخواست میکردند که از روشهای مختلفی مثل توئیتر یا مقاله یا مصاحبه و... منتشر کنند
این مهم بود برای اینکه دوستان ما مرجعی میشدند برای رسانهها و از این روش استفاده میکردیم تا لااقل بخشی از روایت توسط ما در امان بماند.
در کنار اینها بارها شد که از اعضای گروه با دکتر عکاسی کنم تا در فضای مجازی استفاده کنند چراکه این عکسها به اعضای گروه اعتبار کاری میداد و رسانههای خارجی را از ارتباط قوی اینها با افراد تیم مذاکرهکننده مطمئن میکرد
البته اینکه حرفهای گروه رسانهای ما معتبر بود، در کنار این مطرح میشد که ما یک گروه مستقل از وزارت امور خارجه هستیم و اگر اشتباهی هم رخ میداد، مسئولیتش با من بود، نه گروه مذاکرهکننده.
- برخی طرفداران فعلی دکتر ظریف مخالفان قدیمی او هستند
برخی از افرادی که امروز خیلی ادعای طرفداری از دکتر ظریف را دارند، فراموش کردهاند که در گذشته به خصوص در دهههای60 و 70 با ایشان و امثال ایشان به طور کامل مخالف بودند و حتی بعضا دشمنی داشتند.
این افراد در دههی60 از انقلابیهای امروزی ما هم خیلی انقلابیتر بودند و با رسانههایی که در دست داشتند، هر کسی را که نظر متفاوتی در هر زمینهای حتی شطرنج با امام خمینی(ره) داشت، خوار و ذلیل میکردند.
به خیال یا ادعای خودشان در امام خمینی(ره) ذوب بودند اما زمان نشان داد که طرفداری آنان از پابرهنگان و این حرفها خیلی صادقانه نبود و آنهایی که حتی با مطب پزشک یا مدرسهی خصوصی مخالف بودند
الان خودشان دانشگاههای خصوصی، مدارس خصوصی، بیمارستانهای خصوصی و خیلی چیزهای دیگر برای خودشان فراهم کردهاند.
به نظر بنده، دکتر ظریف با چنین افرادی نگاه بسیار متفاوتی دارند. ایشان نه در دهههای60 و70 نگاه غیرواقعبینانهی ضدغرب آنان را داشتند و نه الان خودباختگی و دلباختگی آنان را به غرب دارند.
به خاطرعمق دینی و تجربیاتی که داشتند از شناخت کاملتری از آمریکا برخوردار بودند و به خاطر دیانتشان با این افراد اختلاف زیربنایی دارند.
زمانی ارزش این نگاه نمایان میشود که عملکرد همانهایی را که در دههی60 بیش از حد ضدآمریکایی بودند، با عملکرد عجیب و غریب اواخر دهههای70 و 80 و 90 خودشان مقایسه کنیم.
انان بعضا با یک یا چند سفر به غرب یا شرکت در چند کنفرانس یا خواندن چند کتاب ترجمهشده یا احتمالا بخاطر دوری از قدرت، یک دفعه نظراتشان عوض میشد و دچار انقلاب ایدئولوژیک شدند.
یکی از همین افراد که الان در خارج از کشور پناهنده شده به بنده گفت که اسلام واقعی یعنی وقتی وارد مغازهای در لندن میشوی یک دختر جوان با لبخند از تو استقبال میکند.
ایشان مثلا یک متفکر است و شهرت هم دارد ولی یک نگاه کاملا سطحی از غرب و اسلام پیدا کرده و مانند توریستهایی فکر میکند که به کشوری میروند و چند جای زیبای شهر را میبینند و فکر میکنند که آنجا همه چیز خوب است.
نفرت عوامانه و بعضا سودجویانه ای که این افراد از آمریکا داشتند، باعث شده بود نتوانند واقعیت را درک کنند و با آن منطقی برخورد کنند اما آقای دکتر ظریف برخلاف اینها همیشه عمیقا منتقد آمریکا بودند و امروز هم هستند و فهم عمیقتر و صداقت بیشتری داشتند.
آدمهای بسیار خوب مثل آقای دکتر ظریف در کشور کم نیستند الحمدلله.
از طرفی قهرمانان زیادی در کشور ما حضور دارند مثل تکتک جوانانی که در سوریه و عراق در حال جهاد و مقاومت هستند و همچنین افراد متعهد و متخصصی که در حوزههای مختلف سخت تلاش میکنند و حلال را از حرام مشخص میکنند و باوجود همهی سختیها امید را در دل مردم خوب کشورمان زنده نگه میدارند.
- چند غیرحرفهای
حضور دو یا سه نفر افراد غیرحرفهای در میان خبرنگاران ایرانی مشکل آفرین بود . این افراد از طرف سایتهای نسبتا شخصی و غیرملی در آنجا حاضر بودند و به خاطر همین بعضا به غلط تصور میکردند که فضای رسانههای داخلی غیرحرفهای است.
علاوه بر این، عملکرد یک یا دو به ظاهر خبرنگار مشکل آفرین بود.
این افراد برخلاف اکثریت قوی خبرنگاران متعهد حاضر در مذاکرات، اطلاعات به دست آمده را فورا به شبکههای خارجی یا فارسیزبان خارج از کشور میدادند و به نظرم برای آیندهی خودشان این کار را میکردند و شاید متوجه این نبودند که بقیهی همکارانشان از این عمل آنها خبر دارند.
بهنظرم این گونه اتفاقات باعث میشد که گروه مذاکرهکنندهی کشور ما با احتیاط بیشتری با رسانه های داخلی برخورد کند. بنده هم به شکلهای مختلف متوجه کار های این افراد اندک میشدم ولی کاری از دستم برنمیآمد.
اینگونه افراد که ممکن بود پولی هم نگیرند، کار را برای خیلیها سخت می کردند و به ضرر کشور کار میکردند، ولی انصافا کار اکثریت قطعی خبرنگاران ایرانی بسیار بسیار حرفهای، اخلاقی و افتخارآمیز بود.
- خود خارجیها به سراغم میآیند
در این سالها مصاحبههای زیادی انجام دادهام اما اصلا این گونه نبوده که مجوزی داشته باشم یا اینکه کسی به من توصیهای کرده باشد ولی اگر کسی مایل است جوری دیگر فکر کند، اصلا مهم نیست.
مهم این است که حرفهایی که بنده میزنم براساس منطق و انصاف است یا خیر.
اگر موفقیتی بود به خاطر دفاع از حق بوده و اگر ضعفی بوده به خاطر ضعف بنده در دفاع از حق بود، در هر حال رسانههای خارجی با من تماس میگیرند و درخواست میدهند من هم بنا به شرایط، مصاحبه میکنم.
اگر هم تماس نگیرند، طبیعتا من مصاحبه نمیکنم. به عنوان مثال، مدیر الجزیره در دو مقطع مختلف که هر کدام بیشتر از یک سال بود، به خبرنگاران و دستاندرکاران دستور دادند که مرا دعوت نکنند. ولیکن به طور کلی اگر اتفاق مهمی بیفتد، رسانهها معمولا تماس میگیرند.
منبع:همشهری جوان