اين زن كينهجو حتي بليت پرواز به كانادا هم گرفته بود تا فرار كند اما تنها دقايقي پس از حادثه به دام پليس افتاد و پروازش كنسل شد.ماجراي اين اسيدپاشي بعدازظهر يكشنبه 5ارديبهشت رخ داد. حدود ساعت 14زني با پليس تماس گرفت و گفت در يك ساختمان دو طبقه در خيابان برزيل شرقي يك اسيدپاشي رخ داده است.
او گفت: يكي از بستگانم زني 63ساله است كه به تنهايي در ساختماني كه خواهر و شوهرخواهرش ساكن هستند، زندگي ميكند. او دقايقي قبلتر با من تماس گرفت و درحاليكه ناله ميكرد، گفت خواهرزادهاش روي او اسيدپاشيده و قصد فرار دارد. او از من خواست تا هرچه سريعتر پليس را خبر كنم.
اين تماس كافي بود تا ماجرا به كلانتري 145ونك اعلام شود و مأموران به سرعت خود را به محل حادثه رساندند. آنها به محض حضور در محل زن جواني را ديدند كه چمدان بهدست و سراسيمه از ساختمان خارج شد. او وقتي مأموران را مقابل خانه ديد حسابي جاخورد. مأمور پليس از او پرسيد كه آيا از موضوع اسيدپاشي مطلع است يا نه؟ اين زن شانهاش را بالا انداخت و گفت هيچ اطلاعي ندارد.
مأموران اما به موضوع مشكوك شدند و درست در همان لحظه صداي فريادهاي زني را از داخل خانه شنيدند كه مدام ميگفت: «سوختم، سوختم به دادم برسيد.» مأموران بلافاصله وارد خانه شدند و زني مصدوم را در طبقه دوم ساختمان ديدند. او گفت كه خواهرزادهاش به روي او اسيدپاشيده و فرار كرده است. ديگر براي پليس محرز شد كه كسي جز زن جواني كه با چمدان از خانه خارج شده و قصد فرار داشت، عامل اين اسيدپاشي نيست. به اين ترتيب بهدنبال او رفتند و زن جوان را درحاليكه خيلي از محل دور نشده بود دستگير كردند.
- انگيزه مرموز
زن 44ساله به نام شهره ديروز براي انجام تحقيقات به شعبه ششم دادسراي جنايي تهران منتقل شد. او بسيار خونسرد بود و از همان ابتدا جرم خود را گردن گرفت. عجيبتر اين بود كه اين زن تحصيلكرده و دندانپزشك است و اقامت كشور كانادا را دارد. حتي مأموران در بازرسي چمدانش گواهينامه رانندگي واشنگتن را هم كشف كردند.
از سوي ديگر در لابهلاي وسايلش بليت پرواز به كانادا هم پيدا شد كه نشان ميداد او ساعت 21دوشنبه قصد بازگشت به كانادا را داشته كه در نهايت گير افتاد. او پس از اقرار به اسيدپاشي با دستور قاضي و قرار بازداشت موقت در اختيار مأموران اداره 16پليس آگاهي تهران قرار گرفت. اين در حالي است كه رئيس بيمارستان سوانح و سوختگي مطهري اعلام كرده كه ميزان سوختگي قرباني حادثه اسيدپاشي، 20درصد بوده و صورت، دستها و جفت پاهاي وي آسيب ديده است.در ادامه گفتوگوي همشهري با زن اسيدپاش را بخوانيد.
- انگيزهات از اين اسيدپاشي چه بود؟
سكوت ميكند و بعد از چند دقيقه ميگويد: بنويسيد اختلافات خانوادگي، بنويسيد ناموسي.
- يعني ماجراي عشقي بوده است؟
(سكوت ميكند.) چرا دنبال انگيزهام هستيد، مهم اتهام اسيدپاشي بوده كه من قبول دارم.
- چرا اسيدپاشي؟
مگر مشكلش چيست؟ از قتل و جنايت كه بدتر نيست!
- اسيدپاشي جزو خشنترين جرمهاست.
نه. بهنظر من كه خشنترين جرم، جنايت و قتل است.
- روز حادثه با خاله ات در ساختمان تنها بودي؟
بله. خالهام در طبقه دوم ساختمان ما زندگي ميكند.
- ازدواج نكردهاي؟
طلاق گرفتهام.
- پس تنها زندگي ميكني؟
نه با پدرم و مادرم بودم اما آنها مسافرت هستند و چند روزي بود كه در خانه تنها بودم.
- اسيد را از كجا تهيه كردي؟
4يا 5روز قبل از حادثه به ... رفتم و اسيد خريدم. فكر ميكنم 5هزارتومان هم پولش شد. آن را چند روزي در اتاقم نگه داشتم تا اينكه بالاخره نقشه را اجرا كردم.
- از روز حادثه بگو؟
اسيد را داخل ظرف ماست ريختم و به طبقه دوم رفتم. خالهام هم تنها زندگي ميكرد. در زدم و به محض اينكه در را باز كرد ظرف اسيد را به سمتش ريختم.
- قصد فرار داشتي؟
همه وسايلم را جمع كرده و داخل چمدان گذاشته بودم. ميخواستم فرار كنم. اصلا فكرش را نميكردم كه گير بيفتم.حتي بليت را هم خريده بودم. چون مقيم كانادا بودم و براي مدتي به ايران آمده بودم، ميخواستم به كانادا فرار كنم. ميخواستم براي يك شب، جايي خودم را پنهان كنم. مثلا خانه دوست يا آشنا و بعد خود را به پرواز برسانم و بروم اما نشد و گير افتادم.
خودم هم از حضور سريع پليس غافلگير شدم.البته خانه ما فاصله زيادي با كلانتري نداشت. من حتي وقتي مأموران رسيدند و از من سؤال كردند كه در كدام ساختمان اسيدپاشي شده، سعي كردم خونسردي خود را حفظ كرده و خودم را بياطلاع نشان دهم. بعد از اينكه پليس وارد خانه شد من به سرعت پشت فرمان ماشينم نشستم تا فرار كنم اما پليس 2 موتورش را جوري كنار ماشين من گذاشته بود كه نتوانستم از محل پارك خارج شوم. براي همين پياده شدم و فرار كردم اما هنوز چند دقيقهاي نگذشته بود كه گشت پليس رسيد و دستگيرم كرد.
- سابقه كيفري نداري؟
نه، اين نخستين باري است كه پايم به اداره پليس و دادسرا كشيده شده و حالا هم اتهام خود را قبول دارم.