شعر > چگونه می‌توان بدونِ آن‌همه...؟ چرا صدای هیچ‌کس ...؟ چه‌طور لحظه‌ها برای یک نفر...؟ چه‌قدر مانده تا خیال‌های من...؟

كدام راه مي رسد به اول ِ...؟

چه اتفاق مبهمي مگر...؟

هميشه آخرِ تمام جمله‌هاي ناتمام ِ من

نشسته يك علامت سؤال!

 

 

  • نزديك

دور نيستي

من حضور روشنِ تو را

پشتِ پلك‌هاي بسته‌ام

درك مي‌كنم

سال‌هاست

پاي سفره‌ات نشسته‌ام

ميزبان تو هستي و

ميهمان منم