سؤال: سلام. احساس میکنم که به یک اختلال روحی به نام «گیر و واگیر» مبتلا شدهام و به همهچیز گیر میدهم. گاهی حتی به خودم هم آنقدر گیر میدهم که میخواهم ضد خودم شکایتنامه تنظیم کنم! بین خودمان بماند، حتی ستون شما هم خیلی جای گیردادن دارد.
دریا اخلاقی از تهران
جواب: سلام به دریا خانم اخلاقی. امیدوارم همیشه مثل دریا صبور باشی و اخلاقت با گیردادنهای گاه و بیگاه توفانی نشود! با خواندن سؤالت یاد یک فیلسوف معروف به نام آقای «رنده با کارد» افتادم که این جملهاش معروف است: «گیر میدهم، پس هستم!»
یکیدیگر از فیلسوفان بزرگ به اسم آقا فریدخان ریشنیمچه، همواره تکرار میکرده که «آن گیردادنی که ما را نمیکشد، ما را قویتر میکند.»
بنابراین میتوان اینطور نتیجه گرفت که فقط خود گیردادن مهم نیست، بلکه شدت گیردادن هم از اهمیت بالایی برخوردار است و بهتر است گیرهایتان گیر سهپیچ و گیرا باشد. چون اگر یکی از پیچها و حتی دو تا از پیچها هرز شد، هنوز پیچ دیگری وجود دارد که گیر مذکور را بگیر کند!
پیشنهاد من این است که اگر در نهایت کارت به جای باریک کشید و یکروز شکایتت را ضد خودت ثبت کردی، حتماً یک وکیل خوب بگیری تا از تو در مقابل خودت دفاعی جانانه کند!
اما قبل از آنکه به آنجاها برسی، پیشنهادم برای حل مشکلی که به آن اشاره کردی این است که قبل از گیردادن به چیزی، تا 10 بشماری. اگر دوباره احساس کردی گیردادنت میآید، تا پنجاه، صد، هزار و حتی دوهزار بشمار تا بالأخره بیخیال گیردادن بشوی!
بعد یک لیوان آب ولرم و تا حدودی خنک بخور (درست است که هوا کمکم دارد گرم میشود اما آب تگری برای سلامتی خوب نیست!) و سعی کن بهجای اینکه به همهچیز گیر بدهی، جنبههای مثبت رویدادها، چیزها و آدمها را ببینی.
به ستون دکترجون هم عمراً کسی بتواند گیر بدهد، چون دکتر جون خودش مثل عقاب همهجا و همهچیز را زیر نظر دارد و منتظر فرصت است که به همه گیر بدهد!