اما بهترين خلق خدا زندگي سخت و غريبانهاي را در اين دنيا و بين مردم گذراند؛ زندگي مظلومانهاي كه بخشي از آن در زندان خلفاي عباسي، حاكمان ظالم آن دوران، گذشت. هرچند، همانطور كه آفتاب از پشت ابر هم شعاع نوراني و گرم خود را به زمين ميرساند، ظلم و خفقان حكومت نميتوانست مانع از اين شود كه مردم از علم و فقه و هدايت امامموسي بن جعفر(ع) محروم بمانند؛ چراكه دوران امامت امام ايشان دوران بسط گسترده شبكه وكالت و نمايندههاي آن حضرت است؛ شبكهاي كه از خراسان تا مصر بهطور وسيعي گسترده شد اما جريان خلافت به هيچ وجه از وجود آن باخبر نشد. حجتالاسلام والمسلمين علي سعيديان نكتههاي جالبي درباره زندگي امام موسيبن جعفر(ع) و شيوه عرض ارادت به آن حضرت مطرح ميكند كه خواندن آن، خالي از لطف نيست.
- دوران اسارت امامموسيكاظم(ع) به چه شكلي گذشت؟
در آن زمان ارتباط مردم با امام(ع) بسيار محدود بود بهطوري كه آن حضرت ارتباط حداقلي با شيعيان داشتند و مردم سؤالات خود را از طريق امام عليبنموسيالرضا(ع) يا حضرت فاطمه معصومه(س) از ايشان ميپرسيدند. حتي وقتي آن حضرت را به شهادت رساندند از طريق يكي از قبايل قريش كه نسبت به آن حضرت ارادت داشتند تشييع جنازه مبارك ايشان صورت گرفت و در روايات نوشته شده كه بدن مطهر ايشان را گويا بر موج دريا ميبردند.
- ميدانيم كه اسارت ائمهاطهار عليهمالسلام از دوران امامموسيكاظم(ع) شروع شد. دليل اين اتفاق چه بوده است؟ چون اين رويداد در زمان ساير امامان معصوم پيش از ايشان اتفاق نميافتاد و شيوه شهادت ايشان هم متفاوت بود.
در اينباره بايد توجه شود كه مفهوم زندان تنها به اسارت در محدوده زندانهاي رسمي تعبير نميشود؛ چون در مورد ساير امامان معصوم عليهمالسلام هم مشاهده ميكنيم كه در منزل خود تحت مراقبتهاي شديد حكومتي بودهاند. بهعبارت ديگر درست است كه در زندگي ائمه پيشين اسارت به اين مفهوم روينداد اما در زمان امام موسيبنجعفر(ع) اين فشارها و جسارتها از سوي دستگاه حكومتي به اندازهاي شد كه آن حضرت را از منزل خود به زندان منتقل كردند تا از هر نوع برقراري ارتباط ايشان با شيعيان جلوگيري شود. اينها نشان ميدهد كه جسارت، ناداني و همچنين ترس دستگاه حكومتي از حضور امام در ميان مردم به حد اعلاي خود رسيده بود. در نتيجه همه اين رويدادها اهلبيت عليهمالسلام روزبهروز غريبتر ميشدند.
درواقع، ماجراي غربت اهلبيت عليهمالسلام از دوران امامت امامعلي(ع) آغاز شد و تا زمان امامموسيكاظم(ع) و حتي دوران بعد از ايشان ادامه پيدا كرد. حتي امروز هم امامزمان(عج) غريب هستند و ماجراي غربت همچنان ادامه دارد. بهطوري كه زندگي امامزمان(عج) هم بهصورت زنداني است و هرچند كه در ظاهر در زندان به سر نميبرند اما بهدليل بيتوجهي مردم از وجود مبارك ايشان، آرامش ندارند.
- با اين توضيحات چه اتفاقي روي داد كه زندگي امام موسيبنجعفر(ع) و ساير ائمه به جايي رسيد كه ايشان را در زندان ظاهري يا باطني اسير كنند و ارتباط مردم با ايشان كم شود؟
بهنظر ميرسد كه اين اتفاق چند دليل عمده دارد. نخستين دليل آن است كه مردم غالبا دين را هزينه خود ميكنند اما خود را براي دين هزينه نميكنند. بهعبارت ديگر غالبا وقتي مردم در محضر امام موسيبنجعفر(ع) حاضر ميشدند، از ايشان كمك ميخواستند تا چيزي به ايشان بدهند و اين نوع رويكرد تا به حال هم ادامه دارد. و مردم در زمان ما هم وقتي به آن حضرت متوسل ميشوند عموما براي امور دنيايي خود كمك ميخواهند اما نميپرسند كه خودشان بايد براي اماممعصوم(ع) چه كار و خدمتي انجام بدهند. اين نگاه عوامانه هر چند ايرادي ندارد اما نگاه ياران واقعي امام موسيبنجعفر(ع) نيست. چون اگر قرار است كسي به ياري امام موسيكاظم(ع) و ساير ائمه برود تا حجت و ولي خدا در ميان مردم غريب نباشد، راهش آن است كه وجود خود را خرج امام خود كند. از امامخميني(ره) نقل شده است كه ايراد ميگرفتند كه عشق و علاقه ما نسبت به اهلبيت عليهمالسلام، عشق كبوتري است. بهعبارت ديگر ما مانند كبوتري هستيم كه جلد آستان ايشان ميشويم تا آب و دانهاي باشد و هيچ آسيبي از حيوانات و انسانهاي ديگر نبينيم. اما هيچ كبوتري عاشق كبوترباز نيست و به كمك او نميرود. از ائمه اطهار عليهم السلام هم نقل شده كه فرمودند: «شما ما را ميخواهيد تا از اين طريق امور دنيايي شما حل شود يا امور آخرتيتان با مشكل مواجه نشود. اما كسي كه ما را براي خودمان بخواهد محب واقعي است». بهعبارت ديگر محب واقعي امام موسيبنجعفر(ع) كسي است كه بهخاطر آن حضرت زندان و سيلي و زحمت و رنج را تحمل كند و دم نزند.
- بنابراين آيا ميتوان نتيجه گرفت كه يكي از دلايل غربت امام موسيبنجعفر(ع) اين بوده كه آن حضرت ياران اين چنيني كم داشتهاند تا محب واقعي ايشان بوده و براي ياري رساندن به دين اسلام زحمت و رنج را تحمل كنند؟
همينطور است. كار دشمن، دشمني كردن بوده و اين رويداد در زمان امام موسيكاظم(ع) هم مصداق داشته است. اما كار دوست، دوستي كردن است و آن حضرت دوستان واقعي كم داشتند. همچنان كه در جامعه امروز هم اگر ما در برابر دين و امام غايب خود(ع) محكم بايستيم، رژيم صهيونيستي و داعش و برنامههاي ماهوارهاي و هيچ ابراز و انسان ديگري نميتواند به دين ما ضربه وارد كند. همچنان كه امروز هم دولتهايي كه با نظام اسلامي ايران دشمني ميكنند به كشور ما حمله نظامي نميكنند و دليلش آن است كه مردم ما ديندار هستند و اتحاد دارند. آنچه باعث شده اين اتفاق نيفتد، حضور مردم بااعتقاد و باايمان است كه حامي رهبر و دين خود هستند. همچنان كه 8 سال تمام دنيا عليه كشور ما بسيج شده بود ولي در نهايت نيروي ايمان مردم بر نيروهاي نظامي و موشك و اسلحههاي دشمنان پيروز شد.
- نحوه ارتباط گرفتن مردم با آن حضرت در زمان اسارت چگونه بود؟
يكي از ياران امام موسيبنجعفر(ع) تعريف كرده كه امام(ع) را در داخل سياهچالي اسير كرده بودند تا ايشان به هيچ وجه با كسي در ارتباط نباشند. اما او توانست با زحمت زياد ايشان را در زندان ملاقات كند و تعريف كرده كه روزنهاي در بالاي سياهچال بود و تنها توانست از همين روزنه آن حضرت را ديدار و زيارت كند.
- يكي از القاب مهم و شناختهشده امام موسيبنجعفر(ع) لقب كاظم است كه نشاندهنده كظم غيظ و فروخوردن خشم آن حضرت است. اين لقب را به چه دلايلي به ايشان دادند؟ چون ميدانيم كه همه ائمهاطهار عليهم السلام اين صفت را داشتهاند اما امام موسيكاظم در اينباره بيشتر شناخته شدهاند.
وقتي سيره اهلبيت عليهمالسلام را مرور ميكنيم متوجه ميشويم كه آن حضرت دشمنان بسياري داشتهاند و بنابراين آنها به لطف الهي از صفت صبر و فروخفتن خشم برخوردار بودهاند، بهخصوص امام موسيبنجعفر(ع) كه دشمنان ظاهري بسياري داشتهاند و نحوه دشمني آنها بسيار علني و آزاردهنده بوده است. يكي از دلايل جذابيت اهلبيت عليهمالسلام اخلاقمداري آن بزرگان بوده است. امامصادق(ع) به يكي از دشمنان خود فرموده بودند كه اگر تو ده سيلي بر من بزني و دهها توهين كني، من يك سيلي نخواهم زد و يك توهين هم به تو نخواهم كرد. رويكرد امام موسيكاظم(ع) هم اينگونه بود و اين كار غيراز آنكه اثر آرامشبخشي براي خود امام دارد تأثير تربيتي هم براي ديگران هم دارد. چون كسي كه به ديگري توهين ميكند در وهله اول بهخودش آسيب ميرساند. اما امام موسيبنجعفر(ع) هم كيّس و هم مهربان بودند بهطوري كه در زندان هم صفت كظم غيظ خود را داشتهاند. زيرا فرد مقابل به ايشان جسارت و توهين ميكرد اما آنچه از ايشان ميديد نرمخويي بود.
- مردم چگونه بايد از آن حضرت درس فروخفتن خشم و خوشرويي را ياد بگيرند؟ درواقع ميخواهيم بدانيم جايگاه اين صفتي كه از امامموسيكاظم(ع) ميآموزيم در ميان مردم و بهخصوص افراد متدين چيست؟
مردم جامعه براي اينكه از آن حضرت درس بگيرند بايد سعهصدر خود را بالا ببرند و در برابر مشكلات و رويدادهاي زندگي دچار بيصبري نشوند تا به خشم و عصبانيت بينجامد. به قدري كه در برابر توهينها نهتنها بايد سكوت كرد بلكه گاهي لازم است لبخند بزنند و گاهي بايد جذابيت ايجاد كنند. اين رويكرد بهخصوص درباره متدينين مصداق بيشتري دارد. چون اين افراد بايد اولا در بين مردم باشند و دوم اينكه با خوشرفتاري و برخوردهاي عالمانه با ايشان مواجه شوند. بايد مطمئن باشيم كه اگر افراد متدين در برخورد با مردم و بهخصوص جوانان خوش برخورد باشند آنها در دين مستحكمتر ميشوند؛ همانطور كه اخم كردن و رفتارهاي تند، افرادي كه با دين آشنا نيستند را در عقايد باطلشان مستحكم ميكند. اين نوع برخورد را در شبكههاي ماهوارهاي هم ميبينيم كه اگر ميخواهند ذهن افراد و مخاطبان خود را منحرف كنند بسيار آرام و نرم اين كار را انجام ميدهند.
- مرد هتاك
در بخشش و بزرگواري از امام كاظم(ع) روايات زيادي نقل شده است اما به يك صفت بيش از بقيه شهرت داشتند؛ كاظم. در يكي از روايات آمده است مردي در حضور ايشان به جدش عليبن ابيطالب(ع) توهين ميكند. همراهان ميخواهند به مرد حمله كنند كه امام موسي كاظم(ع) مانع ميشوند. امام سپس به مزرعه مرد در خارج از مدينه ميروند. مرد با ديدن امام شروع به داد و بيداد ميكند كه محصولش را لگدمال نكند. امام اما بيتوجه به او نزديك شده سلام كرده با خوشرويي ميپرسند چقدر پول صرف كاشت مزرعه كردهاي؟ مرد پاسخ ميدهد: «يكصد دينار!» سپس ميپرسند: «چه اندازه از آن برداشت خواهي كرد؟» مرد پاسخ ميدهد: غيب نميدانم. امام ميپرسند«چه اندازه اميدواري از آن برداشت كني؟» مرد پاسخ ميدهد: «200دينار!» امام موسي كاظم 300دينار به او داده ميفرمايند: اين 300دينار براي توست و محصولت هم برايت باقي است. امام سپس مرد را ترك ميكنند و به مسجد ميروند. در مسجد ميبينند كه مرد كشاورزي كه به جد ايشان توهين كرده بود، زودتر از ايشان به آنجا رسيده است. مرد با ديدن امام برخاسته اين آيه از قرآن را بلند ميخواند: «خدا بهتر ميداند رسالتش را كجا قرار دهد.»