تاریخ انتشار: ۱۶ مهر ۱۳۸۶ - ۰۵:۰۴

احمد فرهنگ‌نیا: پاییز شروع شد. خب، یاد چی می‌افتید؟ باز شدن دانشگاه‌ها یا رنگ به رنگ شدن برگ‌ها یا...؟ می‌شود یاد خیلی چیزها افتاد.

اما اگر عشق سینما باشید، اولین ویژگی پاییز زیبا، یک منوی هیجان‌انگیز فیلم است که در این روزهای سرد، تنور سینما را گرم خواهد کرد. معمولا لابه‌لای همین منو، باید دنبال بیشتر اسکاری‌های 2008 گشت.

این تنها کاری است که از دستمان بر می‌آید؛ سینمایی‌ها مثل عشاق کتاب‌های «هری پاتر» خوش‌شانس نیستند و نمی‌توانند امیدوار باشند که همزمان با پخش جهانی، آثار هنری محبوبشان را ببینند ولی دست‌کم می‌توانیم تا وقتی نسخه‌ خوب فیلم‌ها را ببینیم، از اطلاعات اولیه هیجان‌زده شویم و حدس بزنیم کی چه اسکاری خواهد گرفت. اینجا فقط 10تا از فیلم‌هایی را که احتمال دارد اسکار نصیبشان شود، می‌بینید؛ مشت نمونه‌ خروار.

نبرد غول‌های بی‌خیال

تماشای حضور همزمان چند فیلمساز قدر و رقابت آنها جذاب است اما نکته اینجاست که آنها بی‌خیال این رقابت، فیلم خوب می‌سازند و بنابراین ما هم بی‌خیال این رقابت، از فیلم‌هایشان لذت می‌بریم!

وعده‌های شرقی؛ هر گناه، یک رد می‌گذارد
  ساخته دیوید کراننبرگ / با بازی ویگو مورتنسن، نائومی واتس و وینسنت کسل
  یک ماما در بیمارستانی در لندن (آنا) درگیر ماجرایی مخوف می‌شود؛ جست‌وجویش برای سردرآوردن از هویت یک زن نوجوان روسـی -که سر زا می‌رود - او را با یک گنگستر بی‌رحم روسی (نیکلای) طرف می‌کند که عضو یکی از بدنام‌ترین خانواده‌های جنایتکار لندن است. کم‌کم چیزهایی از خانواده دستگیر آنا می‌شود که نباید بشود.

 این اوضاع، نیکلای را - که به‌شدت وفادار به خانواده است - به این نتیجه می‌رساند که بهتر است آنا زنده نماند.

 دندانپزشک کراننبرگ به او گفته بود: «من به‌قدر کافی توی زندگی‌ام مشکل دارم، اون‌وقت واسه چی باید فیلم‌های تو رو ببینم؟». او راست می‌گوید.

دیدن فیلم‌های کراننبرگ تجربه‌های عجیب و دردناکی هستند. فیلم‌های او پنهان‌ترین وحشت‌های آدم را بیدار می‌کنند. حتی در فیلم «تاریخچه خشونت» - که به سمت واقعی‌تر‌شدن فضاها و آدم‌ها رفته و از آن روایت‌های انتزاعی و پیچیده‌اش خبری نیست - مخاطب را راحت نمی‌گذارد.

او نوع دیگری از داستان‌گویی را پیش گرفته و موفقیت تجاری و محبوبیت «تاریخچه‌ خشونت» در بین منتقدان باعث شده دوباره همان لحن را در این فیلم هم به کار بگیرد. نمایش تلخ خشونت واضح و خانواده‌های داغان، ویژگی فیلم‌های کراننبرگ است و گویا تمام اینها در این فیلم آخر هم بسیار پررنگ‌اند.

یک موفقیت دیگر در فیلم قبلی هم تاثیرش را روی این فیلم گذاشته؛ حضور ویگو مورتنسن و همبازی شدن او با نائومی واتس، ترکیبی درست کرده که خیلی‌ها روی اسکاری بودن‌اش شرط ببندند. مورتنسن برای بازی در فیلم، خودش تنها به روسیه رفت و بدون مترجم چند ماه در سیبری زندگی کرد.

فیلم جایزه‌ تماشاگران را در جشنواره‌ تورنتو گرفت و مخاطبان آمریکایی هم معتقدند «کراننبرگ درست زده وسط خال». فیلم یک سکانس مبارزه دارد که هر کی دیده، پسندیده! کراننبرگ هنوز اسکار نگرفته. شاید این بار نوبتش باشد.

گنگستر آمریکایی: سکه رؤیای آمریکایی 2 رو دارد

ساخته ریدلی اسکات با بازی دنزل واشینگتن و راسل کرو

یک کارآگاه مبارزه با مواد مخدر، این در و آن در می‌زند تا امپراتوری یکی از بزرگ‌ترین سردسته‌های قاچاق هروئین - به نام لوکاس (واشنگتن) - را به زمین گرم بزند. اما ماجرا  به اتفاق بزرگ دهه  هفتاد (جنگ ویتنام ) گره می‌خورد؛ لوکاس مواد را  درون تابوت جسد سربازان بازگشته از جنگ ویتنام جاسازی می‌کند و به کشور وارد می‌کند.

  ماجرای فیلم واقعی است.لوکاس واقعا در آن ایام سر و کله‌اش پیدا شد. این ماجرای تابوت‌ها هم به همین شکل اتفاق افتاده و کارآگاه ریچی رابرتز هم قضیه را پیگیری می‌کرده.

شرایط تعریف داستان یک‌جورهایی شبیه «محرمانه لس‌آنجلس» است؛ پر از شخصیت‌های ریز و درشت و موقعیت‌های داستانی تودر تو. باید دید «استیون زایلیان» که اسکار فیلمنامه هم گرفته چه‌جوری از پس جمع و جور کردن سر و ته داستان برآمده. اما جدا از اینها ترکیب 2 بازیگر اصلی این فیلم که هر 2 اسکاری هستند، چشمگیر است.

اسکات با این ترکیب، چه‌ها که رو خواهد کرد. اما بامزه‌ترین نکته‌ تولید فیلم، مشاوران آقای کارگردان بودند؛ فرانک لوکاس و ریچی رابرتز واقعی! جنایتکار و پلیس، این بار بعد از 3دهه کنار هم ایستادند و به آقای اسکات مشاوره دادند!

پیرمردها کشور ندارند: هیچ فراری پاک نیست
 ساخته‌ برادران کوئن / با بازی تامی لی جونز و خاویر باردم
  یک کهنه‌سرباز جنگ ویتنام 2میلیون دلار پول نقد پیدا می‌کند و به دنبال آن سر از یک انبار هروئین درمی‌آورد. او همین که تصمیم می‌گیرد پول‌ها را بردارد و فلنگ را ببندد، بدون اینکه بداند، با یک شبکه‌ معامله مواد مخدر درگیر می‌شود و در ادامه خشونت است و بکش بکش.
  برادران کوئن یا خیلی خوب فیلم می‌سازند یا عالی فیلم می‌سازند! هر فیلم این 2برادر، یک اتفاق خوب در عالم سینماست.

آخرین فیلم آنها یک اقتباس ادبی از رمانی به همین نام (اثر کورماک مک‌کارتی) است. فیلم وقتی برای اولین بار در جشنواره‌ کن2007 به نمایش درآمد، تقریبا تمام تماشاگران را تحت تاثیر قرار داد و خبرهایی که از واکنش آنها می‌رسید، نشان می‌داد که کوئن‌ها یکی از آن فیلم‌های عالی خودشان را ساخته‌اند.

داستان فیلم دقیقا موقعیتی پدید آورده که خوراک کوئن‌هاست تا با لحن منحصر به‌فردشان آن را روایت کنند؛ موقعیتی که هر کدام از شخصیت‌ها در گیرودار وقایع داستان شروع می‌کنند به انجام دادن کارهای بلاهت‌بار.

بازی‌ها هم باید تماشایی باشند؛ لی جونز با آن چهره‌ همیشه عبوس یک بازیگر اسکاری است و باردم هم نامزد اسکار بوده.

سوینی تاد: سلمانی پلید خیابان فلیت: هرگز فراموش نکن. هرگز نبخش
   ساخته‌ تیم برتون/ با بازی جانی دپ، هلنا بونام کارتر، الان ریکمن و ساشا بارون کوهن
  فیلم داستان زندگی سیاه یک آرایشگر به نام بنیامین بارکر (یا همان سوینی تاد) است که بعد از یک دوره‌ تبعید، دوباره به لندن برمی‌گردد و سلمانی‌اش را در طبقه‌ بالای یک قنادی متعلق به خانم لاوت، باز می‌کند. او با کمک خانم لاوت سعی می‌کند انتقام‌اش را از کسانی که فکر می‌کند زندگی‌اش را تباه کرده‌اند، بگیرد.

  ششمین همکاری جانی دپ و تیم برتون، یک اقتباس سینمایی از یک افسانه‌ قرن 19 است که تا پیش از این، یکی از نمایش‌های موزیکال پرمخاطب تئاتر برادوی بوده. این نمایشنامه متعلق به استیفن ساندایم است که برتون آن را از روی فیلمنامه‌ جان لوگان (که 2 بار نامزد اسکار بوده)، تبدیل به یک موزیکال سینمایی کرده. 

 به هر حال آنچه جذاب‌تر از همه است، تعریف چنین داستانی توسط برتون بزرگ است. احتمالا با یک کمدی تیره و تار و تلخ و سرد طرفیم که با دنیای موجودات مورد علاقه‌ برتون بی‌نسبت نیست. شاید یک «اسلیپی هالو» دیگر ببینیم که با یک تیم بازیگری درست و دقیق همراه شده. اگرچه هیچ‌کدام از بازیگران اسکار نبرده‌اند اما نامزدی‌های متعددشان نشان‌دهنده این است که لیاقتش را دارند.

 آنها غافلگیر می‌کنند
درست است که سازندگان بعضی فیلم‌ها فراز و فرود دارند و نمی‌شود پیش‌بینی کرد که کار جدیدشان چی از آب درآمده اما گاهی داستان یا ترکیب بازیگران‌شان نشان می‌دهد که آمادگی ربودن جایزه و حواس تماشاگر را به‌طور همزمان دارند!

شجاع:چند تا اشتباه برای درست کردن؟
  ساخته نیل جوردن / با بازی جودی فاستر و ترنس هوارد
  همه چیز برای تماشای یک تریلر نفس‌گیر آماده است؛ یک کارگردان اسکاری همراه با یک تیم بازیگری حاضر و آماده مثل جودی فاستر (که 2 اسکار گرفته) و ترنس هوارد (که نامزد اسکار بوده). بازی فاستر در این فیلم ظاهرا جزء بهترین‌های بازیگری امسال است.

داستان فیلم هم که خودبه‌خود تنش لازم را دارد؛ ماجرای انتقام زنی از قاتلان نامزدش.  فقط می‌ماند که همه‌ اینها با هم چفت شوند و کسی خارج نزند. ضمنا یک نکته‌ جذاب دیگر، بعد روان‌شناختی فیلم است که از قرار، موضوع پیچیده‌ای است؛  در طول داستان ما کم‌کم دستمان می‌آید خشونت چه‌ها که با روح و روان یک آدم نمی‌کند.

در دره الاه: جست‌وجوی حقیقت
   ساخته‌ پل هگیس / با بازی تامی لی جونز، چارلیز ترون و سوزان ساراندون
 « الاه» یک اسم عبری است و در کتاب مقدس آمده که داوود، جالوت را در «دره الاه» کشت. حالا اینکه چرا اسم فیلم این است، فعلا برایمان معلوم نیست. می‌گویند احساسی‌ترین درام جنگی امسال است.

این لزوما به معنای تحسین فیلم نیست و اگر هگیس نتوانسته باشد میزان احساسات فیلم را در حد تعادل حفظ کند، فیلم از دست رفته است. البته هگیس 2 سال پیش برای ساختن «تصادف» - که فیلمی سرشار از نقاط عطف احساسی بود - نشان داد که می‌تواند خودش را کنترل کند و اسکار هم بگیرد.

موضوع به‌روز فیلم (ناپدید شدن یک افسر سابق ارتش آمریکا بعد از جنگ عراق) مبتنی بر یک داستان واقعی است. خیلی‌ها حدس می‌زنند حضور همزمان و درخشان لی جونز در 2 فیلم مهم پاییز (یکی همین فیلم و دیگری فیلم کوئن‌ها) شانس او را برای اینکه دومین اسکار بازیگری‌اش را بگیرد، خیلی بالا برده.

قتل جسی جیمز به دست رابرت فورد بزدل: فقط به خاطر نفرت از یاغی افسانه‌ای
   / ساخته‌ اندرو دومینیک / با بازی براد پیت، مری لوئیس پارکر و کیسی افلک
  مدت‌هاست از یک وسترن درست و حسابی خبری نیست. مهم‌ترین نکته فیلم همین است که بسیاری از تماشاگران، آن را بازگشت درخشان ژانر وسترن می‌دانند.

فیلم، اقتباسی از نوول آقای ران هنسن است که در سال1983 نوشت و بسیار تحسین شد. دومینیک برای ساختن این فیلم درگیری‌های زیادی با استودیو داشته؛ از کستینگ (انتخاب بازیگر) پرستاره‌اش تا مدت زمان نمایش فیلم و حتی شیوه‌ تعریف داستان.

دومینیک برای تعریف داستانش نیم‌نگاهی به سبک ساختاری «خط باریک قرمز» (اثر ترنس مالیک) داشته، اما مسئولان استودیو از او اکشن بیشتری می‌خواستند. به هر حال این چیزی که ساخته شده کمابیش همان چیزی است که دومینیک می‌خواست؛ یک وسترن عمیق و تاثیرگذار.

فیلم را با «نابخشوده»‌ ایستوود مقایسه می‌کنند. آکادمی روی خوشی به این‌جور وسترن‌ها نشان داده، بنابراین شاید فیلم تجربه‌ «نابخشوده» را در اسکار گرفتن هم تکرار کند.

باکت لیست: فهرست رؤیایی کارهای قبل از مردن
   ساخته راب راینر / با بازی جک نیکلسن و مورگان فریمن
 راب راینر (که به خاطر «چند مرد خوب» نامزد اسکار شد)، بعد از 3سال دوباره به صندلی کارگردانی برگشته؛ با یک کمدی جنایی خوش‌ساخت که ارزش اسکار گرفتن را دارد. فیلم ماجرای دو پیرمرد سرطانی است که از بیمارستان فرار می‌کنند تا کارهایی را که آرزویش را داشته‌اند، انجام دهند.

بعضی از  این کارها جرم است و پیگرد قانونی دارد.  نگاهی به ترکیب بازیگران اصلی بیندازید؛ هیجان‌انگیز است. 2 بازیگر کارکشته‌ و کم‌رقیب وقتی جلوی هم قرار می‌گیرند، خیالتان می‌تواند راحت باشد که 2 بازی روان و فوق‌العاده را خواهید دید، آن هم در یک بستر داستانی طنزآمیز که زمینه‌ هنرنمایی هر 2 استاد را فراهم می‌کند.

فریمن و نیکلسن، هر 2 تجربه کار کمدی داشته‌اند و فوق‌العاده بوده‌اند. فیلمنامه فقط در طول 2هفته نوشته شده. این می‌تواند به کار لطمه زده باشد اما ظاهرا این‌طور نیست. در این صورت می‌شود گفت که ژاستین زاخام، رکورد «پالپ فیکشنی‌»ها را زده است؛ آنها فیلمنامه را در 20روز نوشته بودند!

2 انیمیشن جذاب در راه هستند
دنیای خیالی خیالی خیالی

 امسال هم سینمایی‌ها از انیمیشن بی‌نصیب نیستند. کنار انیمیشن‌های گردن‌کلفتی مثل «با رابینسون‌ها آشنا شوید»، «راتاتویل» و «سینمای سیمپسون‌ها» که در این چند ماه گذشته حسابی مخاطب‌ها را سرحال آوردند،  می‌شود روی این دو تا هم حساب کرد:

بیووالف: ساخته‌ رابرت زمه‌کیس
فیلم، اقتباسی از یک متن کهن اسطوره‌ای است. ظاهرا زمه‌کیس افتاده روی دور انیمیشن ساختن و بعد از فیلم فوق‌العاده‌ «قطار سریع‌السیر قطبی» که نامزد 3 اسکار شد، دوباره رفته سراغ این ژانر سینمایی و خوب هم می‌سازد. از همان 10سال پیش که «چه کسی برای راجر ربیت پاپوش دوخت؟» را ساخت، نشان داد که چه انیمیشن‌ساز خوبی است و حالا «بیووالف» را به عنوان دومین کار تمام‌انیمیشن خودش ارائه کرده.

فیلم زنبوری: ساخته‌ استیو هیکنر
استودیوی دریم‌ورکز اولین استودیویی بود که با تکنیک CGI
(Computer-Generated Imagery) یا تصویرسازی تمام‌کامپیوتری انیمیشن ساخت: فیلم «مورچه زی» که خیلی هم تحسین شد.

بعد از آن هم پیکسار «زندگی یک حشره» را تولید کرد و حالا دیگر انیمیشن CGI است که از سر و کولمان بالا می‌رود. دست دریم ورکز درد نکند. حالا این استودیوی پیشتاز با یک انیمیشن جدید CGI برگشته که می‌گویند چیز قابل اعتنایی هم از آب درآمده.