روزنامه اعتماد در ستون سرمقالهاش با تيتر«تحمل مخالف!» نوشت:
سخنان روزهاي گذشته مقام معظم رهبري درباره ويژگيها و شاخصهاي تربيتي نسل آينده بود كه يكي از موارد آن به بحث درباره تحمل مخالف پرداختند و گفته شد كه »تحمل مخالف در جامعه نهادينه نشده است زيرا تا فردي مختصر طعنهاي ميزند، با مشت به سينه او كوبيده ميشود؛ اين، يعني عدم تحمل مخالف. »
واقعيت اين است كه تربيت و آموزش نسل جوان كشور يك مساله كليدي و اساسي است و اگر جامعهاي بخواهد آينده خوبي براي خود ترسيم كند، به ناچار بايد بيشترين سرمايهگذاري را در زمينه آموزش و تربيت نسل آينده خود صرف كند. اين آموزش نيز بايد از دوران كودكي و نوجواني آغاز شود، به ويژه آموزش و تربيت اموري كه بر رفتار انسانها مربوط ميشود. رياضيات را ميتوان در ميانسالي و بزرگسالي نيز ياد گرفت ولي نحوه ارتباط كلامي و عاطفي را بايد از كودكي و نوجواني آغاز كرد. ولي پرسشي كه در اينجا مطرح ميشود اين است كه چرا جامعه و نظام آموزشي ما اينگونه موارد اساسي را آموزش نميدهد و اگر احيانا آموزش ميدهد، چرا موثر نيست؟ الان ٣٨ سال از انقلاب گذشته است؛ چرا نتوانستهايم افرادي كه رفتاري شايسته و تحملكننده مخالف رادارند تربيت كنيم؟
در مورد اول كه چرا آموزش نميدهيم، بايد گفت كه به قول معروف اره دسته خود را نميبرد. وقتي كه مديريت اداري كشور از دهها و حتي سدهها پيش و به هر دليلي مبتني بر شايستهسالاري نبوده است و به همين دليل قادر نبوده كه مخالفان خود را قانع كند، در نتيجه و به همين دليل ساده اجازه شكلگيري مخالف را نميدهد، حتي موافقان را نيز برنميتابند، چه رسد به مخالفان. چنين ساختار اداري چگونه ميتواند موضوعي را آموزش دهد كه در درجه اول با آن آشنا نيست و در درجه دوم آموزش آن را نافي بقاي خود ميداند؟ در چنين ساختار اداري اصولا موجوديت مخالف به رسميت شناخته نميشود. چه رسد به اينكه صداي آن شنيده و تحمل شود. مساله مهم ديگر اين است كه فرض كنيم اينگونه رفتار آموزش داده شود، براي نمونه ممكن است در خانواده آموزش داده شود. ولي چرا آموزش ديدهها آن را دروني نميكنند؟ علت اين است كه يادگيري فيزيك و رياضيات با يادگيري رفتارهاي پسنديده به كلي متفاوت است. ما ميتوانيم كه ياد بگيريم، چرا سيگار براي سلامت انسان بد است ولي اين به معناي آن نيست كه از سيگار كشيدن پرهيز كنيم؟
همچنان كه همه ميدانند كشيدن شيشه و مواد مخدر چه عوارض خطرناكي دارد، دهها فيلم و گزارش در مذمت اين كار تهيه و منتشر ميشود. در كتابها آموزش داده ميشود كه اين كار چه خطراتي دارد، حتي براي مرتكبين آن نيز مجازاتهاي سخت در نظر گرفته شده است، با همه اينها مشاهده ميكنيم كه از تعداد معتادان كم كه نميشود، زيادتر هم ميشود. چرا؟ براي اينكه ميان رفتار و آموزش عناصر ديگري وجود دارند كه اجازه نميدهند، فرد براساس آموزشهايش رفتار كند. آن عناصر ساختارهاي جامعهشناختي است. وقتي كه در يك ساختار اجتماعي، تبعيت و عدم مخالفت همراه با تشويق و جايزه، در مقابل نقد و مخالفت، همراه با هزينه است، بهطور طبيعي افرادي پيدا ميشوند كه دور مخالفت را خط بكشند و خود را در چارچوب مريد و مرادي و مجيزگويي و تملق محبوس كنند. وقتي كه كسي ميتواند با مشت به سينه مخالف بكوبد، حتي اگر كساني باشند كه اين مشت را نكوبند ولي چندان غير طبيعي نيست كه كساني هم پيدا شوند كه بكوبند، چرا كه اين كار براي آنان منفعت دارد.
در مقام فردي كسي كه روحيه تحمل مخالف را دارد، بسيار ارزشمند است ولي در مقام اجتماعي، ما نيازمند آن هستيم كه هيچ فردي نتواند بر سينه مخالفان خود مشت بزند و اگر چنين كرد، چنان هزينه سنگيني را بپردازد كه از ترس پرداخت اين هزينه مرتكب اين كار نشود و از روي ناچاري هم كه شده ياد بگيرد صداي مخالف را تحمل كند، در اين صورت پس از مدتي تحمل صداي مخالف، براي آنان ساده ميشود و با گذشت زمان اين صدا دلنشين هم خواهد شد! اين قاعده در ساير امور ديگر نيز وجود دارد. همانطور كه مقام رهبري نيز اشاره داشتهاند، مساله تربيت و فرهنگسازي فقط يكي از زيرساختهاي اصلي براي تحقق اين هدف است: «مصرف كالاهاي خارجي و قاچاق دهها و صدها ميلياردي كالاهاي لوكس، نمونههايي از الگوي مصرف غلط در كشور است كه بايد اصلاح شوند و يكي از زيرساختهاي اصلي براي اصلاح آنها، فرهنگسازي در نسل جوان است.« البته كه برخي از مردم آن قدر پول دارند كه بهترين خودروهاي خارجي را بخرند و در خيابانهاي تهران جولان دهند ولي اين كار را براساس فرهنگ و تربيت خود انجام نميدهند ولي در اين ميان نيز كساني هم پيدا ميشوند كه اين فرهنگ را ندارند و با اين خودروهاي لوكس دوردور ميكنند.
خب به آنان نميتوان دستور داد كه انجام ندهند ولي ميتوان ساختاري را تعبيه كرد كه هزينههاي مادي انجام اين كار را چنان افزايش دهد تا آنان ياد بگيرند رفتار درستتري را داشته باشند. بنابراين هدف اين يادداشت اين بود كه نشان دهد، اگرچه تربيت و آموزش بسيار مهم است ولي ضروري است كه اصلاحات ساختاري در سطح جامعه نيز مورد توجه باشد. براي تحمل مخالف، نيازمند مطبوعات آزاد هستيم. مطبوعاتي كه با كوچكترين طعنه، دچار خشم ديگران نشوند. براي تحول مخالف، بايد شفافيت و پاسخگويي به يك قاعده معمولي جامعه تبديل شود.
- بعثت برای اخلاق
محمدتقی فاضلمیبدی.عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:
ناگهان آمد ز حق شمع رسل/ دولت انّا فَتحنا زد دهل/ از درمها نام شاهان پرکنند / نام احمد تا ابد بر زر زنند/ چون به آزادی نبوت هادی است / مؤمنان را ز انبیا آزادی است/ ای گروه مؤمنان شادی كنید / همچو سرو و سوسن آزادی كنید (مولوی)
از واژگان كلیدی در تعالیم پیامبر بزرگ اسلام(ص)، اخلاق و تنظیم روابط آدمیان است؛ واژه اخلاق در قرآن نیامده؛ اما شاكله شخصیت پیامبر اسلام «خلق عظیم»، نرمخویی، چهرهگشایی و رفتار توأم با مهربانی و مهرورزی با آدمیان است. پیامبری كه در آغازین روزهای رسالت، بنیان بعثت خود را تتمیم مكارم اخلاق میداند؛ «انما بعثت لاتمم مكارم الاخلاق». كرامتهای اخلاقی از تعابیر بلند و بامعنايي است كه میتوان با عرضهكردنش بر تمامی بشریت، هر انسانی را در هر نقطه از زمین به آن دعوت کرد. از امام صادق(ع) پرسیدند مكارم اخلاق یعنی چه؟ حضرت در پاسخ چنین فرمود: «وَ قَد سُئِلَ عَن مَكارِمِ الخلاقِ: اَلعفوُ عَمَّن ظَلَمَكَ وَصِلَة مَن قَطَعَكَ وَ إعطاءُ مَن حَرَمَكَ وَ قَولُ الحَقِّ وَ لَو عَلى نَفسِكَ». درباره مكارم الاخلاق سؤال شد، فرمودند: از كسى كه به تو ستم رواداشته است در گذری، كسی كه با تو قطع رابطه كرده در برقراری رابطه پیشگام باشی، كسی كه از تو چیزی را دریغ داشته است، تو دریغ نداری و با او مقابلهبهمثل نكنی و سخن حق را بگویی، اگرچه بر ضد خودت باشد». روشن است كه در بخش نخست روایت، منظور گذشت زبردستان از زیردستان است و عفوی كه باید نسبت به خطاكاران اعمال كنند.
در این ایام میمون و خجسته بعثت پیامبر بزرگ اسلام، جای این پرسش وجود دارد: چرا در جوامع اسلامی به آن اندازه كه به اعمال عبادی توجه میشود -كه در جای خود باارزش است- به اعمال حیاتبخش انسانی؛ یعنی اخلاق و عقلانیت كه عصاره بعثت است اهمیت داده نمیشود؟ چرا در آموزشهای دینی موجود، به آن اندازه كه برای اعمال عبادی تفریعات و تعریفهای فقهی وجود دارد، برای اخلاقیكردن و تنظیم روابط درست آدمیان فرمولهای فقهی وجود ندارد؟ اگر اخلاق و عقلانیت از جامعه مسلمین رخت بربندد و فقط به عبادتها توجه شود، بهیقین آن جامعه به معنای واقعی، اسلامی نخواهد بود. گمشده دنیای اسلام در جهان امروز اخلاق و عقلانیت است؛ به آن اندازه كه فقیهان بزرگ اسلام به فروعات عبادی و مناسكی پرداختهاند، راجع به اخلاق و عقلانیت و روابط درست آدمیان و رابطه دولتمردان با مردم سخن نگفتهاند و درباره اصول اخلاقی، اجتهاد نشده است. جان و جوهر اخلاق و مكارم اخلاقی، روابط صحیح انسانی است كه در فرمایش امام صادق (ع) بیان شد. امام علی (ع) كه در راستای اهداف انبیا سخن میگوید به این نكته مهم اشاره و اضافه میكند: «لیثیروا لهم دفائن العقول: پیامبران برای برانگیختن عقلهای دفنشده مبعوث شدهاند» تا جامعهاي عقلانی بسازند.
شعار جاهلیت این بود كه ما راه بزرگان و پدران پیشین خود را ادامه میدهیم. قرآن کریم این روش غیرعقلانی را محكوم كرد و فرمود: «اولو كان آباءهم لایعقلون شیئا و لایهتدون: اگر پدران و بزرگان شما راهی را كه پسند نیست و از عقل بهدور است برگزیدند، شما نیز همان راه را پی خواهید گرفت؟» در بعثت پیامبر ملاك مطلوبیت هر چیزی، عقلانیت است. در جامعهای كه دین و اعمال عبادی وجود دارد؛ اما به اخلاق و عقلانیت توجه نشود، مفاسد آن جامعه بیش از مصالح آن خواهد بود. پیامبر این هشدار را داد و فرمود: «قصم ظهری رجلان: عالم متهتك و جاهل و متنسك: دو كس پشت مرا شكستند، عالمان بیپروا و دینداران نادان». پیامبر در روزهای نخست بعثت كه با بتپرستی مبارزه میكرد و مردم را به خدای واحد ميخواند، مسئله مبارزه با مسكنت، فقر و تفاوت طبقاتی را كه در جامعه مكه وجود داشت در كنار تعالیم و برنامههای دعوت خود قرار داد. فقر و ناداری در مكتب پیامبر منشأ مفاسد اخلاقی تلقی شد و در تعالیم خود فراتر از آن ميزاني كه از نماز گفت از انفاق، زكات و صدقات سخن به ميان آورد. بهكارگیری این واژهها برای تأکید بر این نکته بود که تا مشكلات اقتصادی مردم حل نشود نمیتوان از توحید سخن گفت. فرمود: «كسانی كه برای مبارزه با فقر كاری نمیكنند، تكذیبكنندگان دین هستند».
«و لایحض علی طعام المسكین» و نیز فرمود: «نمازگزارانی كه مردم را از مسائل و وسایل زندگی محروم ميكنند، وای بر آنها»: ویل للمصلین ...و یمنعون الماعون. «ماعون»؛ یعنی اسباب تأمین معیشت، اینكه عصاره بعثت اخلاق است و نمیتوان از انسانی كه معاش او تأمین نیست، انتظار دینداری داشت؛ «الفقر كاد أن یكون كفرا». در جامعهای كه بهجای عفو و گذشت-كه از مكارم اخلاق است- خشونت و برخورد -كه از علائم جامعه جاهلی است- اصل شود، عبادت آن نیز بیروح و بیثمر خواهد بود. امام علی (ع) درباره برخورد با مجرمان و گناهكاران میگوید: «رب ذنب مِقْدَارُ الْعُقُوبَةِ عَلَیهِ إِعْلَامُ الْمُذْنِبِ بِهِ: مقدار مجازات خیلی از جرمها همین اندازه است كه به آنان اعلام شود»؛ یعنی مجازات را یك اصل اولی نباید گرفت، همچنين در مكارم اخلاق به ما آموختهاند «لا تتبعوا عثرات المؤمنین: لغزشهای مردم را پی نگیرید»؛ به تعبیر دیگر حریم خصوصی مردم را دنبال نكنید. مكارم اخلاق یك برنامه عملی برای مؤمنان است كه در جوامع اسلامی باید دیده شود.
- ...چه غلطها!
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
گاهی در رو در رو شدن با یک قلدرِ مستکبر، «نرمش» جواب میدهد. گاهی اما، برخورد قاطع و از موضع قدرت است که حریف را جای خود نشانده و ما را به نتیجه دلخواه میرساند. اینکه کدام روش را باید برگزید نیز بستگی به حریف و بازخورد برخورد اول، یعنی نرمش ما دارد. قطعا وقتی بازخورد نرمش - به تعبیر حضرت آقا- به پُر رو شدن طرف منجر شود، میبایست روش را تغییر داد و این بار لااقل، در حد و اندازه همان حریف، با قاطعیت برخورد کرد و مثل خودِ طرف با او رو در رو شد. این عینِ عقل، عینِ عدالت و حتی عینِ شرع مقدس است. ادامه نرمش در برابر مستکبرِ قلدر، وی را دچار توهم کرده و به طمع خواهد انداخت تا برای دریافت امتیازات بیشتر باز هم قلدری کند. تاکید بر ادامه همان راهِ جواب نداده نیز در نهایت به این نقطه خواهد رسید که حریف علنا بگوید باید رفتار، گفتار و نحوه زندگیات را آن طور که خوشایند من است تغییردهی! اصرار بر ادامه یک روش سوخته و غلط، باعث «غلط زیادی» حریف خواهد شد.
در ماجرای مذاکرات هستهای و برجام، ما در ابتدا و به حق، نرمش نشان دادیم. این نرمش اما گاهی، با اقدامات نابجای برخی در داخل همراه شد. کار به جایی رسید که برخی دوستان گفتند حریف را «فرد بسیار مودب» یافتهاند و به حرفها و وعدههای آنها خوشبین هم هستند! به هر تقدیر این روش در برابر حریفی با مختصات آمریکا، جواب نداد و حریف با قلدری تمام، نه تنها تحریمها را لغو نکرد، بلکه بر تعداد آنها نیز افزود. اما اصرار ما بر ادامه آن راه رفته، امروز دشمن را پر رو کرده طوری که شمار غلطهای زیادی حریف رو به فزونی گذاشته است:
اخیرا طرحی را به کنگره آمریکا فرستادند برای جلوگیری از برگزاری مانور نظامی ایران در خلیج فارس! یا فقط و فقط چند ساعت پس از مبادله زندانیان بین ایران و آمریکا، اوباما چندین شخصیت حقیقی و حقوقی دیگر ایران را تحریم کرد. یا مثلا همزمان با اعلام گزارشهای رسمی از سوی آمریکاییها مبنی بر دست داشتن آل سعود در حملات 11 سپتامبر اعلام شد، 10 میلیارد دلار از داراییهای بلوکه شده ایران به اتهام مشارکت در حملات 11 سپتامبر مصادره میشود و...
رویکرد تهاجمی آمریکا در برابر دیپلماسی التماسی برخی دوستان، کاملا طبیعی است. برخوردِ از موضع بالای آمریکا، نتیجه پالسهایی است که-عمدا یا سهواً-برای ضعیف دیده شدن ما فرستاده شده است، نتیجه مواضع انفعالی ما در برابر مواضع تهاجمی آمریکاست. عدهای در داخل در برابر بدعهدیها و دشمنیهایی که گویا تمامی نخواهند داشت، طوری برخورد کرده و موضع میگیرند که حریف به اشتباه ما را در موضع ضعف ببیند. هرچه این نوع از دیپلماسی بیشتر ادامه یابد، بر شدت و تعداد تحریمها نیز بیشتر افزوده خواهد شد... این خط این هم نشان!
بزک کنندگان آمریکا و برجام اگر به دنبال جلوگیری از تحریمها و تحقیرهای بیشتر هستند، میبایست به جای تهمت زدن به منتقدان و تعریف و تمجید اغراقآمیز از برجام، در برابر خلف وعدهها و راهزنیها قولا و عملا بایستند. راه بازگرداندن آن 2 میلیارد دلاری که آمریکاییها در روز روشن غارت کردند، «نامه نوشتن» به بان کی مون نیست. «شکایت» در مجامع بینالمللی حداقل کاری است که میتوان کرد که بنا به دلایل عجیبی دولت حتی حاضر نیست آن را هم انجام دهد. برخورد متقابل با آمریکا در همین خلیج فارس خودمان نیز میتواند آمریکا را در جای خود بنشاند. کشتیهای تجاری آمریکا یا وابسته به این کشور، هر روز در این منطقه تردد میکنند. اگر چنین برخوردی با آمریکاییها نداشته باشیم، به نقطه خطرناک و بیبازگشتی خواهیم رسید. قطعا آمریکاییها در حال رصد موضعگیریها و اقدامات عملی ما در برابر راهزنیهایشان هستند. تا چنانچه مثل آنچه تاکنون بوده رفتار کنیم، باز هم جلوتر بیایند. وقتی هیچ کار مفید و موثری در برابر راهزنیها، اعمال تحریمها و نقضهای پی در پی برجام انجام نمیدهیم، چرا آمریکاییها دوباره تحریم و مصادره و تحقیر نکنند؟! ای کاش لیبرالهای وطنی و رسانههای زنجیرهای که دولت محترم را احاطه کردهاند، در این مورد یعنی نوع برخوردِ آمریکا با ایران و سایر کشورهای مستقل نیز از آنها الگوبرداری میکردند و با آمریکا مثل خودشان برخورد میکردند.
اینکه آمریکا با گسیل داشتن کشتیهای جنگی خود به 13 هزار کیلومتر این طرفتر (خلیج فارس) خطاب به ایران بگوید در خلیج فارس، وطن خودمان اجازه حضور نظامی ندارد! نتیجه کدام سیاست غلط ماست؟ کدام رفتار ما باعث شده آمریکا برای جمعیتی بالغ بر 80 میلیون شیعه سبک زندگی تعریف کند؟ کدام کوتاهی ما باعث شده شیطان بزرگ به ما امر و نهی کند که در آبهای وطنی خودمان حضور نظامی داشته باشیم یا نداشته باشیم؟ چه شده که کشورهای میکروسکوپی اطرافمان علیه کشورمان به طور بیسابقهای در اجلاسهای منطقهای قمپز در میکنند؟ این سیاست و دیپلماسی کمترین تردیدی باقی نگذاشته است که راه به بیراهه میبرد و زیانهای جبرانناپذیری در پی دارد.
خیز هماهنگ مرتجعین وابسته عرب و آمریکا علیه ایران، تنها کشور مستقل منطقه، نتیجه پافشاری و اصرارها بر همان دیپلماسی و همان اقدامات نابجاست. راهزنیهای آمریکا ادامه خواهد داشت اگر، بنا به هر دلیلی از جمله در پیش بودن انتخابات ریاست جمهوری! جرأت نکنیم پاسخ قاطعی به دیپلماسی قاطع حریف بدهیم و قدم به قدم عقب بنشینیم. آمریکا شیطان بزرگ است و شیطان به این سادگیها از ما راضی نخواهد شد مگر به ادامه عقبنشینیها تا نقطهای که آنها بخواهند. این ادعای ما نیست، عین کلام خداست:
وَلَن تَرْضَى عَنکَ الْیَهُودُ وَلاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى الله هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ الَّذِی جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ الله مِن وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ (سوره بقره آیه 120)
«و هرگز یهودیان و ترسایان از تو راضى نمىشوند مگر آنکه از کیش آنان پیروى کنى بگو در حقیقت تنها هدایت خداست که هدایت [واقعى] است و چنانچه پس از آن علمى که تو را حاصل شد باز از هوسهاى آنان پیروى کنى در برابر خدا سرور و یاورى نخواهى داشت.»
امروز برای دولتمردان کشورمان نیز محرز شده، مسئله آمریکا با ایران، مسئله هستهای نیست و اختلافات بین دو طرف بنیادین، ریشهای و ایدئولوژیک است. بالاترین مقامات رسمی آمریکا امروز صراحتا به این مسئله اشاره میکنند که مشکلشان با ایران جدیتر از این حرفهاست. آنها میگویند، ما به دنبال تغییر رفتار ایران هستیم و تغییر رفتار مد نظر آنها نیز یعنی تغییر نظام مقدس ایران اسلامی:
وَلاَ یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّىَ یَرُدُّوکُمْ عَن دِینِکُمْ (بقره / 217) و آنان پیوسته با شما مىجنگند تا اگر بتوانند شما را از دینتان برگردانند.
- دولت و طرح تحول نظام سلامت
سیدحسن هاشمی وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در ستون سرمقاله روزنامه ايران نوشت:
15 اردیبهشت 1395 دومین سالروز آغاز «طرح تحول نظام سلامت»، بزرگترین طرح دولت یازدهم در حوزه خدمات اجتماعی است.
ابتدا لازم میدانم خسته نباشید بگویم به تمام همکاران عرصه سلامت؛ همه کسانی که در ایام بیماری و سختی، باری از دوش هموطنانمان برداشته و برمیدارند.
آنها که طی دو سال گذشته کاری کردند کارستان و طرحی بزرگ را به مرحله اجرا درآوردند که حاصلش ارائه خدماتی بیسابقه در بخش بهداشت و درمان کشور بود. اینجانب به گستره و حجم زحماتی که در تمامی ساعات شبانه روز بر دوش فعالان این حوزه بوده، واقف هستم و دست یکایکشان را میبوسم؛ از پزشک و پرستار و کارشناسان و تکنیسینها تا ماماها و بهورزان و تمامی پرسنل اجرایی در سراسر کشور.
فراموش نکنیم روزی که جناب دکتر روحانی با اکثریت آرا، سکان قوه مجریه را به دست گرفتند؛ حوزه سلامت کشور بحرانی چند ساله را میگذراند؛ چه در عرصه دارو و تأمین تجهیزات و چه در ارائه خدمت در مراکز درمانی که ذکر آن در این مقال نمیگنجد و بماند برای فرصتهایی دیگر.
در آن شرایط، رئیس جمهوری منتخب مردم، به منظور گسترش خدمات دولت، عزمی جزم برای حذف یارانهها داشتند؛ البته جز دهکهای پایین و افراد تحت پوشش نهادهای حمایتی مانند سازمان بهزیستی و کمیته امداد.
ایشان همانطور که در ایام انتخابات بیان کردند، این روش را که یارانه نقدی علیالسویه به دارا و ندار پرداخت شود، درست نمیدانستند؛ کاری که نه توجیه اقتصادی داشت و نه دلیل منطقی و سالانه 42 هزار میلیارد تومان از بودجه کشور، صرف آن میشد.
از اینرو دستگاههای مختلف، موظف به ارائه طرحهای جایگزین شدند که ما در وزارت بهداشت، طرح تحول نظام سلامت را ارائه دادیم و منطقمان این بود که اگر سالانه هفت هزار میلیارد تومان از محل یارانهها در حوزه سلامت هزینه شود، خدمتی ضروری به نحوی شایسته به مردم ارائه خواهد شد. طرحی شامل زنجیرهای از خدمات که در طول چند سال و بر اساس زمانبندی مشخص، یک به یک به مرحله اجرا در میآمد تا خدمات پایه سلامت با کیفیت و قیمت مناسب در اختیار همگان قرار گیرد. همچنین در طول زمان، سرمایهگذاری در بخش سلامت برای بخش خصوصی توجیه پذیر میشد. تعرفههای غیرجراحی، ویزیت، آزمایشگاه و تعرفه پرستاری واقعی و منطقی شده و روابط ناعادلانه بین گروههای مختلف صنف اصلاح میگردید. بتدریج همه مردم ایران بیمه میشدند و دولت حق بیمه کسانی را که بضاعت مالی نداشتند، پرداخت میکرد. شرایط لازم برای بازسازی بیمارستانها فراهم میآمد و امکان خدمترسانی به مردم در سراسر کشور مهیا میشد. طی دو سال گذشته البته ملت شریف ایران شاهد اجرای بخشی از حلقههای این زنجیره بودند.
به هر صورت در نیمه دوم سال 92 طرح مذکور در هیأت دولت به تصویب رسید و در پایان همان سال حدود 1800 میلیارد برای پرداخت بدهی بیش از 7 هزار میلیاردی وزارتخانه به ما پرداخت شد.
موضوع حذف یارانه افراد غیرنیازمند با همه فراز و نشیبها ادامه داشت تا در بهمن و اسفند سال 92، فشارهای مختلف سیاسی ـ اجتماعی و گاه از سوی برخی بزرگان و مسئولان، باعث تغییر دیدگاه رئیس جمهوری در مورد حذف یارانهها شد. از سوی دیگر چون دولت یازدهم به نوعی انصراف از دریافت یارانه را به رفراندوم گذاشت و بیش از 90درصد مردم برای دریافت آن ثبتنام کردند؛ راهی باقی نماند جز ادامه مسیر گذشته.
معنای این تصمیم آن بود که در کنار یارانه نقدی، هزینه جدیدی به نام یارانه درمان هم به تعهدات دولت اضافه شود.
فراموش نکنیم دولت در شرایطی طرح تحول نظام سلامت را تصویب کرد که قرار بود با حذف یارانه افراد غیرنیازمند، حداقل 25 هزار میلیارد درآمد کسب شود که نیمی از آن به بخش تولید و نیم دیگر به بخش خدمات، حمایت از اقشار آسیبپذیر و حوزه سلامت اختصاص یابد.
ضمناً در طرح وزارت بهداشت که در هیأت دولت به تصویب رسید، قرار بود حمایت بیمه محدود به اقشار محروم و 4 تا 5 دهک پایین جامعه باشد که حدود 5 میلیون نفر را در بر میگرفت؛ همچنین ارزش دفترچههای بیمه باید صرفاً برای بستری در بیمارستانهای دولتی بود که هزینه اجرای این بخش، در طرح دیده شده بود. در عمل اما بیمه سلامت ایرانیان، بیمه شدن رایگان را به همه مردم تعمیم داد که حدود 11 میلیون نفر از این خدمت استفاده کردند و ارزش دفترچه را نیز به همه خدمات اعم از سرپایی و بستری گسترش داد. به این ترتیب تعهدات بیمه بدون داشتن منبع مالی مشخص به 5 برابر افزایش پیدا کرد. این مسأله، مشکل اصلی امروز بیمهها است و نه موضوعاتی مانند اصلاح تعرفهها.(چرا که برای اصلاح تعرفهها حدود هفتصد میلیارد تومان از 10درصد هدفمندی یارانهها، اعتبار پیشبینی شده بود.)
اتفاق مهم دیگری که بر فعالیتهای اجرایی کشور اثر گذاشت، کاهش قیمت نفت در سال 93 به یک سوم و به تبع آن کم شدن اعتبار اولیه طرح بود. با وجود همه این مسائل، ما طرح تحول را آغاز کرده و ادامه دادیم و با وجود خلف وعدههای فراوان، همکارانم در سراسر کشور با تلاشی در خور تحسین، بخشهایی از این زنجیره را به مرحله اجرا درآوردند و به اهداف ارزندهای نیز دست یافتیم. اینجانب در این مورد که آقای رئیس جمهوری از طرحی که خود پایهگذار آن بودهاند، حمایت خواهند کرد و این طرح بزرگ ملی استمرار خواهد یافت، تردیدی ندارم. اما برای ادامه این کار، نیازمند توجه جدی مجلس آینده به موضوع سلامت مردم هستیم؛ دستیابی به اهداف طرح تحول نیز تنها با تأمین و اختصاص منابع پایدار به این بخش و حل مشکل بیمهها میسر خواهد بود. من اما مثل همیشه به آینده امیدوار هستم و بعد از امید به لطف و عنایت خداوند سبحان، به درایت مدیران نهادهای تصمیمگیر و بیش از همه تدبیر رهبر معظم انقلاب و سران سه قوه امید بستهام؛ تا تصمیمی درخور، اتخاذ نمایند و هموطنان عزیز از نتایج اجرای مابقی مراحل این طرح ملی بهرهمند شوند. انشاءالله.